«مبانی هنرهای تجسمی» یا «مبانی هنرهای بصری» به اصول و قواعد مشترکی گفته میشود که در همه آثار هنرهای تجسمی وجود دارند و الفبای درک و خلق این آثار هستند. عناصر بصری مانند نقطه، خط، سطح، حجم، فرم (شکل)، بافت، فضا و رنگ مبانی پایه هنرهای تجسمی هستند که اجزای سازنده یک اثر هنری را تشکیل میدهند. عناصر و مبانی کیفی هنرهای تجسمی نیز تعادل، تناسب، ریتم، حرکت و کنتراست هستند که نحوه چیدمان و یکپارچگی عناصر بصری را در کنار یکدیگر مشخص میکنند.

مبانی هنرهای تجسمی از دروس اصلی و تخصصی رشته هنرهای تجسمی مانند گرافیک، سینما، نقاشی، نمایش و معماری هستند و آشنایی با آنها هم برای هنرجویان و دانشجویان این رشتهها و به طور کلی همه کسانی که قصد دارند کار و تحصیل خود را حوزههای هنری ادامه دهند ضروری است. در این مطلب از مجله فرادرس پس از توضیح کوتاه اینکه مبانی هنرهای تجسمی چیست، تمام عناصر بصری و کیفی این حوزه را با زبانی ساده و کاربردی مرور میکنیم تا مباحث پایه هنرهای بصری را به طور کامل یاد بگیرید.
مبانی هنرهای تجسمی چیست؟
«هنرهای تجسمی یا بصری» (Visual Arts) به نوعی از هنر گفته میشود که درک آن از طریق حس بینایی انجام میشود. مهمترین کاربرد هنر تجسمی این است که ایدهها، خیالها و تصورات را به شکل تصویری دربیاورد. برای رسیدن به این هدف، از مجموعهای از عناصر در هنرهای تجسمی استفاده میشود که آنها را با نام مبانی هنرهای تجسمی میشناسیم. این مبانی را میتوان در دو گروه اصلی زیر دستهبندی کرد:
- عناصر بصری: اجزای اساسی و پایهای که هر اثر از کنار هم قرار گرفتن آنها خلق میشود و شامل نقطه، خط، سطح، حجم، فرم، بافت، فضا و رنگ هستند.
- عناصر کیفی: عناصر خاصی که هنرمند برای انسجام بخشیدن به عناصر بصری آنها را به کار میگیرد و شامل تناسب، تعادل، ریتم، حرکت و کنتراست هستند که ترکیببندی کلی اثر را تشکیل میدهند.
جالب است بدانید تا قبل از قرن نوزدهم، نقاشی، طراحی، مجسمهسازی، معماری، هنرهای تزیینی و صنایع دستی به عنوان هنرهای تجسمی شناخته میشدند. با گذشت زمان و پیشرفت شیوههای تصویرسازی، عکاسی، سینما و طراحی گرافیک نیز در گروه هنرهای تجسمی قرار گرفتند. مبانی هنرهای تجسمی در حقیقت ویژگی مشترک همه این آثار هنری هستند. در جدول زیر تمام مبانی و اصول هنرهای تجسمی را به همراه تعریف کوتاهی از هرکدام آوردهایم:
عناصر بصری و کیفی در هنرهای تجسمی | تعریف کوتاه |
نقطه | کوچکترین واحد بصری که بهعنوان مبنای شکلگیری سایر عناصر استفاده میشود. |
خط | امتداد یک نقطه که میتواند جهت، حرکت و انرژی را منتقل کند. |
سطح | گسترهای دو بعدی که از امتداد خط ایجاد میشود و دارای طول و عرض است. |
حجم | عنصر سهبعدی که علاوه بر طول و عرض، عمق نیز دارد. |
فرم یا شکل | ترکیبی از خط، سطح و حجم که ساختاری بصری را ایجاد میکند. |
بافت | ویژگی سطح یک فرم که بهصورت بصری یا لمسی قابلدرک است. |
فضا | محیط اطراف و درون اشیا که میتواند مثبت (اشغالشده) یا منفی (خالی) باشد. |
رنگ | ویژگی بصری ناشی از بازتاب نور که شامل فام، شدت و درخشندگی است. |
تناسب | رابطهای که بین اجزای مختلف یک ترکیب بصری از نظر اندازه وجود دارد. |
تعادل | توزیع وزن بصری در یک ترکیب که حس ثبات را ایجاد میکند. |
ریتم یا ضربآهنگ | تکرار عناصر بصری که حس حرکت و پویایی را به وجود میآورد. |
حرکت | القای تغییر موقعیت در یک ترکیب بصری که میتواند واقعی یا ذهنی باشد. |
کنتراست یا تباین | تفاوت و تضاد میان عناصر بصری که به تأکید و جذابیت کمک میکند. |
در این مرحله لازم است به این نکته اشاره کنیم که کتاب درسی «مبانی هنرهای تجسمی پایه دهم در دوره دوم متوسطه» به عنوان یکی از منابع پایه یادگیری این مباحث شناخته میشود که هنرجویان شاخههای فنی و حرفهای هنرستان در رشتههای گرافیک، سینما، نقاشی، نمایش و نقشهکشی برای موفقیت در کنکور هنر باید مطالب موجود در آن را به طور کامل فرا بگیرند.

در این مطلب تلاش کردهایم با زبانی ساده و ارائه مثالهای متعدد مبانی هنرهای تجسمی را آموزش دهیم.
عناصر بصری در مبانی هنر تجسمی
عناصر بصری فیزیکی و ملموس هستند و اثر هنری از کنار هم قرار گرفتن آنها تشکیل میشود. در ادامه هرکدام را معرفی میکنیم.
«نقطه» در مبانی هنرهای تجسمی
نقطه نخستین و بنیادیترین عنصر بصری در هنرهای تجسمی است که تمامی اجزا و نشانههای بصری از آن شکل میگیرند. از نظر فنی، نقطه فیزیکی، ملموس و قابل مشاهده بوده و اولین اثری است که هنگام تماس ابزاری مانند قلم، مداد یا خودکار روی سطح ایجاد میشود. و میتوان آن را به عنوان ابتدا و انتهای یک خط تعریف کرد. «نقطه بصری» (Dot) و «نقطه ذهنی» (Point)، که بیشتر در ریاضیات مطرح میشود، مفاهیمی متفاوت دارند. نقطه ذهنی یک موقعیت اغلب انتزاعی است که لزوما قابل دیدن نیست.
نقطه بصری شکل مشخصی ندارد و اندازهی آن بسته به چارچوبی که در آن قرار دارد، میتواند بزرگ، کوچک یا متوسط باشد. این ویژگی باعث میشود که نقطه، نقشی پویا در ترکیببندی بصری ایفا کند و بسته به موقعیت خود در کادر، تأثیرات مختلفی بر چشم مخاطب بگذارد.

