05 تیر 1404 ساعت 10:01
در دوران جنگ جهانی دوم، ژاپن پروژهای مخوف به نام واحد ۷۳۱ را هدایت میکرد که در آن آزمایشهای مرگباری بر روی هزاران انسان زنده انجام میشد.
در طول دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ میلادی و همزمان با اوجگیری جنگ جهانی دوم، امپراتوری ژاپن نیز به مانند برخی دیگر از قدرتهای جهانی آن دوره، مرتکب فجایع و جنایات هولناک و ضدبشری بیشماری شد. با این حال، جنایات صورت گرفته توسط آلمان نازی و بهویژه آزمایشهای پزشکی غیرانسانی در اردوگاههای کار اجباری که بر روی انسانهای بیدفاع انجام میشد، توجه و بررسی بسیار گستردهتری را به خود اختصاص داده است.
این در حالی است که در مورد اقدامات ژاپن، تا دههها پس از جنگ ابعاد وسیعی از واقعیت در هالهای از ابهام و سکوت باقی ماند. در میان این اقدامات هولناک، نام «واحد 731» به عنوان یک پروژه فوقسری و مخوف نظامی امپراتوری ژاپن، به مانند لکه ننگی بر تاریخ این کشور ماندگار شده است. این واحد در واقع پوششی برای انجام آزمایشهای بیولوژیکی و شیمیایی مرگبار بر روی هزاران زندانی زنده، شامل اسیران جنگی و غیرنظامیان چینی، کرهای، مغولستانی و حتی برخی از متفقین بود.
این واحد، که از آن به حق میتوان به عنوان «کارخانه مرگ ژاپن در جنگ جهانی دوم» یاد کرد، توسط ژنرال شیرو ایشی، یک پزشک میکروبیولوژیست و فرمانده ارشد ارتش ژاپن هدایت میشد و به نوعی جزو ترسناکترین آزمایشهای بشر در تاریخ لقب گرفته است. اما این واحد مخوف چه حقایقی را در سینه خود پنهان کرده است؟
پشت پرده واحد 731؛ آزمایشگاه مخفی امپراتوری ژاپن
در بحبوحه تاریک جنگ جهانی دوم، در منطقهای که اکنون شهر هاربین در استان هیلونگجیانگ چین نامیده میشود و در آن زمان تحت تسلط امپراتوری ژاپن بود، سازمانی به نام «واحد 731» تاسیس شد. این واحد در سال ۱۹۳۷ به عنوان «آژانس ارتقاء و ترویج سلامت عمومی» تأسیس شد، اما ماهیت واقعی آن فراتر از یک مرکز پزشکی و بهداشتی بود؛ واحد 731 ژاپن نقشه راه بیرحمانه و غیرانسانی ژاپن در توسعه سلاحهای بیولوژیکی و شیمیایی بود.
هدف اولیه تاسیس این واحد مخوف، تحقیق در مورد راههایی برای افزایش استقامت و مقابله با بیماریها در سربازان ژاپنی بود. در ابتدا نیز شاید آزمایشهایی بر روی داوطلبان انجام میشد، اما با شعلهور شدن آتش جنگ و نیاز مبرم ژاپن به برتری نظامی، این واحد به سرعت مسیر خود را تغییر داد.
با وجود آنکه پروتکل ۱۹۲۵ ژنو به صراحت استفاده از سلاحهای بیولوژیکی و شیمیایی را در جنگ ممنوع کرده بود، ژاپن در خفا و با چشمپوشی کامل از این معاهدات بینالمللی، به دنبال توسعه و آمادگی برای جنگ بیولوژیک بود. طبیعی بود که هیچ انسانی داوطلبانه حاضر به شرکت در این آزمایشات نمیشد. به همین دلیل، تصمیم گرفته شد تا از اسرای جنگی به عنوان مواد خام انسانی برای آزمایشها استفاده شود.
- ژنرال شیرو ایشی
هدایت واحد 731 ژاپن بر عهده پزشک و میکروبشناس برجسته ژاپنی، ژنرال «شیرو ایشی» بود. ایشی که پس از یک سفر دو ساله به کشورهای غربی در سال ۱۹۳۲، پیشنهاد تشکیل یک واحد تحقیقاتی در زمینه میکروبی و شیمیایی را مطرح کرده بود و مدعی بود که قدرتهای غربی نیز چنین بخشهایی را در ارتش خود دارند، به سرعت به یکی از مهرههای کلیدی در این پروژه تبدیل شد.
