در ادبیات عرفانی، سخن از معبود و سیر و سلوک عارفانه و راه رسیدن به خداوند است. نگاه عرفان به دیدگاه تصوف نزدیک است و معبود را دستیافتنیتر از نگاههای سنتی میبیند. پس مهمترین ویژگی نوع ادبی عرفانی، داشتن نگاهی متفاوت به باورهای معنوی و به خداوند است. از مهمترین شاعران عرفانی میتوانیم از «عطار»، «مولانا» و «سنایی» یاد کنیم. گاهی مفاهیم عرفانی چنان با عنصر عاطفه و احساس پیوند خوردهاند که آثار عرفانی را در دسته ادبیات غنایی قرار میدهیم و گاهی نیز در این آثار، مسیرهای تکامل در عرفان را آموزش میدهند که آنها در دسته ادبیات تعلیمی قرار میدهیم. در این مطلب از مجله فرادرس یاد میگیریم ادبیات عرفانی چیست و چه ویژگی هایی دارد. عرفان و تصوف در ادبیات فارسی را بررسی میکنیم و نمونههای ادبیات عرفانی را میشناسیم. همچنین انواع ادبیات عرفانی و شاعران این نوع ادبی را با نمونههایی از کارهای آنها معرفی میکنیم.

ادبیات عرفانی
منظور از ادبیات عرفانی، آثاری ادبی است که مفهوم آنها عشق و دلبستگی به معبود و شرح روشهای نزدیکی به خداوند است. شاعران و نویسندگان در همه آثار منظوم و منثور عرفانی، نگاهی نو و متفاوت به باورهای دینی دارند و بیان آنها نیز، خشک و معمولی نیست. آثار ادبی عرفانی را در نوع ادبی غنایی یا تعلیمی قرار میدهیم زیرا یا عنصر احساس یا عنصر معنای تربیتی در آنها بر سایر عناصر ادبی غلبه دارد. «مولانا» یکی از بهترین شاعران عرفانی است که همه فارسیزبانان با آثار او آشنایی دارند. عرفان و تصوف در ادبیات فارسی ارتباط تنگاتنگی دارند و صوفیان نقش مهمی در شکلگیری و رشد ادبیات عرفانی داشتهاند.
پیشنهاد میکنیم برای یادگیری ادبیات عرفانی فیلم آموزش ادبیات فارسی پایه دهم در فرادرس را تماشا کنید. لینک این آموزش را در کادر زیر آوردهایم.
مثال برای ادبیات عرفانی فارسی
در این بخش، چند نمونه از ادبیات عرفانی را آوردهایم تا بهخوبی با این نوع آثار ادبی آشنا شوید.
مثال ۱
در کادر زیر یکی از بخشهای «مناجاتنامه» را آوردهایم که گوینده در آن، با زبانی ادبی و پر از عاطفه، خداوند را مخاطب خود قرار داده است و با او سخن میگوید.
الهی گاه میگویی فرود آی، گاه میگویی بگریز، گاه فرمایی بیا، گاه گویی بپرهیز، خدای این نشان قربت است یا محض رستاخیز؟ هرگز بشارت ندیدم تهدید آمیز. ای مهربان بردبار! ای لطیف نیکبار! آمد به درگاه، خواهی به ناز دار و خواهی خوار دار.
گر شوند این خلق عالم سر به سر خصمان من
من روا دارم نگارا چون تو باشی آنِ من
(خواجه عبدالله انصاری)
مثال ۲
در ابیات زیر، عطار مکالمهای را میان معبود و بنده برقرار کرده است و راه سعادت و کامیابی را در محو شدن بنده در معبود میداند. او در این ابیات، خداوند را «محبوب» و «مطلوب» میخواند و با استفاده از این توصیفات شاعرانه، احساس خود به معبود را شرح میدهد.
چو با خویش آمدی، محبوب گم شد
چو تو طالب شدی، مطلوب، گم شد
مباش ای دوست تا محبوب باشی
که گر باشی، به خود محجوب باشی
ز خو بگذر که بیخود، جمله مایی
چو بی خود، خوشتری، با خود چرایی؟
(عطار)
سیری در ادبیات عرفانی
در این بخش، تاریخچه کوتاهی از ادبیات عرفانی را بیان میکنیم.
در قرن پنجم هجری قمری، ابوسعید ابوالخیر با خواندن اشعار عارفانه و صوفیانه خود در مجالس وعظ و منبرهای خود، آغازگر جریان ادبیات عرفانی شد. بعد از او، سنایی مفاهیم عرفانی را علاوه بر غزل، در قصیده نیز وارد کرد. عطار پس از سنایی، مفاهیم عرفانی را در غزلیات و مثنویهای خود به حدی از کمال رساند. بعد از عطار نیز، برجستهترین ادیب در زمینه ادبیات عرفانی، مولانا است که «مثنوی معنوی» را بهعنوان یکی از مهمترین نمونههای ادب عرفانی سرود.
ویژگی ادبیات عرفانی چیست؟
در این بخش با ویژگی های ادبیات عرفانی آشنا میشویم تا در تشخیص آثار عرفانی موفق عمل کنیم. این ویژگیها را در فهرست زیر آوردهایم و در ادامه مطلب، هرکدام از آنها را با مثال توضیح میدهیم.
- نگاه نو به باورهای معنوی
- غلبه عنصر احساس
- بیتوجهی به دنیا
- سیر و سلوک عارفانه
پیشنهاد میکنیم برای یادگیری ویژگیهای آثار ادبی عرفانی، فیلم آموزش ادبیات فارسی پایه دهم در فرادرس را تماشا کنید. لینک این آموزش را در کادر پایین آوردهایم.
نگاه نو به باورهای معنوی و دینی
مهمترین ویژگی ادبیات عرفانی، داشتن نگاه متفاوت در پرداختن به باورهای دینی و مذهبی است. تا پیش از ورود تصوف به ادبیات فارسی و شکلگیری ادبیات عارفانه، فقط فقها و علمای فقه به باورهای دینی میپرداختند و درباره آنها سخن میگفتند و دیدگاه و زبان آنها نیز معمولی و کلیشهای بود اما با آغاز جریان عرفان در ادبیات فارسی، ادیبان با نگاه متفاوت خود آثاری را با مضامین دینی خلق کردند که در آنها خبری از نگاه سنتی به دین و خداوند نیست. گویی در عرفان شاعر و نویسنده از دریچهای بسیار نزدیکتر به خداوند مینگرند و با زبانی بسیار صمیمانه با او و از او سخن میگویند.
مثال
در کادر زیر، نمونهای از ادبیات عرفانی را آوردهایم. در رباعی زیر مشاهده میکنیم که شاعر خداوند را بهطور مستقیم، مخاطب خود قرار داده و ضمیر «تو» را برای او انتخاب کرده است. او با زبانی ادبی اما به راحتی، با معبود خود سخن میگوید و صفات او مانند «احسان» را توصیف میکند و به ناتوانی خود در برابر شکر نعمتهای او اعتراف میکند.
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد
احسان تو را شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
(عطار)
غلبه عنصر احساس
برای آنکه اثری را ادبی بدانیم باید دارای عناصری مانند عاطفه، خیال، زبان ادبی و معنا باشد. هر اثر ادبی متناسب با نوع آن، در یکی یا چند عدد از این عناصر، قویتر است. بیشتر آثار ادبی عرفانی نیز جزء نوع ادبی غنایی محسوب میشوند و به همین دلیل، مهمترین و غالبترین عنصر ادبی در آنها، حس و عاطفه است. یعنی با خواندن آثار عرفانی، بیشترین درک و دریافت ما از آن، حسی است که در آن جاری است. این حس در نوع عرفانی غنا، معمولاً در عشق به خداوند، غم ناشی از دوری از او و شور و شوق برای رسیدن به او مشاهده میشود. البته در نوع دیگر ار آثار عرفانی نیز، عنصر معنا و آموزش مراحل سلوک غلبه دارد که آن دسته از آثار عرفانی را جزء دسته ادبی تعلیمی میدانیم.