در جدول زیر ویژگیهای موقعیتهای مختلف نقطه و قرارگیری چند نقطه در کنار هم را بیان کردهایم:
محل قرارگیری نقطه در صفحه | نوع حس ایجاد شده در مخاطب |
قرار گیری نقطه در مرکز صفحه | حس تعادل و سکون |
قرار گرفتن نقطه در گوشههای کادر | حس پویایی و ناپایداری |
قرار گرفتن چند نقطه در کنار هم | نقاط نزدیک: حس ارتباط و انسجام |
نقاط دور: حس جدایی و پراکندگی | |
چینش منظم: حس نظم و ساختارمندی | |
چینش نامنظم: پویایی و انرژی بصری |
بنابراین محل قرار گرفتن نقاط در صفحه و نحوه چینش آنها در کنار هم، مفاهیم مختلفی را به ذهن مخاطب القا میکند.

زمانیکه از فواصل مختلف به یک صفحه نگاه میکنیم، نقطه بصری یا تجسمی عنصری خواهد بود که نتوانیم جزییات آن را در کادر تشخیص دهیم. از نقطه در تکنیک «نقطهچینی» (Pointillism) برای خلق آثار هنری نیز استفاده میشود.
مفهوم «خط» در مبانی هنرهای تجسمی چیست؟
«خط» (Line) به عنوان دومین عنصر بصری مهم در هنر تجسمی و پایه و اساس طراحی شناخته میشود که مسیر حرکت نقطه را در فضا نشان میدهد. خط میتواند در سه جهت اصلی عمودی، افقی، مایل رسم شود. همچنین، عنصر خط را میتوان بسته به نحوه ترسیم و ساختار مورد نیاز به صورت صاف و مستقیم، منحنی و شکسته یا زاویهدار به کار گرفت.

خط عنصر اصلی برای تعریف شکل و حجم اجسام و اشیای دو بعدی و سه بعدی است و میتوان از آن برای بیان احساسات و ایجاد حرکت یا ریتم در اثر هنری استفاده کرد. توجه داشته باشید که خطوط عمودی حس استحکام و پایداری، خطوط افقی حس سکون و آرامش و خطوط مورب یا مایل برای بیان تحرک، پویایی و بیثباتی را منتقل میکنند.
«سطح» در هنرهای تجسمی
سطح در هنرهای تجسمی پس از نقطه و خط قرار میگیرد و اغلب در نتیجه حرکت خط در فضا ایجاد میشود. مهمترین ویژگی سطح، دو بعدی بودن یا داشتن طول و عرض به طور همزمان است. با استفاده از چینش سطوح مختلف در فضا میتوان در آثار هنری عمق و بعد ایجاد کرد و حس تعادل، پویایی و ایستایی را در ذهن مخاطب تداعی کرد. حرکت پارهخط روی سطح، فضای بین دو پارهخط و محدوده بین سه نقطه، اغلب باعث تجسم سطح در ذهن مخاطب میشود.

از ویژگیهای سطوح مختلف میتوان به هموار بودن یا ناهمواری اشاره کرد و جالب است بدانید همه سطوح از ترکیب اشکال هندسی مانند دایره، مربع و مثلث و تکرار این شکلها تشکیل میشوند که هرکدام خصوصیات مخصوص به خود را دارند:
اشکال هندسی سازنده سطح | ویژگیها |
دایره | نماد حرکت مداوم |
مربع | نماد ثبات، استحکام و نظم |
مثلث | نماد حرکت و تنش بصری |
در نقاشی کلاسیک کاربرد سطح بیشتر در تمایز بخشیدن به اشیا است ولی در نقاشی آبستره و مدرن، اغلب نمیتوان یک سطح مشخص را نماینده یک شیء مشخص دانست و سطح با بافت و رنگ ترکیب میشود تا مفهوم مشخصی را القا کند.
«حجم» در هنر تجسمی
مفهوم حجم در هنرهای تجسمی عنصری دارای سه بعد طول، عرض و ارتفاع است که میتوان آن را از طریق ادامه دادن یک نقطه یا پارهخط در سه بعد تجسم کرد. در حقیقت یک حجم را میتوان ترکیبی از نقاط، خطها و سطوح دانست که کاربرد اصلی آن عمق دادن به آثار هنری است. به همین ترتیب، به هر فضایی که یک جسم یا شکل در سه جهت مختلف طول، عرض و ارتفاع اشغال میکند، حجم میگوییم که میتواند منظم یا نامنظم باشد.

در یک دستهبندی کلی، حجم را به دو نوع حجم واقعی و حجم مجازی تقسیم میکنند:
- حجم واقعی: حجمی که قابل لمس باشد مانند حجمهایی که در مجسمهسازی و پیکرهسازی، معماری و طراحی صنعتی خلق میشوند.
- حجم مجازی (توهم حجم): حجمی که روی یک سطح دو بعدی ایجاد میشود که در طراحی گرافیک و نقاشی از ایجاد پرسپکتیو، تکنیکهای سایهروشن و تغییر شدت رنگ و جهت نور برای تداعی حجم استفاده میشود.
در جدول زیر به نحوه ایجاد حجمهای مختلف و معانی مختلف آنها اشاره کردهایم:
حرکت | حجم ایجاد شده | کاربردها |
چرخش مثلث به دور محور عمودی | مخروط | ایجاد حس ایستایی و استحکام |
دوران سطح مربع و مستطیل | استوانه | ایجاد حس ناپایداری و تمایل به حرکت |
چرخش دایره حول محور قطرها | کره | ایجاد حس حرکت مداوم |
اغلب حجمهای طبیعی از ترکیب، تکرار یا تغییر شکل سه حجم پایه کره، مکعب و هرم شکل میگیرند و حجمهای مختلف بسته به توخالی یا توپر بودن معانی مختلفی را القا میکنند. در مورد حجم، دو بحث حجم مثبت و حجم منفی مطرح میشوند که در سادهترین تعریف ممکن، به فضایی که یک حجم به خود اختصاص میدهد حجم مثبت و به فضای اطراف یک حجم مثبت، حجم منفی گفته میشود. البته در صورت توخالی بودن یک حجم، میتوان فضای داخل آن را نیز حجم منفی اطلاق کرد. برای آشنایی کاملتر با مبانی بصری هنرهای تجسمی، پیشنهاد میکنیم فیلم آموزش طراحی و زبان بصری از پایه دهم گروه هنر دارای گواهینامه از فرادرس را مشاهده کنید.
«فرم» یا «شکل» در هنر تجسمی چیست؟
فرم یا شکل پنجمین عنصر مهم در هنرهای بصری است که در دو معنای اصلی به کار میرود. در اولین معنا، از کلمه شکل برای اشاره به سطوح دوبعدی مانند مربع، دایره و مثلث و حجمهای سهبعدی مانند مکعب، کره و استوانه استفاده میشود. در معنای دوم فرم یا شکل مفهوم کلیتری دارد و زمانی از آن استفاده میکنیم که تصویری از یک جسم روی کاغذ یا هر صفحه دیگری رسم کنیم. در تعریف سادهتر شکل نیز اینطور گفته میشود که وقتی دو انتهای یک یا چند خط به هم میرسند، یک شکل تشکیل میشود. پیش از ادامه مطلب و توضیح بیشتر راجع به فرم در هنر تجسمی، پیشنهاد میکنیم با مشاهده فیلم آموزش مبانی هنرهای تجسمی ۱ از فرادرس که لینک آن را در زیر قرار دادهایم، با اصول پایه هنری آشنا شوید.