جاهطلبیهای وی و نیازهای نظامی ژاپن به سرعت منجر به گسترش فعالیتها و تأسیس چندین مرکز دیگر شد. در نهایت، تمامی این واحدها در یک مجموعه بزرگتر ادغام شدند و «دایره پیشگیری بیماریهای اپیدمیک و تصفیه آب ارتش کوانتونگ» که به اختصار به آن «واحد 731 ژاپن» میگفتند نام گرفت. ژاپنیها حدود ۱۰۰ واحد مشابه دیگر را در سراسر ژاپن و چین تأسیس کرده بودند که مجموعاً بالغ بر ۱۰,۰۰۰ نفر پرسنل را در خود جای داده بودند.
تراژدی انسانی با پوشش علمی
قربانیان اصلی واحد ۷۳۱ شهروندان چینی بودند، اما دامنه بیرحمیها به مراتب گستردهتر بود و شامل مغولها، کرهایها، و حتی زندانیان جنگی روسی نیز میشد. در انتخاب سوژههای آزمایش، هیچ طبقه یا گروه سنی مستثنی نبود. پژوهشگران این واحد عمداً افرادی را از تمامی اقشار اجتماعی انتخاب میکردند تا نتایج آزمایشها را جامعتر جلوه دهند. این بیرحمی تا جایی پیش رفت که حتی نوزادان، سالمندان و زنان باردار نیز از قربانیان این آزمایشهای هولناک بودند.
نتایج برخی از این تحقیقات غیرانسانی در نشریات دانشگاهی به چاپ میرسید. برای پنهان کردن ماهیت واقعی و منبع این دادهها، مقالات به گونهای تنظیم میشدند که وانمود کنند آزمایشها بر روی پستانداران دیگری مانند میمونها انجام شده است. این اقدام، پردهای فریبنده بر روی جنایات وحشتناکی بود که در آزمایشگاههای واحد ۷۳۱ در جریان بود.
روشهای شکنجهبار واحد 731 ژاپن برای توسعه سلاحهای بیولوژیک
در واحد 731 ژاپن، زندانیان بدون هیچگونه بیهوشی و به صورت زنده مورد شکنجه و آزمایشهای وحشیانه قرار میگرفتند. ابتدا زندانیان دچار آلودگی با میکروبهای مختلف میشدند تا به صورت عمدی بدن آنها را آلوده و مستعد بیماریها سازند. سپس این بدنهای بیجان یا نیمهجان را با ابزارهای برنده، تیغهای تیز و دستگاههای مخصوص میشکافتند تا اعضای داخلی بدن آنان را خارج کنند و تاثیر بیماریها بر بافتها و اندامهای مختلف را بررسی کنند.
در برخی موارد، بدنها را به گونهای ترسناک و بیرحمانه در معرض آزمایش قرار میدادند که اعضای بریده شده گاهی به سمت مخالف بدن پیوند زده میشدند یا در محیطهای کنترلشده منجمد میکردند و پس از یخزدگی، مجدداً آنها را بر میداشتند تا نحوه مقابله بدن با یخزدگی و آثار سیاهمردگی درماننشده مورد ارزیابی قرار گیرد.
معده برخی زندانیان به طرزی بیرحمانه بریده و مری مستقیماً به روده کوچک وصل میگردید تا تاثیرات بیماریها، مخصوصاً بیماریهای مسری و خاصیت انتقال بیماریها بررسی شود. در این آزمایشها مغز، ریه، کبد و دیگر اندامها نیز قطع و جدا میشدند، بیآنکه هیچگونه توجهی به انسانیت قربانیان صورت گیرد.
زندانیان تحت عنوان واکسیناسیون فریبخورده و سپس بهطرز پیچیده و بیرحمانه با عوامل بیماریزا آلوده میشدند. آزمایشهایی هولناک و ضدبشری بر روی بدن آنها انجام میگرفت تا اثرات و انتقال بیماریهای واگیردار، همانند سیفلیس و سوزاک، ثبت و تحلیل شود. برای بررسی اثرات این بیماریها بر جسم انسان، مردان و زنان زندانی آزمایش میشدند و در مواردی انگیزه این آزمایشها، تنها بررسی تأثیر بیماری بر توانایی تولیدمثل و امکان انتقال آن به جنین بود، بهویژه در مورد سیفلیس که تصور میرفت بر باروری تأثیرگذار باشد.
