06 مرداد 1404 ساعت 09:27

در این مطلب برترین فیلم‌های پساآخرالزمانی را معرفی خواهیم کرد که با پادآرمانشهر‌های باورپذیر، نگاهی ترسناک به آینده احتمالی بشریت می‌اندازند.

اگر در حال خواندن این مطلب هستید، می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که جهان هنوز با بحران‌های وجودی و پایان‌های آخرالزمانی که اغلب در داستان‌ها به تصویر کشیده می‌شوند، روبرو نشده است. با این حال، سناریوی دیگری را نیز می‌توان متصور شد؛ تصور کنید که تمام زیرساخت‌های دیجیتال و اینترنتی از کار افتاده‌اند و جامعه بشری در آستانه یا پس از یک فروپاشی گسترده قرار گرفته است.

در چنین شرایطی اگر اطلاعات ارزشمند، از جمله همین متن، توسط افرادی دلسوز در پایگاه‌های داده آفلاین یا حتی به صورت فیزیکی (مانند متون چاپی) ذخیره شده باشد و شما اکنون در حال مطالعه‌ی آن هستید، این خود نشان‌دهنده‌ بقای دانش و تلاش برای حفظ آن در دل تاریکی است.

ارزیابی دقیق میزان واقع‌گرایی فیلم‌های پساآخرالزمانی و پادآرمانشهری در غیاب تجربه‌ چنین رویدادهایی، چالش‌برانگیز است. آثاری مانند «مد مکس: جاده خشم» یا مجموعه‌ «فال‌اوت»، با وجود نمایش صحنه‌هایی که ممکن است در نگاه اول اغراق‌آمیز یا حتی تخیلی به نظر برسند، سعی در ترسیم آینده‌ای دارند که ریشه در ترس‌ها و نگرانی‌های ما دارد.

در واقع، این آثار با الهام از روندهای کنونی و پیش‌بینی‌های علمی، تصویری هولناک اما قابل تأمل از آینده ارائه می‌دهند. آن‌ها نه تنها سرگرمی، بلکه هشداری جدی در مورد آسیب‌پذیری تمدن ما و اهمیت حفظ ساختارها و ارزش‌های کنونی محسوب می‌شوند. در این مطلب از رسانه گجت نیوز به بررسی برترین فیلم‌های پساآخرالزمانی می‌پردازیم که با تمرکز بر جزئیات واقع‌گرایانه در به تصویر کشیدن دنیای پادآرمانشهری پس از نابودی، توانسته‌اند تجربه‌ای عمیق از آینده‌ احتمالی را برای مخاطب خود خلق کنند.

فهرست مطالب

نگاهی به برترین فیلم‌های پساآخرالزمانی با صحنه‌های واقع‌گرایانه‌

فیلم‌هایی که در دسته آثاری با محوریت پساآخرالزمانی قرار می‌گیرند، عمدتا تلاش می‌کنند تا دوران پس از فروپاشی تمدن بشری را با جزئیات باورپذیر و قابل لمس به تصویر بکشند. مسائلی چون کمبود شدید منابع حیاتی مانند آب، غذا و سوخت، گسترش بیماری‌ها، از بین رفتن نظم اجتماعی و دولتی و تبدیل شدن جوامع به گروه‌های کوچک و پراکنده‌ای که برای بقا می‌جنگند، از جمله محورهای اصلی این آثار هستند.

این فیلم‌ها نمی‌توانند در رده بهترین فیلم‌های ساخته شده با محوریت زندگی در دوران جنگ و یا پس از آن قرار گیرند و از مفهوم جنگ خارج هستند،. فیلم‌های پساآخرالزمانی اغلب شخصیت‌هایی را معرفی می‌کنند که انسان‌های معمولی به جای قهرمانان باشکوه هستند و باید با ضعف‌ها، ترس‌ها و فشارهای روانی ناشی از دنیای جدید کنار بیایند. داستان‌ فیلم‌های پساآخرالزمانی بر تلاش برای بقا و تصمیم‌گیری‌های اخلاقی دشوار در دنیایی بدون قانون و چارچوب اجتماعی تأکید دارند. همچنین واقع‌گرایی در این ژانر، تنها به داستان و شخصیت‌ها محدود نمی‌شود، بلکه در طراحی بصری جهان نیز نمود پیدا می‌کند.