در هنر تجسمی، شکلها اغلب از ترکیب خطوط و سطوح مختلف ایجاد میشوند و سه نوع اصلی دارند:
- شکلهای هندسی: اشکالی مانند مربع، مستطیل، مثلث و دایره که ظاهر منظمی دارند و بیشتر در معماری، طراحی صنعتی و نقاشیهای مدرن دیده میشوند.
- شکلهای طبیعی (ارگانیک): اشکالی مانند شکل برگها، ابرها و فیگورهای بدن انسان که ظاهر نامنظم و قابلتغییری دارند و بیشتر برای بازنمایی طبیعت به کار میروند.
- شکلهای انتزاعی: شکلهایی که از تغییر در اندازه، زوایا و حذف بخشی از اشکال طبیعی یا هندسی ایجاد میشوند و در هنر مدرن بیشتر برای بیان مفاهیم و احساسات کاربرد دارند.
مانند اغلب عناصر بصری هنر تجسمی، شکلها با نمایش افقی، عمودی، مایل یا ترکیبی از همه این موارد میتوانند حس تعادل، هماهنگی یا تضاد در بیننده اثر ایجاد کنند.
مفهوم «بافت»
معنی «بافت» (Texture) در هنرهای تجسمی تفاوت زیادی با مفهوم آن در زندگی روزمره ندارد. بافت به ظاهر یا احساس خاصی گفته میشود که هر سطحی در ذهن مخاطب ایجاد میکند. مهمترین ویژگی عنصر کیفی بافت این است که علاوه بر درگیر کردن حس بینایی میتواند حس لامسه مخاطب را نیز درگیر کند. زبری و نرمی، صافی و ناهموار بودن و … از جمله حسهایی هستند که در نتیجه لمس آثار دارای بافت پیدا میکنید. در هنرهای تجسمی تجربه بافتهای مختلف اغلب از طریق قوه بینایی اتفاق میافتد.
به طور کلی و در خلق آثار تجسمی، بافت را به دو نوع واقعی و ضمنی روی آثار ایجاد میکنند:
- «بافت واقعی یا تصویری» (Real Texture): در این نوع بافت هنرمند اجسام موجود در طبیعت را شبیهسازی میکند تا همان حس لمس اجسام قبلی را به مخاطب القا کند. با لمس این آثار حس میکنید که در حال لمس کردن همان جسم یا شیء واقعی هستید.

- «بافت ضمنی» (Implied Texture): بافتهای ترسیمی با روشهای مختلفی مانند استفاده از خطوط متعدد و متنوع در کنار هم، استفاده زیاد از شکلها، ایجاد لایههای چندگانه رنگ و استفاده از پارچه، نخ، دستمال کاغذی و … یا خراشیدن سطح رنگ شده نقاشی، روی اثر هنری ایجاد میشوند. با این حال، با لمس اثر هنری حس نمیکنید که اجسام واقعی را لمس میکنید.

مجسمهسازان، هنرمندان کار با پارچه، سرامیستها و هنرمندانی که با فرمها و مدیومهای مختلف متنوع کار میکنند، استفاده خلاقانهای از بافتهای مختلف دارند.
تا این بخش در مورد همه عناصر بصری در مبانی هنرهای تجسمی توضیح دادهایم. با توجه به اینکه اهمیت آشنایی با مفهوم ترکیب و ترکیببندی نیز در هنر تجسمی نحوه چیدمان عناصر بصری را در کنار یکدیگر مشخص میکند، در همین بخش به آن پرداختهایم.
مبانی «فضا» و انواع آن در هنرهای تجسمی
همانطور که مفهوم فضا در جهان اطراف ما بر اساس اجسام و محیط پیرامون ما تعریف میشود، در هنرهای تجسمی نیز مفهوم فضا را میتوان با در نظر گرفتن فاصله بین اجزا، ابعاد اشکال و عناصر بصری آن معنا کرد. به همین دلیل است که هنرمندان برای مشخص کردن و نظم دادن به فضای تجسمی و بصری مدنظر خود مکان، زمان، اشیا و ارتباط آنها را به طور دقیق زیر نظر میگیرند.

با در نظر گرفتن همه اقسام هنرهای تجسمی، انواع فضا در این هنر را میتوان شامل موارد زیر دانست:
- فضای سه بعدنما: هنرمند در این روش از تکنیکهایی مانند پرسپکتیو، تصویرسازی عمق و مفاهیم دور و نزدیک برای تصویر کردن یک فضای سه بعدی روی سطح دو بعدی استفاده میکند. تغییر اندازه، تغییر رنگ و تیره کردن و تغییر وضوح از روشهای این شیوه ایجاد فضا هستند.
- فضای دو بعدنما: هنرمندان در این روش بدون حساسیت خاصی روی واقعنمایی طبیعت، فضا و عمق را در اثر هنری ایجاد میکنند. تغییر اندازه اشکال شبیه به هم، تغییر تیرگی و رنگ اشیا، روی هم قرار دادن شکلها، تغییر دادن وضوح و بافتها و ترسیم یک شکل از چند زاویه مختلف از روشهایی هستند که هنرمند با کمک آنها عمق فضایی ایجاد میکند.
- فضای همزمان: این فضا ترکیبی از فضاهای سه بعدنما و دو بعدنما است و هنرمندان بدون توجه به قوانین واقعنمایی، بخشهای مختلف ترکیب هنری را به صورت موازی شکل میدهد. نمونههای این نوع فضاسازی بیشتر در سبک نقاشی کوبیسم قابل مشاهده است.
- فضای وهمی: در فضای وهمی هنرمند فضاسازی ترکیب هنری را با به کار بردن تصاویر واقعی از عناصر انجام میدهد با این تفاوت که این اشیا با وجود تعلق به واقعیت، بدون ارتباط منطقی در کنار هم قرار میگیرند تا فضای رازآلود و وهمآلود ایجاد کنند. این نوع فضاسازی بیشتر در آثار سبکهای سمبولیسم و نقاشیهای سورئالیسم قابل بررسی است.