شکنجههای فیزیکی و جنسی در واحد ۷۳۱
مردان زندانی در آزمایشهای منفرد و کنترلشده استفاده میشدند تا اثرات تغییرات متغیرهای متفاوت بر نتایج آزمایشها اثر نگذارد، در حالی که زنان برعکس، در آزمایشهای میکروبی، جسمی و جنسی بهکار گرفته میشدند و حتی بهصورت بردههای جنسی مورد سوءاستفاده قرار میگرفتند. این جنایات فقط به آزمایشهای پزشکی محدود نمیشد؛ بلکه شامل فعالیتهایی نظیر آزمایش انفجار، به کارگیری سلاحهای شیمیایی و بیولوژیک نیز بود.
زندانیان را در معرض انفجارهای نارنجک در فواصل زمانی متفاوت قرار میدادند، شعلهافکنها را بر روی آنها آزمایش میکردند و بهعنوان اهداف زنده، مورد هدف بمبهای میکروبی، شیمیایی و انفجاری قرار میدادند. برخی زندانیان را از آب و غذا محروم میکردند تا بفهمند چند روزی زنده بمانند و بر اثر شدت گرسنگی و تشنگی تلف شوند.
در دیگر آزمایشها، آنها را در اتاقکهایی پرفشار قرار میدادند تا اثر دما و فشار بر بدن انسان بررسی شود و ببینند انسان تا چه حدی میتواند در مقابل این شوکهای شدید مقاومت کند. آنها را در دستگاههای سانتریفیوژ قرار میدادند و تا مرز خونریزی یا مرگ میچرخاندند، یا با تزریق خون حیوانات به بدن انسان، آزمایشهای مختلفی انجام میدادند.
تشعشعهای مرگبار اشعه ایکس، مواد شیمیایی کشنده و گازهای سمی در اتاقکهای مخصوص مصرف میشد تا اثر آنها بر بدن انسان مشخص شود. فاجعهبارتر از همه، زنده زنده سوزاندن و دفن کردن است که نشان میدهد چگونه واحد 731 ژاپن نه تنها به تحقیق و آزمایش، بلکه به بیرحمی و خشونت بینظیر و سیستماتیک دست یافته بود.
جنایت بیولوژیک و کشتار جمعی با طاعون
- بمبهای بیولوژیکی بالونی
محققان این واحد با بیرحمی تمام، از عوامل بیماریزای مسری و کشندهای همچون طاعون و وبا، به عنوان سلاحهای بیولوژیک استفاده کرده و آزمایشهای مرگباری را بر روی زندانیان بیدفاع انجام دادند. این تحقیقات وحشیانه زمینه را برای تولید تسلیحاتی فراهم آورد که قادر بودند بیماریهای مهلک را در مقیاس وسیع منتشر کنند.
از جمله این اختراعات شیطانی، «بمبهای حاوی کک» و «بمبهای برگریزان باسیلی» بودند. بمبهای حاوی کک، که برای گسترش طاعون خیارکی در شهرهای چین طراحی شده بودند، در واقع خمرههای بزرگ سفالی و سرامیکی بودند که هر یک، حدوداً ۳۰,۰۰۰ کک آلوده به طاعون را در خود جای میدادند. این ککها، ناقل اصلی بیماری طاعون بودند و با رهاسازی آنها در مناطق پرجمعیت، ژاپنیها به دنبال ایجاد یک اپیدمی گسترده و کشتار جمعی بودند.
یکی از نمونههای بارز این حملات بیولوژیک، در تاریخ ۴ اکتبر ۱۹۴۰ رخ داد. در این روز، هواپیماهای ژاپنی، بمبهای حاوی کک را بر فراز شهر کوچک کوجو (Quzhou) در استان غربی چجیانگ (Zhejiang) چین رها کردند. پیامدهای این حمله فاجعهبار بود؛ تنها در یک سال، بیش از ۲۰۰۰ نفر از اهالی این شهر بر اثر طاعون جان خود را از دست دادند.
این تسلیحات بیولوژیک، به نیروهای ژاپنی این امکان را میداد تا عوامل بیماریزای دیگری چون سیاهزخم، وبا، حصبه، اسهال خونی، و همچنین ککهای ناقل طاعون و سایر بیماریهای مرگبار را، نه تنها در میان جمعیت غیرنظامی، بلکه بر روی محصولات کشاورزی، چاهها، مخازن آب، و سایر مناطق استراتژیک پخش کنند.
در زمان انجام این آزمایشهای غیرانسانی، محققان ژاپنی با پوشیدن لباسهای مخصوص محافظتی، خود را از خطر ابتلا به بیماریها مصون میداشتند، در حالی که قربانیان بیگناه را در حین جان دادن نظاره و بررسی میکردند. علاوه بر این، ژاپنیها غذاها و آذوقههای آلوده را با هواپیما در مناطق غیراشغالی چین رها میکردند و حتی خوراکیها و تنقلات مسموم را بین افراد عادی پخش میکردند تا نتایج آن را بر سلامت و مرگومیر جمعیت بررسی کنند.