مثال
شعری عرفانی را در کادر زیر آوردهایم تا غلبه عاطفه در آن را مشاهده کنید. در ابیات زیر از غزلیات مولانا، او خداوند را یار و دلدار خود توصیف میکند و این نهایت به کار گیری حس در شعر است.
ای یار ما! دلدار ما! ای عالم اسرار ما! ای یوسف دیدار ما! ای رونق بازار ما!
…
ما کاهلانیم و تویی صد حج و صد پیکار ما
ما خفتگانیم و تویی صد دولت بیدار ما
ما خستگانیم و تویی صد مرهم بیمار ما
ما بس خرابیم و تویی هم از کرم، معمار ما
(مولانا)
بی توجهی به دنیا
ادب قلندری یا ملامتی، به نوعی از آثار ادبی میگوییم که گوینده در آنها، توجه به دنیا و مادیات را سرزنش میکند و هرگونه درگیر شدن با امور مادی و دنیایی را ناشایست میدانند. البته نوعی افراطی از قلندری نیز وجود دارد اما منظور ما از قلندری در اینجا، همان تأکید بر عدم توجه بر مادیات و نپرداختن به آنها است.
مثال
حافظ در بیت زیر، با یاد کردن از خرقه پشمینه صوفیان، توجه به مقامهای دنیوی را برای خود ناشایست و شرمآور میداند.
شرممان باد ز پشمینه آلوده خویش
گر بدین فضل و هنر، نام کرامات بریم
(حافظ)
یک نکته مهم درباره این ویژگی، استفاده ادیبان عارف از نمادهای مختلف برای امور مادی و معنوی است. برای مثال، «آسمان» نمادی برای معنویت و «زمین» نمادی برای مادیات است.

سیر و سلوک
منظور از سیر و سلوک در ادبیات فارسی و عرفان، مراحلی است که عارف باید برای نزدیکی به خداوند طی کند. سلوک شامل هفت مرحله یا هفت وادی است که بهترتیب «طلب»، «عشق»، «معرفت»، «استغناء»، «توحید»، «حیرت» و «فنا» هستند. در بسیاری از آثار عرفانی، شاعر یا نویسنده از چگونگی یا لزوم طی کردن این مراحل توسط عارف سخن میگویند.
مثال
عطار در اثر عرفانی مهم خود، منطقالطیر، مراحل سلوک را چنین توصیف میکند:
گفت ما را هفت وادی در ره است
چون گذشتی، هفت وادی درگه است
وا نیامد در جهان، زین راه، کس
نیست از فرسنگ آن آگاه کس
چن نیام باز کس زین راه دور
چون دهندت آگهی ای ناصبور
چون شدند آن جایگه گم سر به سر
کی خبر بازت دهد از بیخبر
هست وادی طلب آغاز کار
وادی عشق است از آن پس، بیکنار
پس سِیُم وادیست آنِ معرفت
پس چهارم وادی استغنی صفت
هست پنجم وادی توحید پاک
پس ششم وادی حیرت صعبناک
هفتمین وادی فقرست و فنا
بعداز این، روی روش نبود تو را
درکشش افتی، روش گم گرددت
گر بود یک قطره، قلزم گرددت
(عطار)
مراحل سلوک عارفانه
در فهرست زیر، مراحل هفتگانه سلوک عارفانه را آوردهایم و درباره هرکدام از آنها توضیح کوتاهی ارائه دادهایم تا در صورت وجود این مفاهیم در اشعار و نثرها بتوانید عرفانی بودن آنها را تشخیص دهید.
- طلب: طلب معنای خواسته و خواستن میدهد و عارف در اولین مرحله از سلوک عارفانه خود باید طلب را در دل خود ایجاد کند. یعنی با جدایی از لذتهای دنیایی، شوق و انگیزهای را در دل خود برای رسیدن به وحدت عالم (معبود)، پدید آورد.
- عشق: عرفا این مرحله را سختترین و مهمترین مرحله از سلوک میدانند. صوفیان عشق را در مقابل عقل در فلسفه نام میبرند و تعریف دقیقی از آن وجود ندارد اما میتوانیم آن را چنین توصیف کنیم که در این مرحله، محبت عارف نسبت به معشوق (خدا) به نهاییترین درجه و شدت خود میرسد. تاجاییکه بیشتر از آن، حدی وجود ندارد.
- معرفت: عارفی که این مرحل را پشت سر بگذارد، خدا را بهدرستی و به تمامی میشناسد و نسبت به او معرفت دارد. منظور از شناخت خدا این است که علاوه بر دانستن همه اسما و صفات او، به حقیقت هرکدام از اسامی و صفتهای او نیز یقین داشته باشد. برای مثال اگر میداند که «ناظر» از صفات خدا است، یقین داشته باشد که خداوند در همه حال بر همه اعمال و نیتهای او آگاهی دارد.
- استغناء: عارف در این مرحله باید تمام تلاش خود را بکند تا از همه نعمتها، مادیات و مقامهای دنیوی بینیاز شود. در واقع عارف بعد از گذراندن این مرحله، باید از هرچه غیر از خدا، مستغنی (بینیاز) شود.
- توحید: منظور از توحید، یگانگی خداوند است و عارف در این مرحله باید به حقیقت یگانگی خداوند آنچنان پی ببرد که چیزی جز او را نبیند. یعنی ذهن و قلب عارف باید در این مرحله از هرچه غیر خدا خالی باشد و خدا را نیز موجودی در حد فهم و درک محدود انسانی تصور نکند، بلکه او را حقیقت واحد جهان بداند که همه چیز و همه کس باید به سوی او حرکت کنند.
- حیرت: حیرت به معنای سرگشتگی است و حالتی است که در هنگام تفکر به سراغ عارف میآید و اجازه ادامه تفکر را به او نمیدهد. عارف در این مرحله و بعد از گذر از مرحله پیشین (توحید) در مییابد که در شناخت خدا با عقل خود ناتوان است و دچار تحیر و سرگشتگی میشود.
- فقر و فنا: فقر، برخلاف استغناء، نیازمندی است. اما در این مرحله، عارف فقط به وجود حقیقت واحد عالم (معبود) نیاز دارد و آنچنان تشنه اوست که به فقر میرسد. منظور از فنا نیز این است که عارف از طریق سختی دادن به جسم و روح خود و به اصطلاح، ریاضت کشیدن، خود را از همه صفات بد و رذایل خالی کند تا با معبود خود که او نیز خالی از هرگونه بدی است، یکی شود.

عرفان و تصوف در ادبیات فارسی
ارتباط عرفان و تصوف در ادبیات فارسی، ارتباطی تنگاتنگ است و صوفیان و جریان تصوف بیشترین تأثیر را در شکلگیری ادبیات عرفانی داشتهاند. در این بخش به معرفی تصوف و تأثیرات آن بر ادبیات عرفانی میپردازیم و تفاوت عرفان و تصوف را نیز توضیح میدهیم.
برای بررسی نمونههای بیشتری از ادبیات عارفانه، پیشنهاد میکنیم فیلم آموزش ادبیات فارسی پایه یازدهم در فرادرس را تماشا کنید. لینک این آموزش را در کادر زیر آوردهایم.