ترکیب
منظور از ترکیب در هنرهای تجسمی چیدمان و سازماندهی عناصر و اجزای اثر به نحوی است که این اجزا از کل اثر قابل جدا کردن نباشند. یک اثر هنری با ترکیب موفق انسجام و نظم و ترتیب داخلی دارد و توجه مخاطبان را به یک کل یکپارچه تبدیل میکند. این ترکیب موفق در نتیجه استفاده درست از عناصر بصری و کیفی هنرهای تجسمی و تبحر هنرمند در فرآیند خلق اثر ایجاد میشود.
از جمله مهمترین عواملی که در ایجاد یک ترکیب هنری موفق موثر هستند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- زمینه و کادر
- تعادل بصری
- تناسب بین عناصر اثر
- ارتباط هماهنگ اجزا با موضوع اثر
از بین این موارد، ایجاد زمینه و کادری مشخص برای نمایش درست عناصر و انتقال معنی با آنها ضروریترین مولفه این فهرست است. منظور از زمینه بخش پشتی اثر است که عناصر و اجزای مختلف روی آن قرار میگیرند و کادر یا قاب نیز به محدودهای گفته میشود که اثر در داخل آن خلق میشود.
در مطلب زیر از مجله فرادرس، به طور مفصل در مورد ترکیببندی در نقاشی و انواع آن توضیح دادهایم:
در بخش بعدی، در مورد عناصر کیفی آثار تجسمی به طور کامل توضیح میدهیم تا اهمیت ترکیب و مولفههای آن را بهتر درک کنید.
چگونه با فرادرس «درس مبانی هنرهای تجسمی» را بهتر یاد بگیریم؟
یادگیری مبانی و اصول هنرهای تجسمی یکی از گامهای کلیدی است که هر فرد علاقهمند به هنر و به طور خاص هنرهای بصری باید بردارد چون هنرهای تجسمی دیگر فقط شامل طراحی و نقاشی نیست و حوزههای هنری مختلف دیگری را مانند معماری، طراحی گرافیک، عکاسی و مجسمهسازی شامل میشود. شناخت عناصر بصری مانند خط، سطح، رنگ و بافت به ما کمک میکند آثار هنری را بهتر تحلیل کنیم و اگر به انجام کارهای هنری علاقه داریم، آثار خلاقانهتری را مبتنی بر این اصول خلق کنیم.
برای یادگیری این مبانی که پایه و اساس تمام جنبههای هنری را تشکیل میدهند، میتوان از مشاهدهگری در جهان اطراف، تحلیل آثار هنری و استفاده از منابع آموزشی معتبر به طور همزمان استفاده کرد. با توجه به اهمیت بالای آموزش صحیح اصول و مبانی که زیربنای دانش افراد را تشکیل میدهد، در فرادرس فیلمهای آموزشی متعددی در حوزه هنرهای تجسمی تولید و منتشر شده است.
در فهرست زیر به چند مورد از آنها که برای یادگیری مبانی مناسب هستند، اشاره کردهایم:

این موارد فقط بخشی از آموزشهای حوزه هنر، نقاشی و طراحی فرادرس هستند. برای بررسی و دسترسی به آموزشهای بیشتر، پیشنهاد میکنیم از مجموعههای آموزشی زیر استفاده کنید:
مبانی رنگ و تیرگی و روشنی در هنرهای تجسمی
عنصر کیفی مهم بعدی در مبانی هنرهای تجسمی «رنگ» (Color) است که به دلیل اهمیت بسیار بالایی که در خلق آثار هنری و میزان اثرگذاری آنها دارد، یک بخش جداگانه را به توضیح مبانی آن اختصاص دادهایم. پیش از شروع پیشنهاد میکنیم برای یادگیری کامل تعاریف و اصول ترکیببندی رنگ در هنرهای تجسمی، فیلم آموزش مبانی هنرهای تجسمی ۲ از فرادرس را مشاهده کنید. لینک این فیلم را برای دسترسی بهتر شما در زیر قرار دادهایم.
رنگ در هنرهای تجسمی چیست و چه انواعی دارد؟
تعریف رنگ نیاز چندانی به مقدمهچینی ندارد و با فکر کردن به کاربرد آن است که میتوانیم تعریف آن را به طور کامل درک کنیم. در حقیقت نقش رنگ در زندگی روزمره انسان و به تبع آن تمام اقسام هنر به قدری پررنگ است که نیاز به جستجوی معنی آن نداریم. در بحث مبانی هنرهای تجسمی، رنگ به هر مادهای گفته میشود که برای رنگآمیزی سطوح مختلف به کار میرود.

در جدول به انواع رنگ و ویژگیهای هرکدام اشاره کردهایم:
مواد سازنده رنگ | ذرات بسیار ریز رنگدانههای طبیعی و مصنوعی |
بست (انواع رزین، صمغ، آب و روغن) | |
انواع رنگ | رنگ روغن (ترکیب رنگدانه و روغن خشکشونده)
گواش و آبرنگ و رنگ اکریلیک (ترکیب رنگدانه، آب و نوعی چسب محلول در آب) رنگهای جوهری (دارای منشأ آلی یا مصنوعی مانند چای، قهوه یا انواع پلاستیکهای رنگی) |
کاربردهای رنگ در هنرهای تجسمی
هنرمندان از خصوصیات رنگها برای کاربردهای مختلفی استفاده میکنند. این کاربردها را میتوان در سه دسته زیر جا داد:
- کاربرد توصیفی رنگها: زمانیکه هنرمند از رنگها برای نشان دادن طبیعت زنده و بیجان، چهره یا اجسام دیگر استفاده میکنند، این کاربرد رنگ را مدنظر قرار داده است.

- کاربرد استعاری رنگها: زمانیکه هنرمند تصمیم میگیرد از رنگها برای انتقال مفاهیم درونی اثر استفاده کند، گفته میشود از جنبه نمادین رنگها استفاده کرده است.

- کاربرد رنگها برای اهداف زیباییشناحتی و نشان دادن ارزش خود رنگ: در آثار هنرهای معاصر، بسیاری از هنرمندان ترجیح میدهند اهمیت و ارزش بصری و بیانی رنگها را مورد توجه قرار دهند که باعث خلق آثار تزیینی و کاربردی شده است.

البته در بسیاری از آثار هنری نمیتوان کاربردهای رنگ را به یکی از این موارد محدود دانست و هنرمندان اغلب دو یا سه کاربرد را به طور همزمان به کار میگیرند. نکته دیگر توجه به اهمیت بهکارگیری خلاقیت در استفاده از رنگها است که انتظار میرود هنرمندان آن را جدی بگیرند.
شاخصهای اصلی رنگ
بخش دیگری از توضیحات مرتبط با شناخت رنگها به تاثیرات آنها بر یکدیگر مربوط است. بر اساس نتایح بررسیهای انجام شده توسط رنگشناسان، چشم انسان رنگهای مختلف بر اساس ویژگیهای زیر از یکدیگر متمایز میکند:
- تهرنگ یا فام: منظور از این ویژگی رنگین بودن خود رنگها و کیفیت آنها است که باعث تمایز آنها از یکدیگر میشود. تهرنگ یا فام رنگهای زرد، قرمز و سبز باعث میشوند که این رنگها در چشم ما از یکدیگر متمایز شوند. البته نام بعضی از رنگها بر اساس ماده سازنده یا نام محلی که از آنجا شهرت یافتهاند، مشخص میشود.
- درجه روشنی رنگ: این ویژگی نشان دهنده درجه روشنی یا تیرگی هر رنگ است که باعث تمایز رنگهای روشن و تیره از هم میشود. به عنوان مثال تمایز رنگهای زرد و آبی بر اساس میزان تیره بودن یا روشن بودن رنگ زرد از هم مشخص میشود. اهمیت این ویژگی در آن است که گامهای مختلف یک رنگ بر اساس همین معیار مشخص میشوند. جاییکه کنتراست رنگهای مختلف اهمیت پیدا میکند.
- شدت خلوص رنگها: این درجه و شدت اشباع بودن رنگها است. هرچه خلوص یک رنگ بیشتر باشد، یعنی آن رنگ را در خالصترین حالت خود مشاهده میکنیم. خلوص رنگها اغلب بر اساس ترکیبهای ناخالص آن رنگ با رنگهای سیاه، سفید و سایر رنگها مشخص میشود.