صحنه‌پردازی‌ها اغلب شامل سازه‌های فرسوده، مناظر ویران، شهرهای متروکه و طبیعت وحشی است که نشان‌دهنده‌ بازگشت زمین به حالت طبیعی یا تحت تأثیر قرار گرفتن آن توسط فاجعه است. تمامی این موضوعات به اضافه سایر جزئیات بصری، به مخاطب کمک می‌کنند تا در جهان فیلم غرق شود و پیامدهای فاجعه را به شکلی ملموس‌تر درک کند. با درک تمامی این موضوعات از شما دعوت می‌کنیم تا در ادامه با معرفی و بررسی خط داستانی واقع‌گرایانه‌ترین و برترین فیلم‌های پساآخرالزمانی تاریخ سینما ما را همراهی کنید.

10- The Lobster (محصول سال 2015)

در دنیای سینما، فیلم «خرچنگ» (The Lobster) به عنوان اثری که مرزهای واقع‌گرایی را جابجا می‌کند، جایگاهی ویژه دارد. در نگاه اول، تبدیل انسان‌ها به حیوان در صورت عدم یافتن شریک عاطفی در مدت زمان مشخص، به عنوان ایده اصلی فیلم به هیچ وجه با واقعیت‌های زیستی و اجتماعی عصر حاضر همخوانی ندارد.

اما یورگوس لانتیموس در فیلم خرچنگ فراتر از این ایده اولیه پیش می‌رود. بخش حقیقی و به شدت ملموس فیلم، در حس خشونت خام و ناراحت‌کننده‌ای نهفته است که در تار و پود بسیاری از صحنه‌های آن تنیده شده. این خشونت نه لزوماً فیزیکی و آشکار، بلکه بیشتر روانی و ناشی از فشارهای اجتماعی و عاطفی است که شخصیت‌ها تجربه می‌کنند.

بیشتر بخوانید

اگرچه لانتیموس در آثار دیگر خود نیز به خلق موقعیت‌های افراطی و عجیب شهرت دارد، اما خرچنگ به دلیل تمرکز بر تجربه‌ آشنایی و برقراری روابط عاطفی در شرایطی که به شدت غیرعادی و آشفته‌ تعریف شده‌اند، حس واقعی بودن بیشتری را منتقل می‌کند. این فیلم با ظرافت، تلاش‌های غالباً بی‌ثمر افراد برای یافتن همراهی در جهانی که بر روابط زوجی تأکید مطلق دارد را به تصویر می‌کشد.

شخصیت‌ها سعی می‌کنند خود را با معیارهای تحمیلی تطبیق دهند، یا زمانی که در جستجوی نقاط مشترک غیرمنطقی برای برقراری ارتباط هستند، به طرز طاقت‌فرسایی واقعی و ملموس درمی‌آیند. این جنبه از فیلم، انتقادی عمیق به انتظارات جامعه از افراد در مورد روابط عاشقانه و پیامدهای تلخ انزوای اجباری یا خودخواسته است. شاید کمی عجیب به نظر برسد، اما باید گفت فیلم خرچنگ قطعا جزو برترین فیلم‌های پساآخرالزمانی به شمار می‌رود که تماشای آن شما ناامید نخواهد کرد.

9- Elysium (محصول سال 2013)

نیل بلومکمپ، کارگردانی که شاید در ظرافت‌های روایی همیشه دقیق نباشد، اما بی‌شک در پرداختن به مسائل اجتماعی روز از طریق ایده‌های جسورانه و هیجان‌انگیز در ژانر علمی-تخیلی/اکشن، استاد است. او این توانایی را پیشتر در فیلم موفق «منطقه ۹» (District 9) در سال ۲۰۰۹ به نمایش گذاشت. این اثر با نگاهی دیستوپیایی به تبعیض نژادی و بیگانه‌هراسی، توانست بازخوردهای چشمگیری کسب کند. اما بلومکمپ در «الیسیوم» (Elysium)، پا را فراتر گذاشته و به‌طور کامل در تاریکی تم‌های پادآرمانشهری غرق می‌شود.