ابعاد این جنایات آنقدر گسترده بود که حتی سالها پس از جنگ، پیامدهای آن همچنان محسوس بود. در سال ۲۰۰۲، شهر چانگدی (Changde) چین که خود قربانی پخش ککهای بیماریزا شده بود، میزبان همایش بینالمللی جنایات جنگی با تسلیحات میکروبی شد. در این نشست، تخمین زده شد که در جریان آن حملات میکروبی بیش از ۵۸۰,۰۰۰ نفر از ساکنان این شهر جان خود را از دست دادهاند.
توطئه واحد ۷۳۱ برای حمله بیولوژیک به آمریکا
هرچند شلدون هریس (Sheldon H. Harris)، مورخ معاصر، تعداد کشتهشدگان را ۲۰۰,۰۰۰ نفر تخمین میزند، اما حتی با این آمار نیز ابعاد فاجعه انسانی بسیار گسترده است. این جنایات تنها به شهروندان چینی محدود نمیشد. حدود ۱۷۰۰ ژاپنی نیز در استان چجیانگ (Zhejiang) چین، به دلیل استفاده و آزمایش سلاحهای میکروبی خودشان جان باختند. بدین ترتیب حتی خود عاملان این فجایع نیز از خطرات مهلک این تسلیحات در امان نبودند.
در ماههای پایانی جنگ جهانی دوم، ژاپن حتی نقشهای برای حمله میکروبی به شهر سن دیگو در ایالت کالیفرنیای آمریکا، با استفاده از هواپیماهای کامیکازه (Kamikaze) طراحی کرده بود. این طرح که «عملیات شکوفههای گیلاس در شب» نام داشت، قرار بود در تاریخ ۲۲ سپتامبر ۱۹۴۵ به مرحله اجرا درآید. اما ژاپن تنها ۵ هفته قبل از اجرای این نقشه شوم تسلیم شد و این فاجعه بزرگ بشری به وقوع نپیوست.
پایان واحد 731 ژاپن؛ دستور خودکشی و امحای مدارک
فعالیتهای وحشیانه و غیرانسانی واحد 731 ژاپن که از آغاز جنگ جهانی دوم با شدتی فزاینده ادامه یافته بود، تا آخرین روزهای درگیری نیز متوقف نشد. آزمایشها و تحقیقات مرگبار این مرکز تا پایان جنگ، بیوقفه بر روی قربانیان بیدفاع انجام میشد و فجایع بیشماری را رقم میزد. اما با پیشروی برقآسای ارتش سرخ شوروی در سال ۱۹۴۵، سایه وحشت بر این مرکز مخوف افتاد و پایان کار آن را رقم زد.
با نزدیک شدن نیروهای شوروی، کارکنان واحد 731 ژاپن در یک عجله و هرج و مرج بیسابقه، این مکان را ترک کرده و به همراه خانوادههای خود به ژاپن فرار کردند تا از دستگیری و محاکمه در امان بمانند. در این میان، ژنرال شیرو ایشی، فرمانده و مغز متفکر این واحد به تمامی افراد و کارکنان خود دستور قاطع داد تا رازهای مربوط به جنایات و آزمایشهای انجام شده را با خود به گور ببرند.
او به آنها هشدار داد که در صورت فاش شدن کوچکترین اطلاعاتی، به سراغشان خواهند رفت و عواقب وخیمی در انتظارشان خواهد بود. حتی برای اطمینان از سکوت ابدی، ایشی به کارکنان خود توصیه کرده بود که در صورت اسارت، با استفاده از قرصهای سیانید که همراه داشتند، خودکشی کنند تا هیچ مدرکی از فعالیتهایشان به دست دشمن نیفتد.
در روزهای پایانی جنگ تعداد اندکی از کارکنانی که در محل باقی مانده بودند، با عجله اقدام به منفجر کردن ساختمانها و آزمایشگاهها کردند تا تمامی شواهد و مدارک مربوط به فعالیتهای شیطانی خود را از بین ببرند. اما به دلیل استحکام بالای برخی از مجتمعها، بخشهایی از آنها تقریباً بهطور کامل و سالم باقی ماندند.
شوربختانه به دلیل این پنهانکاری گسترده، تخریب عامدانه مدارک و عدم همکاری دولت ژاپن در سالهای پس از جنگ، تعداد دقیق کشتهشدگان این واحد هرگز به طور کامل مشخص نشد و در هالهای از ابهام باقی ماند. با این حال بر اساس شواهد موجود و تحقیقات محدود، تخمین زده میشود که حداقل ۱۰,۰۰۰ نفر تنها در داخل واحدها و در جریان آزمایشهای مستقیم، جان خود را از دست دادهاند.