به کمک تصویر زیر، مفاهیم بالا را بهتر درک میکنید:

اثرات متقابل رنگها روی یکدیگر
البته نکته مهم اینجاست که رنگها را نمیتوان و نباید به صورت جداگانه بررسی کرد و از تاثیری که میتوانند روی ادراک بصری مخاطب بگذارند غافل شد. بنابراین در مبانی هنرهای تجسمی، باید بتوانیم ویژگیهای ظاهری یک رنگ را در کنار رنگهای دیگر تشخیص دهیم. به عنوان مثال رنگ قرمز زمانی که در کنار رنگهای زرد و آبی قرار میگیرد، تمایز خود را بهتر نشان میدهد تا زمانیکه در طیف رنگی تماما قرمز آن را بررسی میکنیم.
علاوه بر این، میزان خلوص یک رنگ تا حد زیادی تحتتاثیر زمینهای است که زیر آن قرار گرفته است. اینجاست که متوجه میشویم رنگها زمانیکه روی زمینه تیره و سیاه قرار میگیرند، خلوص و درخشش بالاتری از خود نشان میدهند و برعکس این قضیه نیز کاملا صادق است.
در بحث گرمی و سردی رنگها نیز باید به نسبی بودن توجه کنیم. بنابراین یک رنگ گرم ممکن است در صورت قرار گرفتن در کنار گروهی از رنگهای گرم، سرد به نظر برسد.
اثرات ذهنی رنگها
رنگها در کنار ویژگیهای بصری خود، تاثیرات عمیقی روی افکار، احساسات و واکنشهای افراد دارند. در واقع میتوان اینطور تعبیر کرد که هر رنگی شخصیت مستقلی برای خود دارد که میتواند واکنشهای احساسی مختلفی را در افراد بیدار کند. بنابراین در مجموع و بر اساس آنچه در هنر، فلسفه و علم روانشناسی در مورد اثرات رنگها بیان شده است، میتوان موارد زیر را برای هر رنگ در نظر گرفت:
رنگ | اثرات ذهنی رنگ |
قرمز | قدرت، شور، هیجان، عشق، خطر |
آبی | آرامشبخش، عمیق، معنوی، اعتماد، سکون |
زرد | درخشش، خلاقیت، روشنایی ذهنی، معنویت |
سبز | تعادل، تازگی، طبیعت، حسادت |
نارنجی | گرما، دوستی، صمیمیت |
بنفش | وقار، خلاقیت، رازآلودگی، اندوه |
ارتباطات و فرهنگهای مختلف نیز میتوانند بر اثرات روانی رنگهای مختلف اثرگذار باشند. برای مثال، سفید در بعضی فرهنگها نماد پاکی و معصومیت است و در چند فرهنگ نیز برای عزاداری و غم و نشان دادن غم و اندوه استفاده میشود. رنگ سیاه هم در فرهنگ غربی نماد عزاداری و اندوه است ولی در دنیای مد و طراحی لباس به عنوان یکی از رنگهای لوکس در نظر گرفته میشود.
برای یادگیری بهتر این موارد، حتما فیلم آموزش روانشناسی رنگها در طراحی گرافیک از فرادرس را مشاهده کنید.
دستهبندی رنگها
در طول سالها، دستهبندیهای مختلفی برای رنگها در نظر گرفته شده است. در این بین، مهمترین دستهبندی چرخه ۱۲ رنگی مربوط به ایتن است که رنگها را به سه دسته جدول زیر تقیسمبندی کرده است:
چرخه ۱۲ گانه ایتن | رنگهای هر دسته (نزدیکترین رنگ به رنگ اصلی) | ویژگی اصلی |
رنگهای اصلی | زرد (زرد کادمیوم)
قرمز (قرمز کادمیوم و قرمز آلیزارین) آبی (آبی کبالت و آبی اولترامارین) |
از ترکیب رنگهای دیگر حاصل نمیشوند ولی با ترکیب آنها به یک خاکستری تیره میرسیم. |
رنگهای درجه دوم | قرمز + زرد ← نارنجی (نارنجی کادمیوم)
قرمز + آبی ← بنفش زرد + آبی ← سبز (سبز کروم) |
حاصل اختلاط دو رنگ اصلی |
رنگهای درجه سوم | زردنارنجی، قرمزنارنجی، قرمزبنفش، بنفشآبی، سبزآبی، سبززرد | حاصل مخلوط کردن رنگهای اصلی با رنگهای درجه دوم |
تصویر زیر این چرخه ۱۲ تایی رنگ را نشان میدهد:

در این دستهبندی، میتوان رنگهای درجه دوم را به عنوان حدفاصل یا پاساژ بین دسته اول یعنی رنگهای اصلی و رنگهای دسته سوم یعنی رنگهای درجه سوم دانست. رنگهای مکمل نیز به رنگهایی گفته میشود که در چرخه رنگ در مقابل یکدیگر قرار میگیرند و بیشترین تضاد بصری را ایجاد میکنند. قرمز و سبز، آبی و نارنجی و زرد و بنفش اصلیترین رنگهای مکمل در این دستهبندی هستند. برای آشنایی کامل با چرخه رنگ، حتما فیلم آموزش رایگان چرخه یا دایره رنگ به همراه کاربرد آن در هنر و طراحی از فرادرس را مشاهده کنید.
فیزیک رنگها در مبانی هنرهای تجسمی چیست؟
رنگ پدیدهای است که مشاهده آن تحتتاثیر سه فاکتور مهم اتفاق میافتد:
- نور: بدون نور رنگی دیده نمیشود.
- ویژگیهای سطح شیء: میزان بازتاب نور یا جذب نور توسط سطح یک شیء رنگ دیده شده را تعیین میکند.
- چشم انسان: نوری که از سطح اشیا منعکس میشود به سلولهای نوری شبکیه چشم میرسد و در مغز به عنوان رنگ ادراک میشود.
بر همین اساس میتوان گفت ادراک و مشاهده رنگها توسط دو فاکتور خارجی و یک عامل داخلی انجام میشود. به همین ترتیب در فیزیک رنگها باید این نکته را در نظر گرفت که رنگ در نتیجه تعامل نور سفید خورشید با سطوح مختلف ایجاد میشود. در واقع هر رنگی از طیف نور سفید که توسط ما دیده میشود، بخشی از نور سفید است که سطح شیء آن را جذب نکرده است.
در مبحث فیزیک نور باید به دو نوع ترکیب رنگ افزایشی و کاهشی اشاره کرد که در جدول زیر جزییات آنها را آوردهایم:
انواع ترکیب رنگ | نحوه ایجاد | رنگهای اصلی |
افزایشی | ترکیب نورهای رنگی | آبی، قرمز و زرد |
کاهشی | ترکیب رنگدانهها و جوهرهای چاپی | آبی فیروزهای (سایان)، سرخابی و زرد |
از ترکیب رنگهای دسته اول، رنگ سفید و از ترکیب رنگهای دسته دوم، نوعی رنگ تیره به دست میآید.