برای درک کامل فیلم الیسیوم مخاطب ناگزیر است برخی عناصر کاملاً آینده‌نگرانه را بپذیرد؛ مهم‌ترین آن‌ها، مهاجرت کامل طبقه ثروتمند به یک ایستگاه فضایی لوکس به نام الیسیوم است. این ایستگاه که در مداری فرازمینی قرار گرفته، بهشتی دست‌نیافتنی برای ساکنان زمین رو به زوال است. در مقابل، اکثریت جمعیت زمین که در فقر شدید و شرایط زندگی غیرقابل تحمل به سر می‌برند، با آلودگی، بیماری و ناامیدی دست و پنجه نرم می‌کنند.

اما آنچه الیسیوم را در رده برترین فیلم‌های پساآخرالزمانی قرار می‌دهد، نه فقط این تصویرسازی بصری خیره‌کننده از آینده، بلکه نگاه انتقادی آن به مسیری است که بشریت ممکن است در پیش گیرد. با توجه به اینکه وقایع فیلم در سال ۲۱۵۴ رخ می‌دهد، و با در نظر گرفتن روند رو به افزایش نابرابری اقتصادی در قرن حاضر، این پرسش مطرح می‌شود که آیا چنین آینده‌ای، هرچند افراطی کاملاً دور از دسترس است؟

بلومکمپ با این فیلم، به کاوش در پیامدهای احتمالی گسترش بی‌رویه شکاف اجتماعی بین فقیر و غنی در قرن آینده می‌پردازد. اینکه این ایده، حتی با در نظر گرفتن یک بازه زمانی صد ساله، چندان هم دور از ذهن به نظر نمی‌رسد، خود نکته‌ای ویرانگر و عمیقاً آزاردهنده است.

8- برترین فیلم‌های پساآخرالزمانی: A Clockwork Orange (محصول سال 1971)

«پرتقال کوکی» (A Clockwork Orange) به کارگردانی استنلی کوبریک، انتخابی جسورانه در میان برترین فیلم‌های پساآخرالزمانی است، چرا که برخلاف بسیاری از فیلم‌های این ژانر که تصویری از یک فروپاشی اجتماعی کامل و آشکار را ارائه می‌دهند، در اینجا شاهد یک دیستوپیای در حال شکل‌گیری هستیم. فیلم تصویری از جامعه‌ای را به نمایش می‌گذارد که در آستانه فروپاشی کامل قرار دارد؛ جایی که علیرغم حضور افرادی که ظاهراً زندگی نسبتاً عادی را دنبال می‌کنند، اما هسته اصلی جامعه، از جمله دنیای جنایتکاران و کل ساختار نظام قضایی در آشفتگی و خشونت غرق شده است.

همچنین بخوانید

برای غرق شدن در دنیای پـرتقال کوکی، مخاطب ناگزیر است یک عنصر علمی-تخیلی کلیدی را بپذیرد: «تکنیک لودوویکو». این روش، که نوعی بیزاری‌درمانی افراطی است، در دنیای واقعی وجود خارجی ندارد. با این حال، کوبریک به شکلی استادانه این عنصر را در تار و پود جهان فیلم تنیده است. اگر بتوانیم این ایده را در بستر داستانی فیلم بپذیریم، آنگاه سایر جنبه‌های فیلم از جمله خشونت بی‌پرده و انحطاط اخلاقی به طرز طاقت‌فرسایی واقعی و آزاردهنده جلوه می‌کنند.

استنلی کوبریک در این اثر، بی‌پرده‌تر از همیشه نگاهی انتقادی به ماهیت خشونت، آزادی اراده و کنترل اجتماعی می‌اندازد. او با استفاده از فضاسازی منحصر به فرد، موسیقی متن تأثیرگذار و بازی‌های درخشان، اثری سینمایی خلق کرده که در ژانر دیستوپیایی هم منحصربه‌فرد است و هم ترسناک.

7- The Rover (محصول سال 2014)

«ولگرد» (The Rover)، فیلمی در ژانر علمی-تخیلی است که خود را در فضایی چرک، خشن و تیره‌وتار تعریف می‌کند. این اثر، فراتر از یک فیلم اکشن صرف، ریشه‌های عمیق‌تری در درام انسانی دارد و حتی می‌توان ردپای یک وسترن عجیب را در دل مناطق بیابانی و دورافتاده استرالیا در آن مشاهده کرد. داستان فیلم در دورانی می‌گذرد که حدود یک دهه از وقوع یک فروپاشی اقتصادی جهانی می‌گذرد؛ بحرانی که جهان را در هرج‌ومرجی ویرانگر فرو برده است.