تصوف چیست؟
تصوف یک جریان فکری و فلسفی است که بر تزکیه نفس، دوری از دنیا و مادیات و حرکت به سمت کمال و خداوند تأکید دارد. صوفیان انسانهایی درویش بودند که با ریاضت سعی میکردند به دنیا و آنچه در آن است، وابسته نباشند و تمام تلاش و تمرکز خود را صرف طی کردن مراحل سلوک (بالاترین درجه نزدیکی به خداوند) و در نهایت، نیست شدن در خداوند و یکی شدن با او میکردند. در کادر زیر، تعریف تصوف از نظر ابوسعید ابوالخیر که از پیشگامان عرفان در زبان فارسی است را آوردهایم.
یک روز شیخ (ابوسعید ابوالخیر) با جمعی صوفیان به در آسیابی رسیدند، اسب بازداشت و ساعتی توقف کرد. پس گفت: «میدانید کی این آسیا چه میگوید؟ میگوید: «کی تصوف این است کی من دارم. درشت میستانم و نرم باز میدهم و گرد خود طواف میکنم، سفر خود در خود میکنم تا آنچ نباید از خود دور کنم.»»
(محمد ابن منور)
ارتباط عرفان و تصوف
صوفیان در ابتدا به ادبیات توجهی نداشتند اما نگاه آنان به خداوند و امور معنوی، از همان ابتدا با دیگر عالمان دین، مانند فقها، متفاوت بود. تا قرن پنجم هجری که ابوسعید ابوالخیر در مجالس وعظ و منبرهای خود، اشعاری عرفانی را میخواند. این درحالی بود که خواندن شعر بر منبر، ممنوع بود. بعد از ابوسعید، صوفیان و شاعران دیگری مانند «عینالقضات همدانی»، «اوحدی کرمانی»، «سنایی» و «عطار» نیز شعرهایی صوفیانه سرودند.
تفاوت تصوف و عرفان
تصوف یک جریان فکری خاص است که فلسفه آن در دوری از مادیات در درجه اول و رسیدن به مقام قرب الهی در آخرین درجه است. عرفان نوعی روش برای رسیدن به حقیقت است که بر مبنای عقل و حواس پنجگانه نیست بلکه بر کشف و شهود تمرکز دارد. صوفیان یعنی پیروان تصوف نخستین کسانی بودند که به عرفان روی آوردند زیرا نگاه آنها به معنویت با نگاههای سنتی موجود در گذشته متفاوت بود اما طبق همین توضیحات، نمیتوانیم تصوف و عرفان را یکی بدانیم.

فرق غزل عارفانه و عاشقانه
در ادبیات کهن، قالب شعری غزل، پرکاربردترین قالب برای سرودن اشعار غنایی بوده است. بیشترین مضامین اشعار غنایی نیز عشق و عرفان بودهاند. بنابراین غزل عارفانه و عاشقانه رایجترین غزلیات موجود در ادبیات فارسی هستند. اما بین این دو نوع غزل، تفاوتهایی وجود دارد. در ادبیات فارسی به غزلهایی که معشوق در آنها زمینی است، غزل عاشقانه و به غزلیاتی که معشوق در آنها معنوی و فرازمینی است، غزل عارفانه میگوییم. البته نوع سومی از غزل نیز وجود دارد که معشوق در آن، نه زمینی است نه آسمانی و در عین حال، هم زمینی است هم آسمانی که به این نوع غزل، تلفیقی میگوییم.
پیشنهاد میکنیم برای یادگیری غزل و انواع آن، فیلم آموزش هفت غزل از حافظ با بررسی عناصر غزل و تشریح ابیات در فرادرس را تماشا کنید. لینک این آموزش را در کادر پایین آوردهایم.
مثال غزل عارفانه
استاد غزل عارفانه در ادبیات فارسی، مولانا است. در کادر زیر، نمونهای از غزلیات عارفانه او را آوردهایم. مولانا در این ابیات، مخاطبان خود را حتی از توجه به خانه خدا (کعبه) نیز برحذر میدارد زیرا آن را نیز مادی میداند و از همه میخواهد که توجه خود را به خود خدا که همواره در کنار آنها و در وجود آنها است، معطوف کنند.
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
گر صورت بیصورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام برآیید
(مولانا)
مثال غزل عاشقانه
موفقترین غزلسرای عاشقانه فارسی، سعدی شیرازی است. سعدی با زبانی ساده اما غیرقابل تقلید، احساسات خود را نسبت به معشوق زمینی شرح میدهد. حس عشق، هجران، غم، توصیف معشوق، وصال، جفا، ناکامی، شکایت، خشم و… از مهمترین مضامین غزلهای عاشقانه هستند.
شبهای بیتوام، شب گور است در خیال
ور بی تو بامداد کنم، روز محشر است
گیسویت عنبرینهی گردن تمام بود
معشوق خوبروی، چه محتاج زیور است؟
(سعدی)
مثال غزل تلفیقی
در غزل تلفیقی مشخص نیست که شاعر درباره معشوق زمینی سخن میگوید یا معشوق آسمانی. استاد بینظیر غزل تلفیقی در ادبیات فارسی، حافظ است که آنچنان عشق و عرفان را به هم میآمیزد، که مخاطب در بسیاری موارد، توان تشخیص زمینی یا آسمانی بودن معشوق مورد نظر او را ندارد. بخشی از یکی از غزلیات او را در کادر زیر آوردهایم. با خواندن اولین بیت، ممکن است به یقین برسیم که معشوق این شعر، زمینی است زیرا شاعر از زلف و خال سحن میگوید اما بعد از خواندن بیت دوم، نظر ما بهکلی تغییر میکند زیرا در مصراع دوم آن، حافظ به ماجرای دیدار انسان با معبود خود در روز ازل (پیش از آفرینش) اشاره میکند و علاوه بر آن، با اشاره به روز حشر (قیامت) نیز یکی دیگر از باورهای دینی مسلمانان را مطرح میکند.
زلف او دام است و خالش دانه آن دام و من
بر امید دانهای افتادهام در دام دوست
سر ز مستی برنگیرد تا به صبح روز حشر
هر که چون من در ازل، یک جرعه خورد از جام دوست
پس نگویم شمهای از شرح شوق خود از آنک
دردسر باشد نمودن بیش از این، ابرام دوست
(حافظ)
نحوه تشخیص غزل عارفانه و عاشقانه
بری تشخیص عارفانه، عاشقانه یا تلفیقی بودن یک غزل، باید کل غزل را بخوانیم و سپس نتیجهگیری کنیم. البته نکات دیگری مانند شاعر غزل و بررسی شهرت او در زمینه نوع غزل نیز میتواند کمککننده باشد اما ما را به جواب قطعی نمیرساند زیرا بیشتر شاعران غزلسرای کهن ادبیات فارسی، در هر دو زمینه عاشقانه و عارفانه غزل سرودهاند. برای مثال، مولانا برای سرودن غزلیات عارفانه شهرت بیشتری دارد اما بخش مهمی از غزلیات او نیز دارای مضامین عاشقانه است. در همین بخش، یک نمونه غزل را با هم بررسی میکنیم تا نحوه تشخیص نوع آن را یاد بگیرید.
مثال
در کادر زیر، یکی از غزلیات مولانا را آوردهایم و عارفانه یا عاشقانه بودن آن را با هم بررسی میکنیم. به بررسی ابیات در فهرست بعد از شعر، توجه کنید.