روابط بین رنگها و اثرات متقابل آنها نقش مهمی در خلق آثار هنری دارد ولی در اغلب آثار هنری نوع دیگری از هماهنگی بین رنگها وجود دارد که به آن هارمونی رنگ میگوییم و در بخش بعدی به آن میپردازیم.
هارمونی رنگها
منظور از هارمونی رنگها، نوعی تعادل و توازن بصری است که در نتیجه توجه و تجربه بالای هنرمندان به انتخاب رنگهای هماهنگ با هم اتفاق میافتد. اما منظور از هماهنگی چیست؟ برای خلق اثری که دارای هارمونی رنگ باشد، هنرمندان سعی میکنند رنگهایی را انتخاب کنند که از نظر تیرگی-روشنی و طیف خاکستری موجود در رنگ با هم نوعی همخوانی داشته باشند.
همچنین، گاهی هنرمندان از سعی میکنند از جاذبه رنگهای گرم و سرد برای ایجاد این هماهنگی بهره بگیرند. در حقیقت این هماهنگی بصری به چشم مخاطب زیبا و خوشایند میآیند. اما چگونه میتوان این هارمونی را در آثار هنری ایجاد کرد یا تشخیص داد؟
بر اساس نظر اغلب افراد، رنگهایی که کنتراستی با هم ندارند، اگر در کنار هم به کار بروند میتوانند نوعی هارمونی ایجاد کنند. ۳ دسته از رنگها را میتوان در این دستهبندی قرار داد:
- رنگهای متعلق به یک خانواده رنگی با ویژگیهای مشترک مانند گامهای مختلف یک رنگ
- رنگهایی سرد در یک گروه و رنگهای گرم در یک گروه دیگر
- رنگهای مشابه از نظر میزان تیرگی و روشنی
کدام رنگها با هم هارمونی دارند؟
البته نقش سلیقه شخصی را نیز نمیتوان در ادراک هارمونی بین رنگها انکار کرد. با توجه به اینکه ساختار چشم انسان به گونهای است که با دیدن یک رنگ، انتظار دارد رنگ مکمل آن را نیز ببیند، به نظر میرسد اگر از رنگهایی در کنار هم استفاده کنیم که ترکیب آنها با هم نوعی طیفی از خاکستری تیره را ایجاد کند، میتوانیم به هارمونی برسیم (البته این موضوع به تنهایی کافی نیست مانند نقاشیهای اکسپرسیونیست و فوویست که به عمد از رنگهای پررنگ و متضاد در کنار هم استفاده کردهاند تا حواس مخاطب را بیشتر به محتوای اثر جلب کنند.)

اگر چرخه ۱۲ رنگی ایتن را در نظر بگیریم، هر سه رنگی که روی راسهای سهگانه یک مثلث متساویالساقین یا متوازیالاضلاع قرار بگیرند یا هر چهار رنگی که اضلاع چهارگانه یک مربع یا مستطیل را تشکیل دهند، میتوانند دارای هارمونی باشند.
کدام رنگها با کدام شکلها هماهنگی دارند؟
اگر سه رنگ اصلی قرمز، آبی و زرد را مرجع رنگها و سه شکل دایره، مربع و مثلث را مرجع تمام شکلها در هنرهای تجسمی در نظر بگیریم. بر اساس نمادشناسی رنگها، میتوان گفت هر رنگ اصلی با یک شکل اصلی به صورت زیر تطابق دارد:
- رنگ قرمز و شکل مربع (سنگینی و صراحت ذاتی قرمز و مربع)
- رنگ زرد و مثلث (برندگی و روشنایی ذاتی مثلث و قرمز)
- رنگ آبی و دایره (نامتناهی بودن و تعمق ذاتی دایره و آبی)
این رنگها و شکلها در صورت استفاده با هم مفهوم خود به بهترین شکل ممکن بیان میکنند و هنرمند با تکیه بر آنها، تاثیرگذاری پیام خود را کم یا زیاد میکند. در تصویر زیر به رنگهای درجه دوم و شکل مناسب برای آنها اشاره کردهایم.

تاثیر روانی رنگها روی ذهن
رنگها علاوه بر آنکه خود ممکن است حس یا مفهوم خاصی را به دنبال داشته باشند، ممکن است در جوامع مختلف به عنوان نماد و نشانه نیز به کار گرفته شوند. برای مثال، رنگ قرمز در تمام علائم راهنمایی و رانندگی نشان دهنده ایست، خطر و توقف است. بنابراین برای درک مفهوم رنگ باید از قبل اطلاعاتی در مورد آن داشته باشیم.
در جدول زیر به مفهوم هر رنگ و جلوههای معنوی آن اشاره کردهایم.
رنگ | بیانگر | موضوعات معنوی یا قراردادی |
زرد | دانش، فهم انسانی، نور الهی | زرد روشن: انرژیبخش/ زرد تیره: نماد شک و ناپایداری |
قرمز | هیجان، شور، قدرت | جنگجویی و مقاومت |
آبی | اعتماد، صلح، ثبات | آبی روشن: آرامش ذهن/ آبی تیره: اقتدار و عمق معنوی |
سبز | طبیعت، تعادل، هماهنگی | درمان، مراقبه و تجدید نیرو |
بنفش | خلاقیت، معنویت، اشرافیت | رمز و راز و عرفان |
مشکی | قدرت، رسمیت، جدیت | اندوه، ظرافت، استحکام |
سفید | پاکی، سادگی، معصومیت | فضاهای مینیمالیستی و معنوی |
در مبانی هنرهای تجسمی به خصوص بخش دوم کتاب پایه دهم تلاش میکنیم درک دقیقتری از کاربردها، انواع اصلی رنگ و فیزیک رنگ به دست بیاوریم تا بهتر بتوانیم از آن برای خلق آثار هنری یا تحلیل آثار دیگران استفاده کنیم. مزیت شناخت کامل رنگ در آن است که کاربرد رنگ فقط محدود به هنر بصری و نقاشی نیست و حتی در هنرهای کاربردی، هنرهای نمایشی، هنرهای دیجیتال و … نیز حرفی برای گفتن دارد. بنابراین علاقهمندان به انجام کارهای هنری باید کاربردهای رنگ را در تمام جنبههای هنری در نظر بگیرند.
به همین دلیل است که پیشنهاد میکنیم با مشاهده فیلم آموزش فیلم آموزش مبانی هنرهای تجسمی ۲ از فرادرس که به طور کامل به مبحث رنگ اختصاص پیدا کرده است تمام مفاهیم مرتبط را به طور کامل یاد بگیرید.
عناصر کیفی در مبانی هنرهای تجسمی
عناصر کیفی در مبانی هنرهای تجسمی شامل تعادل، تناسب، هماهنگی و ریتم هستند. کیفیات بصری در هنرهای تجسمی به هنرمند کمک میکنند اثری با ترکیببندی بهتر و تاثیرگذاری مثبتتر روی مخاطب خلق کند. این موارد را به همراه نکات مربوط به کنتراست و کنتراست رنگ را نیز در انتهای همین بخش توضیح دادهایم.
تناسب
مفهوم تناسب در هنر به رابطه بین اندازه اجزا و عناصر مختلف یک اثر هنری گفته میشود. تناسب کمک میکند اجزای اثر متعادلتر و هماهنگتر به نظر برسند. این هماهنگی باعث میشود اثر هنری زیبایی بصری داشته باشد و نگاه انسان به سراسر بخشهای آن به درستی هدایت شود. تناسب فقط در نتیجه حس زیباییشناسی و دقت هنرمندان نیست و میتوان مولفههای آن را در پدیدههای طبیعی و موجودات زنده مشاهده کرد. برای مثال، طراحی متناسب آناتومی بدن انسان یکی از مواردی است که همواره دغدغه هنرمندان بوده است. برقراری روابط مناسب بین اجزای یک اثر معمولا در نتیجه ممارست و ذوق و سلیقه هنرمند به دست میآید. با این حال، قوانین و نکاتی برای دستیابی به تناسب در اثر وجود دارد که در فهرست زیر به آنها اشاره کردهایم:
- تناسب استاندارد یا طلایی: این تناسب کاملا با استانداردها و اندازههای واقعی اجزا هماهنگ است. این تناسب زمانی برای هنرمندان اهمیت دارد که بخواهند محیط پیرامون یا ایدههای خود را واقعگرایانه تصویر کنند. پرترهها و تصاویر خلق شده از طبیعت اغلب بر اساس همین تناسب ابداع میشوند. در تناسب طلایی از نسبت ریاضی ۱٫۶۱۸ استفاده میشود.