اجتناب‌ناپذیر است که «ولگرد» را با اولین فیلم از فرنچایز «مکس دیوانه» (Mad Max) مقایسه کنیم، چرا که هر دو فیلم در بازه زمانی حساس بین فروپاشی کامل جهان و آخرالزمانی تمام‌عیار رخ می‌دهند. این دوره، زمانی است که بقایای نظم پیشین هنوز در حال زوال است و هرج‌ومرج آینده هنوز شکل کامل خود را نیافته. با این حال، حتی در مقایسه با مکس دیوانه، ولگرد فیلمی به مراتب تاریک‌تر و با روایتی بسیار کندتر و تأمل‌برانگیزتر است.

ولگرد شما را به مدت دو ساعت کامل در عمق فلاکت فرو می‌برد. این تجربه سینمایی، صرفاً سرگرمی نیست، بلکه به نوعی یک هشدار جدی نسبت به آنچه ممکن است در صورت وقوع فروپاشی واقعی اقتصادی در مقیاس جهانی رخ دهد، است. فیلم با نمایش بی‌رحمانه پیامدهای چنین بحرانی، تصویری هراسناک از آینده‌ای محتمل را پیش روی ما قرار می‌دهد.

این تاریکی و خشونت، نه برای شوکه‌کردن، بلکه برای بازتاب دادن واقعیت تلخ و بی‌رحمانه‌ای است که در چنین شرایطی انتظارمان را می‌کشد. «ولگرد» با بازی‌های قدرتمند و فضاسازی بی‌نظیر خود، تجربه‌ای فراموش‌نشدنی است و به یقین در لیست برترین فیلم‌های پساآخرالزمانی، رتبه خوبی را کسب می‌کند.

6- Dead Man’s Letters (محصول سال 1986)

«نامه‌های مرد مرده» (Dead Man’s Letters)، فیلمی که شاید کمتر در میان آثار پساآخرالزمانی و دیستوپیایی نامش به گوش خورده باشد، اما به جرأت می‌توان آن را در زمره بی‌رحم‌ترین و از جهاتی واقع‌گرایانه‌ترین تصویرها از چنین دنیاهایی قرار داد. این فیلم برخلاف بسیاری از آثار هم‌رده که به زرق‌وبرق‌های بصری متوسل می‌شوند، در ارائه تصویر فروپاشی تمدن، مسیری منحصر به فرد را طی می‌کند.

پادآرمانشهر در این فیلم، نتیجه مستقیم یک «جنگ هسته‌ای» ویرانگر است. این فاجعه جهان بیرونی را به مکانی غیرقابل سکونت و مرگبار تبدیل کرده است. بخش عمده‌ای از روایت فیلم بر زندگی گروهی از بازماندگان متمرکز است که مجبورند در پناهگاه‌های زیرزمینی زندگی کنند. دسترسی به جهان خارج، مستلزم پوشیدن لباس‌های حفاظتی سنگین و ماسک‌های تنفسی است و حتی با این تمهیدات نیز، خطر همچنان پابرجاست.

بیشتر بخوانید

همان‌طور که از عنوان فیلم نیز برمی‌آید، نامه‌ها نقشی کلیدی در تار و پود داستان ایفا می‌کنند. شخصیت اصلی فیلم، نامه‌هایی را برای پسر گمشده‌اش می‌نویسد. جدایی میان پدر و پسر و احتمال بالای مرگ پسر، این نامه‌ها را به ابزاری برای حفظ ارتباطی روحی و بیان ناگفته‌های دل تبدیل می‌کند. این نامه‌ها نمادی از تلاش انسان برای حفظ معنا و ارتباط در جهانی هستند که همه چیز را از او گرفته است.