تو را ساقی جان گوید برای نام و ننگی را
فرومگذار در مجلس، چنین اشگرف جامی را
ز خون ما قصاصت را بجو این دم خلاصت را
مهل ساقی خاصت را برای خاص و عامی را
بکش جام جلالی را فدا کن نفس و مالی را
مشو سخره حلالی را، مخوان باده حرامی را
غلط کردار نادانی همه نامیست یا نانی
تو را چون پخته شد جانی، مگیر ای پخته، خامی را
کسی کز نام، میلافد بهل کز غصه بشکافد
چو آن مرغی که میبافد به گرد خویش دامی را
در این دام و در این دانه، مجو جز عشق جانانه
مگو از چرخ، وز خانه، تو دیده گیر بامی را
تو شین و کاف و ری را خود مگو شکر که هست از نی
مگو القاب جان حی یکی نقش و کلامی را
چو بیصورت تو جان باشی، چه نقصان گر نهان باشی؟
چرا در بند آن باشی که واگویی پیامی را؟
بیا ای همدل محرم، بگیر این باده خرم
چنان سرمست شو این دم که نشناسی مقامی را
برو ای راه رهپیما بدان خورشید جانافزا
از این مجنون پرسودا ببر آنجا سلامی را
بگو ای شمس تبریزی از آن میهای پاییزی
به خود در ساغرم ریزی، نفرمایی غلامی را
(مولانا)
- ابیات اول و دوم: سخن از «ساقی» و «جام» و صحبت با مخاطب دوم شخص مفرد (خصوصاً در مصراع سوم شعر) ما را تا حدی زیادی نسبت به عاشقانه بودن این غزل، مطمئن میکند.
- ابیات سوم و چهارم: «فدا کردن نفس و مال» در مصراع پنجم شعر، یکی از باورهای عرفانی است. در مصراع هشتم نیز، مولانا بر صعود در مراحل سلوک و برنگشتن از این مسیر تأکید میکند.
- ابیات پنجم و ششم: تشبیه افتخار به نام و اعتبار دنیایی به دام، تأکید بر تلاش برای یافتن «عشق جانانه» و تأکید بر توجه بر بام (نماد معنویات) به جای چرخ و خانه (نماد مادیات) همگی از باورهای عرفانی هستند.
- ابیات هفتم و هشتم: تأکید شاعر بر توجه به معنا و معنویت به جای ظاهر و کلام در این دو بیت نیز به عرفان مربوط است.
- ابیات نهم تا یازدهم: «نشناختن مقام» که شاعر در مصراع هجدهم به آن تأکید کرده است، همان عدم توجه به مادیات و امور دنیایی و از ملزومات عرفان است. در مصراع نوزدهم نیز شاعر، مخاطب را به سلوک عارفانه و حرکت به سوی خورشید (معبود) پند میدهد.
بنابراین، اگر فقط دو بیت اول این غزل را میخواندیم و بر اساس آنها نوع این غزل را شناسایی میکردیم، به احتمال خیلی زیاد دچار اشتباه میشدیم و این شعر را غزلی عاشقانه محسوب میکردیم. در صورتی که با مطالعه کل این شعر، پی بردیم که غزلی عارفانه است زیرا در کل آن، مفاهیم عارفانه و باورهای صوفیانه وجود دارد. بعد از درک این معانی اگر دوباره این غزل را از ابتدا مطالعه کنیم، درک میکنیم که همان دو بیت ابتدایی نیز با وجود داشتن ظاهر عاشقانه، دارای معانی عرفانی هستند.

یادگیری ادبیات عرفانی با فرادرس
تا اینجا یاد گرفتیم ادبیات عرفانی چیست و با برخی از نمونههای آن نیز آشنا شدیم. ادبیات عرفانی در دسته ادبیات غنایی یا تعلیمی قرار میگیرد. در ادبیات فارسی انواع ادبی دیگری مانند نوع حماسی و ادبیات نمایشی نیز وجود دارند که آثاری که در هرکدام از این انواع، سروده یا نوشته شده باشند، مشخصات ادبی، فکری و زبانی مخصوصی را دارند و برای تشخیص آنها از یکدیگر باید با ویژگیهای همه آنها آشنا شویم. به همین دلیل در این بخش، برخی از فیلمهای آموزشی فرادرس را آوردهایم که برای یادگیری ادبیات عرفانی و غنایی و دیگر انواع ادبی، مفید هستند.

همچنین برای یادگیری همه انواع ادبی و تمام مباحث ادبیات فارسی و علاوه بر اینها، آشنایی با نمونههای مختلفی از انواع ادبی، میتوانید از مجموعه آموزش زیر استفاده کنید.
انواع ادبیات عرفانی
حال که یاد گرفتیم ادبیات عرفانی چیست و ویژگی های آن را نیز بررسی کردیم، در این بخش، انواع آن را معرفی میکنیم. در فهرست زیر، انواع ادبیات عرفانی را آوردهایم.
- شعر عرفانی
- نثر عرفانی
- عرفان تعلیمی
- عرفان غنایی
در ادامه مطلب، همه این موارد را با مثال بررسی میکنیم. پیش از آن میتوانید با تماشای فیلم آموزش ادبیات فارسی پایه دوازدهم در فرادرس، نمونههای مختلفی از انواع ادبیات عرفانی و ویژگیهای آن را یاد بگیرید. لینک این آموزش را در کادر زیر آوردهایم.
شعر و نثر عرفانی
در ادبیات فارسی شعر عرفانی نسبت به نثر عرفانی، بسامد بیشتری دارد. اما ادبا برای بیان مفاهیم عارفانه محدودیتی در فرم نداشتهاند و هم شعر عرفانی و هم نثر عرفانی در ادبیات ما وجود دارند. برجستهترین نمونههای هرکدام از آنها را در فهرست زیر آوردهایم.
- شعر عرفانی: «مثنوی معنوی» از مولانا، «حدیقة الحقیقه» از سنایی
- نثر عرفانی: «شطحیات» از بایزید بسطامی، «کشفالمحجوب» از هجویری، «مناجاتنامه» از خواجه عبدالله انصاری
شعر عرفانی
در کادر زیر، نمونهای از شعر عرفانی را آوردهایم. این شعر، یک غزل کامل از حافظ است که در آن، ابتدا از حجاب بودن جسمانیت و توجه به خود، بین خدا و خود سخن میگوید. سپس از اشتیاق و میل خود برای طی کردن مراحل سلوک و اصالت وجودی خویش صحبت میکند. در نهایت نیز، راه سعادت و کامیابی خود را در نیست شدن هستی مادی و فنا شدن در معبود خویش میداند.
حجاب چهره جان میشود غبار تنم
خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم
چنین قفس نه سزای چو من خوشالحانی است
روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم
عیان نشد که چرا آمدم، کجا رفتم
دریغ و درد که غافل ز کار خویشتنم
چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس
که در سراچه ترکیب، تختهبند تنم
اگر ز خون دلم، بوی شوق میآید
عجب مدار که همدرد نافه خُتَنم
طراز پیرهن زرکشم مبین چون شمع
که سوزهاست نهانی درون پیرهنم
بیا و هستی حافظ ز پیش او بردار
که با وجود تو کس نشوند ز من که منم
(حافظ)
نثر عرفانی
نمونهای از نثر عرفانی را در کادر زیر آوردهایم. در این جملات، عطار طلب واقعی عارف را نه دنیا و نه حتی آخرت میداند. در کلام او، خواسته و طلب عارف واقعی فقط خود خداوند است.
و گفت: «پادشاه عالم را بندگانیاند که دنیا و زینت دنیا به خلق رها کردهاند و سرای آخرت و بهشت به مطیعان گذاشته و ایشان با خداوند قرار گرفته، گویند: «ما را خود این نه بس که رقم عبودیت از درگاه ربوبیت بر جان ما کشیدهاند که ما چیز دیگر طلبیم.»»