- تناسب تغییر یافته: در این نوع تناسب هنرمند به عمد اندازه اجزای اثر هنری را دستکاری میکند و کوچکتر یا بزرگتر از حالت عادی میآورد تا اثرگذاری خاصی را از نظر بصری ایجاد کند. آثار دارای استایلهای خاص و ترکیبهای بیانگرایانه بیشتر از این نوع تناسب استفاده میکنند.

- تناسب سلسلهمراتبی: در این نوع تناسب هنرمند به عمد از چند تناسب در کنار هم استفاده میکند تا سلسله مراتب بین اجزا را نشان دهد. در این حالت هدف برجسته کردن قدرت، موقعیت و اهمیت افراد است. روایتهای داستانی یا مستندسازی وقایع تاریخی و نمایش طبقات اجتماعی در هنر تجسمی با استفاده از این تناسب صورت میگیرد.

البته گاهی اوقات هنرمند تصمیم میگیرد یک یا دو جز از یک سوژه بسیار بزرگتر یا بسیار کوچکتر از اندازه واقعی تجسم کند تا اثر یا پیام خاصی را به ذهن مخاطب انتقال دهد یا روی نکته خاصی تاکید کند.

تعادل
منظور از تعادل در هنر تجسمی، توزیع هماهنگ و منطقی وزن بصری اشیا، رنگها، بافت و فضا در یک ترکیب هنری دو بعدی مانند نقاشی یا سه بعدی مانند مجسمهسازی است. زمانیکه یک اثر هنری متعادل نیست، مفهوم و حرف اصلی آن به خوبی منتقل نمیشود. لزوم تعادل نیز به این موضوع مربوط است که چشم افراد در زمان دیدن محیط اطراف خود، آنها را بر اساس یک محور عمودی یا افقی در نظر میگیرد و متعادل بودن یا نبودن آنها را تشخیص میدهد.
تعادل در آثار بصری دو نوع دارد که عبارتاند از:
- تعادل متقارن: در این نوع تعادل همه بخشها بر اساس محورهای عمودی، افقی و موربی که از نیمه اثر عبور میکند، قرار گرفتهاند. آسانترین نوع تعادل که حس هماهنگی و ثبات زیادی به اثر میدهد و بیشتر در نقش و نگارهای فرش و گلیم و نقاشیهای کلاسیک ایرانی و غربی دیده میشود.

- تعادل غیرمتقارن: در این نوع تعادل محور مرکزی در اثر وجود ندارد و این شکلها و عناصر داخل اثر هستند که بر اساس معیارهایی مانند اندازه، جهت، تیره یا روشن بودن، رنگ، بافت و محل قرارگیری در کنار هم و در کادر کلی تعیین میشود. آثار دارای این نوع تعادل پویایی بیشتری دارند و نمونههای آن بیشتر در هنر معاصر نمود پیدا کرده است.

توزان یکی دیگر از مبانی هنر تجسمی و از کیفیات بصری است که نشان دهنده روابط متعادل بین عناصر اثر در یک ترکیب هنری با تعادل غیرمتقارن است. وظیفه توازن ایجاد حس تعادل بیشتر بدون لزوم قرینه بودن اجزا است.
ریتم یا ضربآهنگ در مبانی هنر تجسمی
اگر هنرمند از تکرار عناصر، ایجاد تغییر و حرکت دادن اجزای ترکیب هنری برای اثرگذاری بیشتر آن و القای حس جاری بودن به مخاطب بهره بگیرد، گفته میشود اثر او دارای ریتم یا ضربآهنگ است.

ریتم انواع مختلفی دارد که در جدول زیر در مورد آنها توضیح دادهایم:
انواع ضربآهنگ در هنر تجسمی | ویژگیها |
تکرار یکنواخت | تکرار پیوسته یک شکل یا تصویر برای هدایت توجه مخاطب |
تکرار متناوب | تکرار عناصر بصری با ایجاد غافلگیری و قطع خط پیوستگی با شکل متفاوت |
تکرار تکاملی | تغییر و تکامل یک عنصر بصری از یک وضعیت به وضعیت دیگر |
تکرار موجی | استفاده از سطوح و خطوط خمیده و دارای انحنا |
حرکت
تا این بخش از مطلب با مفهوم حرکت در هنرهای تجسمی چندان ناآشنا نیستیم چون میدانیم از حرکت دادن نقطه برای ایجاد خط، از حرکت دادن خط برای ایجاد سطح و از حرکت سطح برای ایجاد حجم استفاده میشود.