فیلم نامه‌های مرد مرده در نقطه‌ای کاملاً مخالف داشتن ساعات خوش در سینما قرار دارد. این فیلم سرگرم‌کننده نیست؛ هیچ‌گونه زرق‌وبرق، شوخی‌های بیهوده یا عناصر عجیب‌وغریب در آن یافت نمی‌شود. تمرکز اصلی فیلم بر به تصویر کشیدن خشونت خام و درماندگی مطلق انسان در برابر شرایطی است که خود قادر به کنترل آن نیست. هدف فیلم به چالش کشیدن مخاطب با واقعیت تلخ و بی‌پرده بقا است. همین عناصر ساده شامل فضای خفقان‌آور پناهگاه‌ها و نامه‌هایی که بازتابی از روحی خسته اما مقاوم هستند، برای خلق تصویری تاریک و طاقت‌فرسا از دنیای پساآخرالزمان کافی است.

5- برترین فیلم‌های پساآخرالزمانی: Punishment Park (محصول سال 1971)

«پارک مجازات» (The Penalty Zone)، نمونه‌ای بارز از فیلمی است که توانسته با حفظ رویکرد مستندگونه، از افتادن در دام کلیشه‌های ژانر کمدی یا حتی اکشن فاصله بگیرد. داستان فیلم بر محوریت گروهی از اعضای «گارد ملی آمریکا» می‌چرخد که در دل بیابان‌های وسیع و دورافتاده، وظیفه تعقیب و دستگیری اعضای جنبش ضدفرهنگ را بر عهده دارند. فیلم با پرهیز از هرگونه جلوه‌های بصری اغراق‌آمیز یا دیالوگ‌های پر زرق و برق، به شکلی بسیار بی‌پرده و رُک پیش می‌رود.

این سبک مستندگونه، که شبیه به گزارشی عینی از وقایع است، به طرز مؤثری حس خشونت خام و ناراحتی شدیدی را به بیننده منتقل می‌کند. ما شاهد جزئیات ناخوشایند، لحظات اضطراب‌آور و بی‌رحمی آشکار هستیم، به نوعی که خود در صحنه حاضر بوده و شاهد این رویدادها هستیم.

نکته قابل تأمل در پارک مجازات، فاصله‌ آن با کلیشه‌های رایج فیلم‌های دیستوپیایی است. برخلاف بسیاری از آثار که آینده‌ای دور و تخیلی را به تصویر می‌کشند، زمان وقوع داستان فقط یک سال قبل از زمان انتشار فیلم است. این نزدیکی زمانی، به فیلم واقع‌گرایی هراس‌انگیزی می‌بخشد. خشونتی که از سوی نیروهای دولتی در فیلم به نمایش گذاشته می‌شود صرفاً یک اتفاق نیست، بلکه به نظر می‌رسد پیش‌درآمدی برای پادآرمانشهری است که جهان فیلم در آستانه سقوط کامل به درون آن قرار دارد.

اوج ترس و تأثیرگذاری فیلم در همین وسواس تمام آن برای نزدیک ماندن به واقعیت نهفته و همین موضوع سبب شده تا آن را در لیست برترین فیلم‌های پساآخرالزمانی قرار دهیم. پارک مجازات سعی نمی‌کند با عناصر فانتزی یا تخیلی، از بار سنگین پیام خود بکاهد. در عوض، با تکیه بر نمایش ترسناک‌ از آنچه ممکن است در آینده نزدیک رخ دهد، مخاطب را بیشتر در جنبه تاریک خود غرق می‌کند. همین نزدیکی به واقعیت باعث می‌شود مخاطب هشدارهای نهفته در آن را جدی‌تر بگیرد و به پیامدهای بالقوه چنین روندهایی بیندیشد.

4- Children of Men (محصول سال 2006)

«فرزندان انسان» (Children of Men)، که داستان آن در سال ۲۰۲۷ روایت می‌شود، با گذشت هر روز و با توجه به تحولات جهانی، نه تنها جذابیت خود را از دست نداده، بلکه آزاردهنده‌تر و واقعی‌تر از زمان اکران خود به نظر می‌رسد. این فیلم که حتی در زمان انتشار نیز به عنوان یکی از پرتنش‌ترین و تکان‌دهنده‌ترین آثار علمی-تخیلی شناخته می‌شد، امروزه آینده‌ای محتمل را پیش روی ما قرار می‌دهد و به عنوان یک شاهکار در رده برترین فیلم‌های پساآخرالزمانی قرار می‌گیرد.