(عطار)
عرفان تعلیمی
هرگاه ادبا با استفاده از زبان ادبی، راه و روش عرفان و سلوک عارفانه را به مخاطب بیاموزند، اثر ادبی آنها، عرفان تعلیمی خواهد بود. در ادبیات تعلیمی که یکی از انواع ادبی است، تمرکز بر عنصر ادبی معنا است و ممکن است عنصر عاطفه نقش زیادی در چنین آثاری نداشته باشد زیرا هدف از نوع ادبی تعلیمی، آموزش و تربیت است.
مثال
در کادر زیر، نمونهای از ادبیات عرفانی تعلیمی را آوردهایم. در ابیات زیر، شاعر مخاطب را به درون خود و رشد درونی پند میدهد.
در زمین و آسمان این گنج کی یابی تو باز
زانکه آن جر در درون مرد معنیدار نیست
در درون مرد پنهان، وی عجب مردان مرد
جمله کور از وی که آنجا دیده و دیدار نیست
(عطار)
تفاوت ادبیات عرفانی و ادبیات تعلیمی مذهبی
ادبیات تعلیمی، نوع ادبی آثاری است که هدف از نگارش آنها، تعلیم و تربیت در زمینه حکمت، دانش، اخلاق، مذهب، مهارتها، فنون و… است. اگر مضمون یک اثر ادبی تعلیمی، مذهبی و دینی باشد، ممکن است آن را با ادبیات عرفانی اشتباه بگیریم. درباره تفاوت آثار ادبی عرفانی و ادبی تعلیمی باید دو نکته را توضیح دهیم.
- تکثر موضوعات ادبیات تعلیمی: آثار ادبی تعلیمی در مضامین مختلفی ساخته میشوند و مضامین عارفانه، تنها یکی از موضوعات در ادبیات تعلیمی نیست.
- تفاوت در نوع دیدگاه: در ادبیات عرفانی، غالبترین عنصر، حس و عاطفه است و شاعر یا نویسنده با دید احساسی به مسائلی چون خداوند، دین و مظاهر آن میپردازد. درحالیکه در ادبیات تعلیمی ممکن است آثاری وجود داشته باشند که به مفاهیم معنوی بپردازند اما نوع نگاه آنها به این مسائل، کاملاً خشک و عادی باشد و ارتباطی به عرفان نداشته باشد.
- بهطور کلی میتوانیم بگوییم که هر ادبیات تعلیمی، ادبیات عرفانی نیست و هر ادبیات عرفانی نیز ادبیات تعلیمی محسوب نمیشود و هم اثر ادبی عرفانی غیرتعلیمی و هم اثر ادبی تعلیمی غیرعرفانی وجود دارد.
مثال ادبیات تعلیمی غیرعرفانی
در کادر زیر، نمونهای از اثر ادبی تعلیمی با مضمون دینی را آوردهایم تا تفاوتهای آن با آثار عرفانی را بهتر درک کنید. جملههای موجود در کادر زیر، به دین و مذهب مرتبط هستند و زبان آنها نیز بلاغی است اما نگاهی متفاوت و عرفانی نسبت به دین و امور معنوی در آنها وجود ندارد. بنابراین، چنین آثاری را جزء ادبیات تعلیمی میدانیم اما ادبیات عرفانی محسوب نمیکنیم.
و اگر عالمی مفتی باشی، با دیانت باش و بسیارحفظ و بسیاردرس و در عبادت و نماز و روزه تجاوز مکن و دوروی مباش، پاکتن و پاکجامه باش و حاضرجواب و هیچ مسئله را تا نکو نیندیشی، فتوی مکن بی حجتی و به تقلید خود قانع مباش و به تقلید کس کار مکن و رأی خود عالی بین و بر وجهین و قولین قناعت کن و جز به خط معتمدان کار مکن.
(عنصرالنعالی)
عرفان غنایی
اگر ادبا، از احساسات خود نسبت به معشوق الهی و حالات خوش و ناخوش خود و دیگران در راه رسیدن به قرب الهی سخن بگویند، اثر ادبی آنها از نوع ادبی غنایی است. غلبه در این نوع اثر عرفانی با عنصر ادبی عاطفه است یعنی بیشترین برداشت ما از چنین اثری، حس موجود در آن مانند شادی، غم، عشق، حسرت و… است.
مثال ادبیات عرفانی غنایی
در کادر زیر مثالی از آثار ادبی عرفانی عاشقانه را آوردهایم تا بتوانید آن را با ادبیات عرفانه تعلیمی مقایسه کنید. در این حکایت، عطار رابطه میان بنده و معبود را بسیار صمیمانه و سرشار از احساس توصیف میکند.
نقل است که شبی نماز همی کرد، آوازی شنود که هان! بوالحسنو! خواهی که آنچه از تو میدانم با خلق بگویم تا سنگسارت کنند، شیخ گفت: «ای بار خدایا! خواهی تا آنچه از رحمت تو میدانم و از کرم تو میبینم با خلق بگویم تا دیگر هیچکس سجودت نکند؟» آواز آمد: «نه از تو، نه از من.»
(عطار)

شاعران ادبیات عرفانی
هرکدام از ادبا و شاعران عرفانی، با نگاهی منحصر به فرد و با زیبایی، از عشق خود به معبود و مسیر سلوک عارفانه و رسیدن به او سخن گفتهاند. برخی از آنها بیشتر از دیگران از عاطفه و احساس استفاده کردهاند و برخی، بیشتر به مراحل سلوک عارفانه پرداختهاند. در این بخش، با مشهورترین شاعران ادبیات عرفانی آشنا میشویم و نمونهای از اشعار عارفانه هرکدام را نیز بررسی میکنیم.
برای آشنایی با شاعران عارف و بررسی آثار آنها میتوانید از مجموعه فیلمهای آموزش ادبیات فارسی و نگارش دوره متوسطه فرادرس استفاده کنید. لینک این مجموعه آموزش را در کادر پایین آوردهایم.
باباطاهر
دوبیتیهای باباطاهر، علت شهرت او در ادبیات فارسی هستند و بسیاری از این دوبیتیها نیز دارای مضامین عارفانه هستند. مانند شعر زیر که باباطاهر در آن، معبود را همچون معشوقی توصیف کرده است و همه موجودات را نیز در حال یاد کردن از او میداند.
خور از خورشید رویت شرم دارد
مه نو زابرویت آزرم دارد
به شهر و کوه و صحرا هر که بینی
زبان دل به ذکرت گرم دارد
(باباطاهر)
ابوسعید ابوالخیر
او نخستین فردی بود که اشعار عارفانه و صوفیانه را در مجلسهای وعظ خود میخواند. در شعر زیر، نمونهای از نگاه عارفانه او نسبت به معبود و خود را مشاهده میکنیم.
بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان
تا گمان اندر یقین گم شد، یقین اندر گمان
…
در حقیقت چون بدیدم زو خیالی هم نبود
عاشق و معشوق من بودم، ببین این داستان
(ابوسعید ابوالخیر)
خواجه عبدالله انصاری
این متفکر و ادیب عارف، در قرن پنجم هجری قمری میزیست و نگاه او نسبت به معبود و معنویت با نگاه سنتی زمانه او متفاوت بود. بیشتر آثار او مانند «مناجاتنامه» و «طبقات الصوفیه»، به نثر هستند اما کتاب عرفانی منظوم او، «کشف الاسرار» است که ابیاتی از آن را در کادر زیر آوردهایم.