اما ابعاد واقعی فاجعه، فراتر از دیوارهای واحد 731 ژاپن بود. تعداد کشتهشدگان در خارج از واحد، به دلیل حملات بیولوژیک سازمانیافته و پخش تعمدی بیماری در میان شهروندان بیگناه چینی، بسیار عظیمتر و فاجعهبارتر بود. به عنوان مثال، مقامات میزان مرگومیر ناشی از شش عامل بیماریزایی که در استان چجیانگ (Chekiang) منتشر شده بود را «غیرقابل ارزیابی» توصیف کردهاند. با این حال، برآوردهای محافظهکارانه نشان میدهد که بیش از ۳۰۰,۰۰۰ نفر از سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۸ به یک سری بیماریهای مرموز مبتلا شدهاند و از این میان، حداقل ۵۰,۰۰۰ نفر جان خود را از دست دادهاند.
پنهانکاری آمریکا و ژاپن در مورد جنایات واحد ۷۳۱
در سال ۱۹۸۱، کن یوآسا، جراح ارتش ژاپن، نخستین اعتراف مستقیم درباره زندهشکافی انسان در چین را انجام داد. پس از او چند تن دیگر از کارکنان سابق نیز لب به سخن گشودند و جزئیاتی تکاندهنده از جنایات این واحد را فاش کردند. فیلم مستند «عفریتههای ژاپنی» که در سال ۲۰۰۱ منتشر شد، به مصاحبه با ۱۴ نفر از پرسنل واحد 731 ژاپن میپردازد که توسط نیروهای چینی دستگیر شده و بعدها آزاد شده بودند.
واقعیت این بود که مدارک قوی و مستند فعالیتهای این واحد نظامی، به طور پنهانی به دست آمریکاییها افتاده بود. به همین دلیل، ایالات متحده آمریکا و ژاپن، هر دو به طور رسمی از پذیرش این موضوع خودداری کردند و تلاش کردند تا ابعاد واقعی جنایات واحد ۷۳۱ را پنهان نگه دارند.
تلاشها برای جبران خسارت و اجرای عدالت نیز با موانع جدی روبرو شد. در سال ۱۹۹۷، کونن تسوچیا، یک دادخواست علیه دولت ژاپن تنظیم کرد و با استناد به مدارکی که توسط پروفسور ماکوتو یوئدا از دانشگاه ریکیو ارائه شده بود، بابت فعالیتهای واحد 731 ژاپن درخواست غرامت کرد. اما تمامی دادگاههای ژاپن این دادخواست را بیاساس قلمداد کردند و از پذیرش آن خودداری کردند. دادگاهها استدلال کردند که هیچ یافته روشنی مبنی بر حقیقت داشتن آزمایشهای انسانی وجود ندارد و تعیین غرامت باید توسط معاهدههای بینالمللی انجام شود و وظیفه دادگاههای کشوری نیست.
در اکتبر ۲۰۰۳، یک عضو مجلس سفلا از دولت ژاپن در این مورد سوال پرسید، اما جونیچیرو کویزومی، نخست وزیر وقت پاسخ داد که دولت فعلی هیچ مدرکی از فعالیتهای واحد 731 ژاپن در دست ندارد، اما دولتش به اهمیت این موضوع واقف است و در صورت یافتن هر گونه مدرک در آینده، آن را منتشر خواهد کرد.
به این ترتیب، یکی از بزرگترین جنایات ضدبشری دنیا با همکاری ژاپن و آمریکا مسکوت ماند و خاطیان آن هیچ وقت به خاطر اعمال غیرانسانی خود محاکمه نشدند. این عدم پاسخگویی، لکه ننگی بر تاریخ عدالت بینالمللی به جا گذاشت و به بازماندگان قربانیان واحد ۷۳۱ اجازه نداد تا طعم عدالت را بچشند.
با وجود تلاشها برای پنهانکاری و انکار، امروزه دهها کتاب، فیلم و مستند درباره واحد 731 ژاپن ساخته شده است که به افشای ابعاد مختلف این جنایات میپردازند. علاوه بر این، ساختمان اصلی واحد ۷۳۱ در شهر هاربین به موزه تبدیل شده است. در این موزه برخی تصاویر مربوط به آن دوره برای یادآوری آزمایشهای وحشتناک انجام شده در طول جنگ جهانی دوم به نمایش گذاشته شده است.
source