در قلب داستان فرزندان انسان، بشریت با خطر انقراض روبروست، چرا که هیچ کودکی متولد نمی‌شود. در این میان تنها یک زن باردار در جهان وجود دارد و این تنها امید بشریت است. او هدف گروه‌های متعددی قرار می‌گیرد و هر گروهی از سازمان‌های دولتی گرفته تا شورشیان و حتی گروه‌های افراطی به دنبال بهره‌برداری از موقعیت منحصر به فرد او هستند.

همچنین بخوانید

اگرچه فرزندان انسان یک فیلم مستند نیست، اما بخش زیادی از فیلم‌برداری به شکلی طراحی شده که بیننده کاملاً خود را نزدیک به رویدادها احساس کند. این تکنیک، که غالباً با استفاده از سکانس‌های بلند و پیوسته و بدون کات‌های محسوس اجرا می‌شود، حس حضور در صحنه را به اوج می‌رساند. این سبک فیلم‌برداری همراه با بازی‌های بسیار باورپذیر بازیگران، تجربه‌ای نفس‌گیر را خلق می‌کند.

فکر کردن به اینکه فیلم ممکن است چندان هم از واقعیت دور نباشد، تجربه‌ای چندان خوشایند نیست. تصویر جامعه‌ای که در اثر ناباروری جهانی دچار فروپاشی اخلاقی و اجتماعی شده، نظم خود را از دست داده و به سمت هرج و مرج پیش می‌رود، زنگ خطری جدی است و بعید نیست که در آینده‌ای نه چندان دور شاهد سناریویی مشابه باشیم.

3- On the Beach (محصول سال 1959)

فیلم «در ساحل» (On the Beach) با وجود گذشت بیش از شش دهه از ساخت خود، همچنان اثری شگفت‌انگیز و تکان‌دهنده باقی مانده است. این فیلم در ساحل استرالیا، جایی که آخرین بازماندگان بشریت در تلاش برای یافتن معنا و آرامش در مواجهه با پایانی حتمی هستند، به تصویر کشیده می‌شود. محوریت داستان، تبعات یک جنگ جهانی سوم هسته‌ای است؛ جنگی که نیم‌کره شمالی زمین را به آوردگاهی از خاکستر و مرگ تبدیل کرده و اکنون، پرتوهای مرگبار ناشی از آن در حال گسترش به سمت نیم‌کره جنوبی، از جمله استرالیا هستند.

نکته کلیدی فیلم، پذیرش اجتناب‌ناپذیر بودن این مسئله است: اینکه چرخه نابودی هسته‌ای کل سیاره زمین را در بر خواهد گرفت، حتی مناطقی که مستقیماً هدف بمباران قرار نگرفته‌اند. بدین ترتیب حتی دورترین نقاط نیز از سایه مرگ هسته‌ای در امان نخواهند بود. همانند دیگر آثار دیستوپیایی که پیشتر مورد بحث قرار گرفت، فکر کردن به چنین سناریویی، تجربه‌ای به شدت ناراحت‌کننده است، اما اگر جنگی هسته‌ای در مقیاسی عظیم رخ دهد، این همان تصویری از فروپاشی نهایی خواهد بود که با آن روبرو خواهیم شد.

شخصیت‌های فیلم، هر کدام به شیوه‌ای منحصر به فرد، با مرگ حتمی و قریب‌الوقوع خود روبرو می‌شوند. فیلم به شکلی ظریف از مخاطب می‌خواهد تا در این تأمل عمیق شریک شود. آخرین روزهای روی زمین در دورانی ساخته شد که هراس از جنگ هسته‌ای در اوج خود قرار داشت. این فیلم نه تنها یک اثر سرگرمی، بلکه یک بازتاب فرهنگی از اضطراب جمعی آن دوران بود. جدی بودن فیلم در نمایش پیامدهای ویرانگر سلاح‌های هسته‌ای، آن را به اثری ماندگار تبدیل کرده است.

2- برترین فیلم‌های پساآخرالزمانی: The Road (محصول سال 2009)

فیلم «جاده» (The Road)، اقتباسی سینمایی از رمان برجسته و در عین حال واقع‌گرایانه کورمک مک‌کارتی، تصویری بی‌رحمانه از یک جهان پساآخرالزمانی را به نمایش می‌گذارد. این فیلم که در میان تاریک‌ترین و ناامیدکننده‌ترین آثار این ژانر جای می‌گیرد، داستان پدر و پسری را روایت می‌کند که در میان ویرانه‌هایی شبیه به جهنم و در بقایای زمینی نابود شده، سرگردانند.