تا دل ز علایقت یگانه نشود
یک تیر تو را سوی نشانه نشود
تا هر دو جهانت از میانه نشود
کشتی به سلامت به کرانه نشود
(خواجه عبدالله انصاری)
سنایی
سنایی شاعر عارف قرن پنجم و ششم هجری قمری است و در دو اثر مهم خود به نام «حدیقة الحقیقه» و «طریق التحقیق» و دیوان اشعار خود که شامل غزلیات، قصاید، رباعیات و.. است، به زبانی زیبا، مفاهیم عرفانی را بیان میکند.
مکن در جسم و جان منزل، که این دون است و آن والا
قدم زین هر دو بیرون نه، نه آنجا باش و نه اینجا
به هرچ از راه دور افتی، چه کفر آن حرف و چه ایمان
به هرچ از دوست وامانی، چه زشت آن نقش و چه زیبا
گواه رهرو آن باشد که سردش یابی از دوزخ
نشان عاشق آن باشد که خشکش بینی از دریا
(سنایی)
عطار
این شاعر و عارف بزرگ ایرانی در قرن ششم و هفتم میزیست و آثار عرفانی زیادی را نوشته یا سروده است. «منطق الطیر» و «تذکرة الاولیاء» از مشهورترین آثار عطار نیشابوری هستند. او «منطق الطیر» را در قالب مثنوی سروده است و در آن، بهصورت نمادین و تمثیلی، داستان مرغانی را شرح میدهد که در جستجوی یافتن سیمرغ، راهی سفر میشوند و در این سفر، هفت وادی عرفان یا همان مراحل سلوک را یکی پس از دیگری طی میکنند و در نهایت، سی مرغ به انتهای داستان میرسند و درمییابند که سیمرغ خود آنها هستند که مراحل سلوک را بهطور کامل طی کردهاند.
راست ناید نام و ننگ و عاشقی
درد در ده، جای نام و ننگ چیست
نیست منصور حقیقی چون حسین
هر که او از دار عشق آونگ نیست
(عطار)

شیخ محمود شبستری
در این مورد خاص، شاید اثر این شاعر از خود او مشهورتر باشد. «گلشن راز» بهعنوان یکی از مهمترین آثار ادبی عرفانی فارسی، سروده شیخ محمود شبستری است. «سعادتنامه» و «کنز الحقایق» نیز از دیگر آثار منظوم عرفانی این شاعر هستند. در کادر زیر، ابیاتی از گلشن راز را آوردهایم.
به حد خویش چون گشتند واقف
سخن گفتند در معروف و عارف
یکی از بحر وحدت گفت «انا الحق»
یکی از قرب و بعد و سیر زورق
(شیخ محمود شبستری)
اوحدی مراغهای
این شاعر و عارف قرن هشتم هجری، شعرهای بسیاری را در قالبهای غزل، قصیده، رباعی، مثنوی و… و با مضامین عرفانی سروده است. ابیاتی از شعرهای او را در کادر زیر آوردهایم.
گر تو طالب عشقی، غم دمادم است اینجا
ور نشانه میپرسی، رشته سر گمست اینجا
چون در این مقام آیی، گوش کن که در راهت
زآب چشم مظلومان، چاه زمزمست اینجا
(اوحدی)
حافظ
حافظ شیرازی از برجستهترین شاعران فارسی است که شهرت او بیشتر به غزلهایش است و آنچنان عشق و عرفان را در شعر خود به هم میآمیزد که خواننده در تشخیص عاشقانه یا عارفانه بودن غزلیات او ناکام میماند. همچنین رندی و طنز نیز از خصوصیات بارز اشعار عارفانه حافظ است.
عرضه کردم دو جهان بر دل کارافتاده
بر جز از عشق تو باقی، همه فانی دانست
آن شد اکنون که ز ابنای عوام اندیشم
محتسب نیز در این عیش نهانی دانست
(حافظ)
جامی
این شاعر و صوفی فارسی، در قرن نهم هجری میزیست و در اشعار خود، به بیان مفاهیم عرفانی و صوفیانه میپرداخت.
به عشق کوش چو عارف شدی به سرّ جمال
که عارفان همه لبند و عاشقان لب لب
طلب مکن خبر بحر و بحریان از من
که در ربود مرا موج خیز لجه حب
معاد جان تو جامی ز صورت و معنی
به غیر عشق نباشد فعد الیه و تب
(جامی)
صائب تبریزی
صائب، یکی از پرچمداران سبک هندی در ادبیات فارسی است که غزلهای عارفانه و عاشقانه بسیار زیبایی را سروده است. در ابیات زیر، او از غیرقابل فهم و ادراک بودن خداوند سخن میگوید.
گرچه محجوب از نظر کرده است بیجایی تو را
همچنان جوید ز هر جایی تماشایی تو را
از لطافت فکر در کنه تو نتواند رسید
چون تواند درک کردن نور بینایی تو را
آنچنان کز دیدن جان است قاصر دیدهها
پرده چشم جهانبین است پیدایی تو را
(صائب تبریزی)
مولانا
جلال الدین محمد بلخی یا مولانا، از مشهورترین شاعران فارسی است که «مثنوی معنوی» و «دیوان شمس» (از مشهورترین آثار ادبی فارسی) از آثار او هستند. او مفاهیم عرفانی را با سوز و گدازی عاشقانه به مخاطبان اشعار خود، انتقال میدهد. در کادر زیر، نمونهای از نگاه عارفانه مولانا را مشاهده میکنید.
چو اندر نیستی هست است و در هستی نباشد هست
بیامد آتشی در جان، بسوزانید هستش را
(مولانا)

سؤالات پر تکرار
در این بخش، به رایجترین پرسشها در زمینه ادبیات تعلیمی پاسخ میدهیم تا در زمینه این نوع آثار ادبی، ابهامی برای شما باقی نماند. برای یادگیری ادبیات عرفانی نیز میتوانید فیلم آموزش ادبیات فارسی پایه دهم در فرادرس را تماشا کنید که لینک آن را در کادر زیر آوردهایم.
ادبیات عرفانی در حوزه کدام ادبیات است؟
ادبیات عرفانی یا در حوزه ادبیات غنایی و هم در حوزه ادبیات تعلیمی قرار میگیرد. زیرا عنصر ادبی غالب در برخی از آثار عرفانی، احساس انسان نسبت به معبود خود است و چنین اثر ادبی که بر عاطفه تکیه داشته باشد، دارای نوع ادبی غنایی است. از طرفی دیگر، برخی از آثار عرفانی، حاوی تعلیم مراحل سلوک و آموزش چگونگی رفتار عارف هستند و این دسته از آثار عرفانی را در دسته ادبی تعلیمی قرار میدهیم. در همین بخش و با دو مثال، این موضوع را بیشتر توضیح میدهیم.
ادبیات عرفانی در دسته ادبیات غنایی
در کادر زیر نمونهای از ادبیات عرفانی را آوردهایم که نوع ادبی آن، غنایی است. علت غنایی بودن این شعر، این است که شاعر از ارتباط خود با معبود و کیفیت این ارتباط سخن میگوید، معبود را مخاطب مستقیم خود قرار میدهد و با شور و احساس زیادی از رابطه میان خود و معبود صحبت میکند. درک ما از این ابیات، آموزش و تعلیم نکته عرفانی خاصی نیست بلکه احساس شاعر نسبت به معبود خود است.
از تو در ما فتاده شور و شری
این همه شور و شر نه در خور ماست
تا تو کردی به سوی ما نظری
ملک هر دو جهان مسخر ماست
…
آتشی کز تو در نهاد دل است
تا ابد رهنما و رهبر ماست
…
ما در این ره، حجاب خویشتنیم
ورنه روی تو در برابر ماست
(عطار)
در مطلب زیر از مجله فرادرس، ادبیات غنایی و ویژگیهای آن را با مثالهای مختلفی بررسی کردهایم.