بر همین اساس حرکت بصری را میتوانیم با روشهای زیر در آثار مجسم کنیم:
- تکرار کردن یا ادامه دادن یک شکل یا حالت
- کشیدن اشکال عمودی و افقی
- خطوط دنبالهدار جهتدار برای هدایت نگاه
حرکت بصری در رشته انیمیشن که یکی از انواع هنرهای تجسمی است به صورت تکرار تصاویر متوالی نمود پیدا کرده است. در واقع ذهن انسان با دیدن تصاویر متوالی یکی پس از دیگری، نوعی جاری شدن و حرکت ادامهدار را تجسم میکند.
کنتراست یا تباین
ایده کنتراست، تباین یا تضاد از آنجایی در ذهن مخاطب شکل گرفت که دریافت ذهن انسان به طور طبیعی بسیار از مفاهیم را از طریق مقایسه کردن آنها یاد میگیرید. بر همین اساس، در آثار هنری نیز میتوان از تیرگی و روشنی رنگها، بزرگی و کوچکی عناصر بصری و منظم یا غیرمنظم بودن اشکال موجود در ترکیب هنری برای افزایش اثرگذاری و قدرت احساسات آن استفاده کرد.
از جمه روشهای ایجاد کنتراست نیز میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- تضاد در اندازه
- تضاد در جهت
- تضاد در حالت
- تضاد در رنگ
- تیرگی و روشنی در کنار هم
- تضاد در بافت شکلها
- تضاد در فضای خالی و پر
- تضاد حجمهای مثبت و منفی
- ایجاد فرورفتگی و برجستگی

کنتراست رنگها
تباین و کنتراست بین رنگها از جهات مختلفی در هنرهای تجسمی قابل بررسی است و به هنرمندان کمک میکند اثرگذاری رنگها را قوی یا ضعیف کنند. به این ترتیب هنرمند میتواند از اثرات متقابل رنگها روی هم برای معنیبخشی به کاربرد آنها در اثر استفاده کند.
طبق نظریه اصلی کنتراست رنگ، به ۷ شیوه میتوان از مفهوم تباین برای استفاده هوشمندانهتر از رنگها استفاده کرد:
- کنتراست فام: ایجاد تضاد بین رنگها با کنار هم قرار دادن رنگهای خالص اصلی، درجه دوم و سوم صورت میگیرد. با حرکت از رنگهای اصلی به سمت رنگهای درجه سوم، تضاد تهرنگ بین رنگها کمتر میشود.
- کنتراست تیرگی و روشنی: استفاده از تضاد ذاتی بین رنگهای روشن و تیره که به ایجاد عمق و حجم در آن کمک میکند. تضاد شدید بین رنگهای سیاه و سفید یکی از متداولترین نمونههای این تباین است.
- کنتراست رنگهای گرم و سرد: بهکارگیری احساس گرما یا سرمایی که هر رنگ در ذهن ما ایجاد میکند. رنگ قرمزنارنجی بیشترین میزان گرما و رنگ سبزآبی بیشترین میزان سرما را در ذهن مخاطب متبادر میکند. البته میزان گرمی و سردی رنگها نیز در این بحث مهم است و نمیتوان نسخه ثابتی برای سرد بودن یا گرم بودن یک رنگ در نظر گرفت. از این نوع تضاد در نقاشی امپرسیونیسم به دفعات استفاده شده است.
- کنتراست رنگهای مکمل: در این حالت از تضاد بین رنگهایی که در چرخه رنگ روبهروی هم قرار گرفتهاند، استفاده میشود. رنگهایی مانند بنفش و زرد، آبی و نارنجی و قرمز و سبز در این بخش قرار میگیرد. نکته جالب اینجاست که از اختلاط دو رنگ مکمل در نسبتهای مختلف، درجات مختلفی از رنگ خاکستری رنگین تولید میشود. این حالت بیشتر در آثار نقاشی پست امپرسیونیسم دیده میشود.
- کنتراست همزمانی رنگها: این نوع کنتراست زمانی اتفاق میافتد که دو رنگ به دلیل مجاورت با هم، ادراک ما را از تصور اصلی رنگ تغییر میدهند. این پدیده باعث میشود رنگها تیرهتر یا روشنتر به نظر برسند یا غلیظتر و رقیقتر از حالت عادی به نظر برسند. قرارگیری رنگ خاکستری در کنار رنگهای خالص و رنگهایی که کاملا مکمل هم نیستند، کاربرد زیادی در این روش دارد.
- کنتراست کیفیت: این نوع کنتراست زمانی اتفاق میافتد که از رنگهای خالص در کنار رنگهای ناخالص استفاده شود. منظور از رنگ ناخالص، رنگی است که با سیاه، سفید یا رنگهای مکمل خود مخلوط شود و حالت کدری پیدا کند.
- کنتراست کمیت: در این نوع کنتراست از امتیاز بیشتر بودن سطح استفاده از یک رنگ نسبت به کوچکتر بودن سطح رنگ دیگر استفاده میشود. در این نوع تباین در حقیقت به هر میزان که وسعت سطح یک رنگ بیشتر باشد، قدرت بصری سطح رنگ افزایش مییابد.

پدیده تصویر جانشین
در خصوص بحث کنتراست همزمان رنگها، پدیدهای به نام «تصویر جانشین» یا «پس تصویر» مطرح میشود که باید بین آن و این نوع کنتراست تفاوت قائل شویم. این پدیده زمانی اتفاق میافتد که به یک تصویر نگاه میکنیم و بلافاصله جهت نگاه خود را تغییر میدهیم یا به تصویر جدیدی نگاه میکنیم. در بحث رنگها، پدیده پس تصویر با تداعی یک رنگ مکمل اتفاق میافتد.
برای مثال، در صورتی که رنگ آبی را روی یک سطح ببینیم و بعد به یک سطح سفید نگاه کنیم، مکمل آبی، یعنی رنگ نارنجی را برای مدت کوتاهی روی سطح سفید مشاهده میکنیم.
سوالات متداول
در این مطلب از مجله فرادرس، بهطور کامل در مورد مبانی هنرهای تجسمی توضیح دادیم و عناصر بصری و کیفی مهم را بررسی کردیم. در این بخش به چند سوال پرتکرار در این رابطه پاسخ میدهیم.
اهمیت کادر در هنرهای تجسمی و انواع آن چیست؟
اهمیت کادر در هنرهای تجسمی و حوزههایی مانند طراحی، نقاشی و عکاسی در در درجه اول به جلب توجه مخاطب مربوط است. کادر نوعی حس نظم و ترتیب به اثر هنری میدهد و ارتباط بین اجزای داخل اثر را افزایش میدهد. با توجه به اینکه درک یک اثر هنری قبل از هر چیز به حس بینایی مخاطب مربوط است، انتخاب یک کادربندی مناسب برای اجزا باعث میشود ذهن مخاطب بهتر ارتباط آنها را درک کرده و مفهوم مشترک آنها را درک کند.
کیفیت بصری چیست؟
منظور از کیفیت بصری ویژگیهایی در آثار هنری هستند که نحوه درک و نوع برداشت مخاطب از اثر را تعیین میکنند. این ویژگیهایی کیفی که در نهایت باید ایجاد یک ترکیببندی مناسب در اثر میشوند، در مبانی هنرهای تجسمی شامل تناسب، تعادل، کنتراست (تباین)، ریتم (ضربآهنگ) و حرکت هستند.
منظور از سبکی و سنگینی در مبانی هنرهای تجسمی چیست؟
اساسا وزن بصری در هنر تجسمی به سبکی و سنگینی اجزا و عناصر یک ترکیب هنری اشاره میکند که میزان تعامل مخاطبان با اثر و نحوه تفسیر پیام اصلی آن را تعیین میکند. در حقیقت وزن بصری یک اثر هنری باید به نحوی در نظر گرفته شود که همه شکلها، رنگها، اندازهها و جایگذاریها به یک هارمونی و تعادل کلی برسند. درک این مفهوم به هنرمندان کمک میکند نقاط کانونی اثر را تعیین کنند و چشم مخاطب را در سراسر اثر از یک جز به جز دیگر هدایت کنند.
source