دنیایی که مک‌کارتی خلق کرده حتی با معیارهای رایج در ژانر دیستوپیا، یکی از بدترین جهان‌های ممکن است؛ جهانی که در آن بقا نه یک انتخاب، بلکه مبارزه‌ای دائمی و طاقت‌فرسا با انسان‌هایی که وحشی‌تر از خود طبیعت شده‌اند است. همانطور که از نام مک‌کارتی انتظار می‌رود، نباید انتظار ملایمت یا دل‌سوزی داشت.

بیشتر بخوانید

تماشای این فیلم قطعاً سخت است، چرا که جاده در انتقال حس واقعی بودن بقا در شرایط پساآخرالزمانی به مخاطب، بی‌نهایت موفق عمل می‌کند. دوربین فیلم، ما را به دنبال پدر و پسر در این سفر پر مخاطره می‌کشاند، جایی که هر قدم با ریسکی مرگبار همراه است. از یافتن غذای فاسد گرفته تا فرار از دست گروه‌های آدمخوار، هر لحظه فیلم، تلاشی برای زنده ماندن را به تصویر می‌کشد.

با وجود این واقع‌گرایی تلخ، فیلم جاده تنها به نمایش ناامیدی بسنده نمی‌کند. پدر با تمام توان خود، نه تنها برای بقای جسمانی پسرش، بلکه برای حفظ آنچه هنوز در وجود او انسانیت را زنده نگه می‌دارد تلاش می‌کند. او دائماً به پسرش یادآوری می‌کند که باید خوب باشند و باید آتش درونی خود را روشن نگه دارند. این تلاش پدر برای انتقال اصول اخلاقی و انسانی در جهانی که همه چیز را از بین برده، قابل تقدیر و ستایش است.

1- Threads (محصول سال 1984)

فیلم «رشته‌ها» (Threads)، نه تنها تاج پادشاهی فیلم‌های دیستوپیایی را بر سر دارد و به عنوان یکی از برترین فیلم‌های پساآخرالزمانی تاریخ شناخته می‌شود، بلکه به معنای واقعی کلمه، سیمای زوال و نابودی را در عصر هسته‌ای ترسیم می‌کند. آنچه این فیلم تلویزیونی بریتانیایی را از بسیاری آثار هم‌ژانرش متمایز می‌سازد، روایت عاری از زرق و برق است.

رشته‌ها را می‌توان فیلمی درباره جنگ دانست، به‌ویژه با توجه به تصاویر اولیه فیلم که هشدارهای ملموسی از تنش‌های جهانی و احتمال درگیری هسته‌ای را ارائه می‌دهد. اما این تصاویر دیستوپیایی پس از پایان هستند که به‌طور عمیق‌تری در ذهن بیننده حک می‌شوند.

فیلم به شکلی بی‌رحمانه نابودی تدریجی نسل بشر را به تصویر می‌کشد. بازماندگان جنگ هسته‌ای، و به تبع آن نسل‌های بعدی آن‌ها نه تنها با شرایط طاقت‌فرسای محیطی دست و پنجه نرم می‌کنند، بلکه به تدریج انسانیت خود را از دست می‌دهند. این زوال تدریجی اخلاقی و اجتماعی به حدی است که در نهایت، چیزی از انسانیت اولیه باقی نمی‌ماند.

این فیلم در بدترین یا شاید بهترین شکل ممکن، واقع‌گرایانه به‌نظر می‌رسد. رشته‌ها از اغراق پرهیز می‌کند و در عوض بر نمایش جزئیات تلخ و ملموس تمرکز دارد از تأثیرات مستقیم تشعشعات گرفته تا بیماری‌های ناشی از آن و یا قحطی. تصور فیلمی تأثیرگذارتر از آن در نقد جنگ هسته‌ای واقعاً دشوار است. این اثر، صرفاً یک فیلم سرگرم‌کننده نیست، بلکه یک هشدار جدی و تکان‌دهنده درباره عواقب اجتناب‌ناپذیر استفاده از سلاح‌های هسته‌ای است.

source

توسط expressjs.ir