ادبیات عرفانی در دسته ادبیات تعلیمی
نمونهای از اثر ادبی عرفانی را در کادر زیر آوردهایم که در دسته ادبی تعلیمی قرار میگیرد. حافظ در این ابیات، خواننده را به رهایی دنیا و تعلقات آن مانند آرزوها و آمال، دعوت میکند. همانطور که از ابتدای مطلب آموختیم، این مفهومِ عدم تعلق به دنیا از اساسیترین مضامین عرفانی است و حافظ نیز به زیباترین زبان، آن را بیان کرده است.
بیا که قصر امل، سخت سستبنیادست
بیار باده که بنیاد عمر بر بادست
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
(حافظ)
نکته: آثار تعلیمی به دو نوع مستقیم و غیرمستقیم دستهبندی میشوند. در نوع مستقیم، گوینده پیام تربیتی خود را بهصورت واضح به مخاطب میگوید و معمولاً نیز از افعال امر برای این کار استفاده میکند. اما در نوع غیرمستقیم، گوینده به مخاطب خود امر و نهی نمیکند اما با روایت یک داستان یا به شیوهای دیگر، پیام آموزشی خود را به مخاطب میرساند. برای مثال شعر بالا از حافظ، اثر ادبی عرفانی غیرمستقیم است اما شعری از مولانا که در کادر پایین آوردهایم، اثر عرفانی مستقیم است.
که درون سینه شرحت دادهایم
شرح اندر سینهات بنهادهایم
تو هنوز از خارج آن را طالبی
محلبی از دیگران چون حالبی
چشمه شیرست در تو بیکنار
تو چرا می شیر جویی از تغار
منفذی داری به بحر ای آبگیر
ننگ دار از آب جستن از غدیر
(مولانا)
نماد خداوند در ادبیات عرفانی چیست؟
هریک از عارفان در سرودهها و نوشتههای عارفانه خود، خدا را با نگاه خاص خود مشاهده میکردند و با همان نگاه مخصوص از او میگفتند. عدهای از شاعران، خدا را همچون محبوب، معشوق، یار و… در نظر گرفتهاند. برخی دیگر از شاعران، خداوند را چیزی در درون خودِ عارف تصویر کردهاند که عارف باید او را در نهاد و ضمیر خود بیابد. عدهای دیگر، معبود را یار و دوست دانستهاند و رابطه خود با او را نیز رابطهای دوستانه و مهرآمیز به تصویر کشیدهاند.
نمونه سؤال ادبیات عرفانی
حال که یاد گرفتیم ادبیات عرفانی چیست و ویژگی های آن را نیز شناختیم، میتوانید با شرکت در آزمون زیر، یادگیری خود را تثبیت کنید. این آزمون یک تمرین است که از ده پرسش چهارگزینهای تشکیل شده است و برای پاسخ دادن به آن، باید گزینه درست مورد نظر خود در هر سؤال را انتخاب و روی آن کلیک کنید. پس از آن، با کلیک بر گزینه «مشاهده جواب»، پاسخ درست همان سؤال را مشاهده میکنید. برای دسترسی به پاسخهای تشریحی برخی از پرسشها نیز، انجام همین مراحل کافی است. با ثبت هر جواب درست، یک امتیاز دریافت میکنید و امتیاز نهایی خود را در پایان آزمون یعنی بعد از انتخاب جواب همه سؤالها و با کلیک بر گزینه «دریافت جواب آزمون» مشاهده خواهید کرد.
۱. در کدام گزینه نمونهای از ادبیات عرفانی را مشاهده میکنید؟
عنانها فگندند بر پیش زین
کشیدند یکسر همه تیغ کین
بشد تا به درگاه افراسیاب
به هنگام سستی و آرام و خواب
برآمد ز ناگه ده و داد و گیر
درخشیدن تیغ و باران تیر
(فردوسی)
نه دهانیست که در وهم سخندان آید
مگر اندر سخن آیی و بدند که لب است
آتش روی تو زینگونه که در خلق گرفت
عجب از سوختگی نیست که خامی عجب است
(سعدی)
یک جام شراب، صد دل و دین ارزد
یک جرعه می، مملکت چین ارزد
جز باده لعل نیست در روی زمین
تلخی که هزار جان شیرین ارزد
(خیام)
هر لحظه وحی آسمان آید به سر جانها
کاخر چو دردی بر زمین تا چند میباشی برآ
هر کز گرانجانان بود، چون درد در پایان بود
آنگه رود بالای خم، کان درد او یابد صفا
گل را مجنبان هر دمی تا آب تو صافی شود
تا درد تو روشن شود، تا درد تو گردد دوا
(مولانا)
نوع ادبی گزینههای اول تا سوم این سؤال را در فهرست زیر آوردهایم.
- گزینه اول: ادبیات حماسی
- گزینه دوم: ادبیات غنایی عاشقانه
- گزینه سوم: ادبیات غنایی عاشقانه
۲. عبارتهای موجود در کدام گزینه، تعریف بهتری برای ادبیات عرفانی است؟
هر نوشته یا شعری که در آن سخن از خدا، مذهب و باورهای مذهبی باشد را ادبیات عرفانی محسوب میکنیم.
هرگونه شعر یا نثر ادبی که در آن درباره آداب مذهب سخنی گفته شده باشد، ادبیات عرفانی محسوب میشود.
آثار ادبی منثوری که با محتوای مذهبی سروده میشوند، جزء دسته ادبیات عرفانی هستند.
هر اثر ادبی که با نگاهی متفاوت به خداوند و درباره مراحل سیر و سلوک و نزدیکی به خداوند، تولید شود را ادبیات عرفانی محسوب میکنیم.
۳. نوع ادبی کدامیک از گزینههای زیر، عرفانی نیست؟
در میان پرده خون عشق را گلزارها
عاشقان را با جمال عشق بیچون، کارها
عقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و رفتهام من بارها
(مولانا)
بودِ تو اینجا حجاب افتاد و نابودت حجاب
بود و نابودت چه خواهی کرد چون نقصان توست
چون ز نابود و ز بود خویش بگذشتی تمام
میندانم تا به جز تو کیست کو سلطان توست
(عطار)
برفتند و آمد جزیری پدید
که آنجا بهجز اژدها کس ندید
بدانسان بزرگ اژدها کز دو میل
بیوباشتندی به دَم زنده پیل
ز زهرش همه کوه و هامون سیاه
دم و دودشان رفته بر چرخ و ماه
(اسدی توسی)
چون تو از بود خویش گشتی نیست
کمر جهد بند و در ره ایست
چون کمربسته ایستادی تو
تاج بر فرق دل نهادی تو
تاج اقبال بر سر دل نه
پای ادبار بر خور و گل نه
(سنایی)
نوع ادبی شعر موجود در گزینه سوم این سؤال، حماسی است زیرا در آن سخن از جنگ و پیکار است.
۴. کدام گزینه نادرست است؟
ادبیات عرفانی را فقط در آثار منظوم یعنی فقط در قالبهای شعری مشاهده میکنیم.
ادبیات عرفانی یکی از انواع ادبی پرکاربرد در زبان فارسی است و آثار زیادی در این زمینه در ادبیات فارسی وجود دارند.
ادبیات عرفانی در ادبیات فارسی، ریشه در تصوف و باورهای معنوی متفاوت آنها نسبت به خداوند و امور دینی دارد.
«مولانا» یکی از مهمترین ادیبان زبان فارسی در حوزه ادبیات عارفانه است و غزلهای عرفانی او، بخش مهمی از آثار او را تشکیل میدهند.
