انشای دانش آموزی درباره لبخند مادر

انشا در مورد لبخند مادر

انشا با موضوع لبخند مادر به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.

موضوع انشا لبخند مادر

لبخند مادر مثل خورشیدی است که هر روز بر من می‌تابد و گرمایی خاص به زندگی‌ام می‌بخشد. وقتی لبخند می‌زند، انگار همه غم‌هایم را فراموش می‌کنم و حس می‌کنم هیچ مشکلی نمی‌تواند مرا ناراحت کند. لبخند او برای من پر از عشق و مهربانی است؛ انگار با نگاهش به من می‌گوید که همه چیز خوب خواهد شد. در لحظه‌هایی که احساس ناامیدی می‌کنم، همین لبخند مادر است که به من امید می‌دهد و باعث می‌شود به جلو حرکت کنم.

لبخند مادر برای من همیشه بهترین دارو است. وقتی از مدرسه به خانه برمی‌گردم و خسته و کلافه‌ام، اولین چیزی که می‌خواهم ببینم لبخند اوست. همین که چهره‌اش را می‌بینم و لبخندش را حس می‌کنم، تمام خستگی‌هایم از بین می‌رود. گاهی اوقات به این فکر می‌کنم که اگر مادر نبود و لبخندش را نمی‌دیدم، زندگی چقدر سرد و تاریک می‌شد. لبخند او مثل چراغی است که مسیر زندگی‌ام را روشن می‌کند.

زمان‌هایی که بیمار هستم و در بستر خوابیده‌ام، مادر همیشه کنارم می‌نشیند و با لبخندش مرا دلداری می‌دهد. او می‌گوید که به زودی حالم خوب می‌شود و دوباره می‌توانم بازی کنم و به مدرسه بروم. همین لبخند او باعث می‌شود که احساس کنم قدرتی دارم که می‌توانم از تمام دردهایم عبور کنم. لبخند مادر تنها یک حرکت ساده نیست؛ بلکه پر از عشق و امید است، چیزی که هیچ‌کس دیگری آن را ندارد.

لبخند مادر همیشه صمیمی و آرامش‌بخش است. حتی وقتی کارهای زیادی دارد و خسته است، باز هم لبخند می‌زند. من همیشه تعجب می‌کنم که چطور می‌تواند با این همه خستگی و کار، باز هم به من و خواهر و برادرم لبخند بزند. شاید راز این لبخند در عشقی است که مادر به خانواده‌اش دارد. او با هر لبخندش به من نشان می‌دهد که همیشه حاضر است برای شادی و آرامش ما هرکاری انجام دهد.

روزهایی که اشتباهی می‌کنم و فکر می‌کنم مادر از دستم ناراحت شده، وقتی لبخندش را می‌بینم، مطمئن می‌شوم که همه چیز درست است. او همیشه با لبخندش به من یاد می‌دهد که هیچ اشتباهی آن‌قدر بزرگ نیست که نتوان آن را جبران کرد. مادر با همین لبخندهای ساده‌اش به من نشان می‌دهد که زندگی پر از فرصت‌های تازه است و می‌توانم هر روز بهتر شوم.

گاهی وقتی شب‌ها همه خوابیده‌اند و من از اتاقم بیرون می‌آیم، مادر را می‌بینم که هنوز بیدار است و مشغول کارهایش است. در آن لحظه، وقتی چشمانش را به من می‌دوزد و لبخند می‌زند، احساس آرامشی عمیق در وجودم حس می‌کنم. انگار با همان لبخندش به من می‌گوید که هر چقدر هم سختی باشد، باز هم من می‌توانم به او تکیه کنم و بدانم که همیشه کنارم خواهد بود.

لبخند مادر حتی در روزهای سخت هم همراه من است. وقتی مشکلاتی در زندگی‌ام پیش می‌آید، وقتی در درس‌هایم موفق نمی‌شوم یا وقتی دوستی مرا ناراحت می‌کند، مادر با لبخندش به من می‌گوید که همه این سختی‌ها گذرا هستند. او به من یاد می‌دهد که هیچ مشکل و ناراحتی‌ای آن‌قدر مهم نیست که نتوانم با لبخند از کنارش عبور کنم. لبخند مادر به من یاد داده است که همیشه باید مثبت باشم و به آینده با امید نگاه کنم.

در روزهای شاد هم، لبخند مادر بهترین هدیه است. وقتی موفقیتی کسب می‌کنم و او لبخند می‌زند، حس می‌کنم که تمام تلاشم ارزش داشته است.

لبخند مادر برای من معنای زندگی است. شاید بزرگ شوم و روزی دور از او زندگی کنم، اما همیشه لبخندش در خاطرم خواهد ماند. این لبخند مثل یک چراغ همیشه درونم روشن خواهد بود و هر کجا که بروم، به یادم می‌آورد که در هر شرایطی باید امید داشته باشم و لبخند بزنم. لبخند مادر یعنی عشق، یعنی زندگی، یعنی امیدی که هیچ‌وقت تمام نمی‌شود.

انشا اگر جای مادرم بودم

انشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی

source

توسط expressjs.ir