برای آفرینش ادبیات عرفانی، محدودیتی از نظر قالب وجود ندارد و آثار ادبی منظم و منثور را در ادبیات فارسی مشاهده میکنیم.
۵. غزل عازفانه و عاشقانه یک نوع هستند؟ در کدام گزینه یک غزل عاشقانه وجود دارد؟
غزل عارفانه و عاشقانه از نظر نوع ادبی، کاملاً با هم متفاوت هستند.
دوش دور از رویت ای جان! جانم از غم تاب داشت
ابر چشمم بر رخ از سودای دل، سیلاب داشت
در تفکر، عقل مسکین پایمال عشق شد
با پریشانی دل شوریده چشم خواب داشت
(سعدی)
غزل عارفانه و عاشقانه از نظر نوع معشوق و عشق، با هم متفاوت هستند.
تا که خرابم نکند، کی دهد آن گنج به من
تا که به سیلم ندهد، کی کشدم بحر عطا
مرد سخن را چه خبر از خمشی همچو شکر
خشک چه داند چه بود ترلللا ترلللا
(مولانا)
در غزل عاشقانه، سخن از معشوق زمینی است و در غزل عارفانه، شاعر از معشوق آسمانی سخن میگوید.
از نظر یک لحظه دوری نیست محبوب مرا
پیرهن از پرده چشم است یعقوب مرا
تار و پود بوی پیراهن رسا افتاده است
شکوه از هجران یوسف نیست یعقوب مرا
(صائب تبریزی)
از نظر نوع ادبی و مضمون، هیچ تفاوتی بین غزل عارفانه و غزل عاشقانه وجود ندارد.
جهان همیشه چنین است، گرد گردان است
همیشه تا بود آیین گرد، گردان بود
همان که درمان باشد به جای درد شود
و باز درد، همان کز نخست درمان بود
(رودکی)
۶. در کدام گزینه ادبیات عارفانه از نوع تعلیمی وجود دارد؟
تو را در ره، خراباتی خراب است
گر آنجا خانهای گیری صواب است
بگیر آن خانه تا ظاهر ببینی
که خلق عالم و عالم سراب است
(عطار)
هوش فزود هوش را حلقه نمود گوش را
جوش نمود نوش را نور فزود دیده را
گفت که ای نزار من! خسته و ترسگار من!
من نفروشم از کرم، بنده خودخریده را
(مولانا)
پشمینهپوش تندخود، از عشق نشنیده است بو
از مستیش رمزی بکو تا ترک هشیاری کند
چون من گدای بینشان، مشکل بود یاری چنان
سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند
(حافظ)
هرکه با جان عشق بازد، این خطاست
عشق بازیدن ز جانی دیگر است
عاشقی بس خوش جهانی است ای پسر!
وان جهان را آسمانی دیگر است
(عطار)
مشاهده پاسخ تشریحی برخی از سوالات، نیاز به عضویت در مجله فرادرس و ورود به آن دارد.
۷. در کدامیک از گزینههای زیر، شعر عرفانی وجود دارد؟
امشب به راستی شب ما روز روشن است
عید وصال دوست، علیرغم دشمن است
باد بهشت میگذرد یا نسیم باغ
یا نکهت دهان تو یا بوی لادن است
(سعدی)
الهی کجا بازیابم آن روز که تو مرا بودی و من نبودم؟ تابه آن روز رسم، میان آتش و دودم. اگر به دو گیتی آن روز یابم بر سودم و اگر بود خود را یابم به نبود خود خشنودم.
(خواجه عبدالله انصاری)
عدم آیینه، عالم عکس و انسان
چو چشم عکس در وی شخص پنهان
تو چشم عکسی و او نور دیده است
به دیده، دیده را هرگز که دیده است؟
(شیخ محمود شبستری)
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت
باقی همه بیحاصلی و بیخبری بود
خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین
افسوس که آن گنج روان، رهگذری بود
(حافظ)
مشاهده پاسخ تشریحی برخی از سوالات، نیاز به عضویت در مجله فرادرس و ورود به آن دارد.
۸. در کدامگزینه، فقط نامهای شاعران مشهور در زمینه ادبیات عارفانه را آوردهایم؟
ابوسعید ابوالخیر، باباطاهر، سنایی، عطار، مولانا، حافظ، جامی
حافظ، مولانا، سعدی، خواجه عبدالله انصاری، شیخ محمود شبستری
عطار، مولانا، ابوسعید ابوالخیر، حافظ، سنایی، فردوسی
شیخ محمود شبستری، حافظ، مولانا، عطار، سنایی، خواجه عبدالله انصاری، نظامی
مشاهده پاسخ تشریحی برخی از سوالات، نیاز به عضویت در مجله فرادرس و ورود به آن دارد.
۹. کدامیک از گزینههای زیر، درست است؟
آثار ادبی عرفانی میتوانند در نوع ادبی غنایی یا نوع ادبی تعلیمی سروده یا نوشته شده باشند.
میتوانیم همه ترجمههای فارسی کهن از قرآن را در دسته ادبیات عرفانی قرار بدهیم. البته نوع ادبی این آثار، عرفانی تعلیمی خواهد بود.
برای آنکه اثری منثور را در دسته ادبیات عرفانی قرار بدهیم، کافی است که موضوع و پیام اصلی آن نوشته، درباره کیفیت وجود آفریدگار باشد.
جریان تصوف و صوفیان دارای نگاهی کلاسیک و سنتی به معبود و نحوه رفتار انسان با معبود بودند و ادبیات عارفانه نیز متأثر از تصوف، شکل گرفته است.
مشاهده پاسخ تشریحی برخی از سوالات، نیاز به عضویت در مجله فرادرس و ورود به آن دارد.
۱۰. در کدامیک از گزینههای زیر، ادبیات عرفانی غیر تعلیمی را مشاهده میکنید؟
چون دلبر من، سبزخط و پستهدهان است
دل بر خط حکمش چو قلم بسته میان است
نقاش که بنگاشت رخ او به تعجب
از غایت حسن رخش انگشتگزان است
(عطار)
ببین ذرات روحانی که شد تابان از این صحرا
ببین این بحر و کشتیها که بر هم میزنند اینجا
ببین عذرا و وامق را، در آن آتش خلایق را
ببین معشوق و عاشق را، ببین آن شاه و طغرا را
(مولانا)
بلا کش تا لقای دوست بینی
که مرد بیبلا، مرد لقا نیست
میان صد بلا خوش باش با او
خود آنجا کو بود، هرگز بلا نیست
(عطار)
پیش از اینت، بیش از این اندیشه عشاق بود
مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود
یاد باد آن صحبت شبها که با نوشینلبان
بحث سرّ عشق و ذکر حلقه عشاق بود
(حافظ)
مشاهده پاسخ تشریحی برخی از سوالات، نیاز به عضویت در مجله فرادرس و ورود به آن دارد.
جمع بندی ادبیات عرفانی
در این مطلب از مجله فرادرس یاد گرفتیم ادبیات عرفانی چیست و چه ویژگی هایی دارد. همچنین نمونه های عرفان و تصوف در ادبیات فارسی را معرفی کردیم. در ادامه مطلب نیز به معرفی انواع ادبیات عرفانی و شاعران عرفانی در زبان فارسی پرداختیم. با مطالعه این مطلب میتوانید سیری در ادبیات عرفانی داشته باشید. در پایان مطلب نیز سؤالهایی چهارگزینهای قرار دادیم تا با پاسخ دادن به آنها میزان یادگیری خود را بسنجید و افزایش دهید.
source