شایانیوز– در پی انتشار گزارشهایی درباره شناسایی یک کتیبه تازه به خط پهلوی بر دیوارههای صخرهای در مرودشت، بار دیگر توجه جامعهٔ علمی، پژوهشگران تاریخ ایران باستان و علاقهمندان میراث فرهنگی به یکی از بنیادیترین مؤلفههای تمدن ساسانی جلب شده است: نسبت میان زمان، آیین و نظم کیهانی. این کشف، اگرچه از حیث ابعاد فیزیکی کوچک و از نظر متن، کوتاه به نظر میرسد، اما از حیث دلالتهای تاریخی و مفهومی، میتواند افقهای تازهای در فهم کارکرد عملی تقویم زرتشتی–ساسانی و جایگاه آن در زندگی دینی و اجتماعی ایرانیان باستان بگشاید.
بر اساس اطلاعات منتشر شده، این کتیبه بر سطح یک صخره در دشت مرودشت، منطقهای که در مجاورت مجموعههای سترگی چون تخت جمشید، نقش رستم و نقش رجب قرار دارد، شناسایی شده است؛ ناحیهای که پیشتر نیز بارها شواهد نوشتاری و سنگنگارههایی از دورههای هخامنشی و ساسانی از آن به دست آمده و به عنوان یکی از کانونهای اصلی قدرت سیاسی، دینی و نمادین ایران باستان شناخته میشود. نکتهٔ مهم آن است که این کتیبه، مطابق گزارشها، نه در چارچوب یک کاوش گستردهٔ باستانشناسی، بلکه به صورت یک یافتهٔ میدانی و بر سطح دیوارهٔ صخرهای شناسایی شده است؛ امری که هم ارزش آن را به عنوان یک سند مستقیم افزایش میدهد و هم ضرورت احتیاط در قرائت و تفسیر را دوچندان میسازد.
![]()
خوانشهای اولیه که توسط پژوهشگران مستقل و زبانشناسان مطرح شده، نشان میدهد بخشهایی از متن با وجود فرسایش انتهایی شامل عباراتی چون «roz day i pad…»، «روز دی به آذر»، «روز دی به مهر» و «روز دی به دین» است؛ عباراتی که به روشنی به ساختار تقویمی ماه «دی» در گاهشماری ساسانی اشاره دارند. همین اشارات، هرچند کوتاه و فشرده، کافی است تا کتیبه از یک یادداشت ساده یا نشانهٔ محلی فراتر رود و به سندی مرتبط با تقویم مذهبی و آیینهای زمانمند تبدیل شود؛ تقویمی که در نظام فکری زرتشتی نه صرفاً ابزار شمارش روزها، بلکه بازتابی از نظم هستی، جایگاه ایزدان و نسبت انسان با کیهان به شمار میرفت.
واژهٔ «دی» در متون اوستایی و پهلوی از ریشهٔ «دا» به معنای آفریدگار یا دادار میآید و به طور مستقیم با اهورامزدا پیوند دارد. در گاهشماری ساسانی، افزون بر روز نخست هر ماه که «هرمزدروز» نام داشت، سه روز دیگر نیز با نام «دی» شناخته میشدند که برای تمایز، با نام روز پس از خود ترکیب میشدند؛ یعنی «دی به آذر»، «دی به مهر» و «دی به دین». این ساختار نامگذاری، صرفاً یک قرارداد زبانی نبود، بلکه نظامی نمادین میساخت که زمان را به واحدهایی معنادار و آیینی تقسیم میکرد و امکان برگزاری مناسک، جشنها و آیینهای جمعی را در نقاط مشخصی از ماه فراهم میآورد.
پژوهشهای متنی و تاریخی از جمله گزارشهای ابوریحان بیرونی نشان میدهد که در سنت زرتشتی، همنامی روز و ماه به منزلهٔ موقعیتی قدسی تلقی میشد و اغلب با جشن و آیین همراه بود. بر همین اساس، روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم ماه دی، که با یکی از نامهای «دی» همزمان میشدند، جایگاه ویژهای داشتند و در منابع با نامهایی چون «فرهروز» یا «خرمروز»، «جشن آتش»، «سیرسوا»، «بنتیکان» و «گاوگیل» ثبت شدهاند. اگر قرائت اولیهٔ کتیبهٔ مرودشت تثبیت شود، این سنگنوشته میتواند یکی از معدود شواهد مادی باشد که نشان میدهد این تقسیمبندیهای تقویمی نه فقط در متون دینی و نجومی، بلکه در فضای واقعی زیست انسان ساسانی ــ بر صخره، در مسیر، یا در محل برگزاری آیین ــ حضور داشتهاند.
اهمیت این کشف دقیقاً در همین نقطه آشکار میشود: پیوند میان متن و زندگی روزمره. بسیاری از آنچه از تقویم و آیینهای ساسانی میدانیم، متکی به متون مکتوبی است که یا در دورههای بعدی گردآوری شدهاند یا در قالب سنتهای دینی منتقل شدهاند. اما یک کتیبهٔ صخرهای، آن هم در محیطی چون مرودشت، این امکان را فراهم میکند که تقویم را نه به عنوان نظریهای انتزاعی، بلکه به عنوان ساختاری عملی، زیسته و جاری در مکان بررسی کنیم؛ ساختاری که انسان، زمان و امر قدسی را در شبکهای واحد به هم پیوند میداد.
با این حال، تأکید بر احتیاط علمی ضروری است. تا این لحظه، خوانشهای ارائه شده مقدماتیاند و هنوز تصاویر با وضوح بالا، گزارش اپیگرافیک کامل، مستندسازی دقیق موقعیت مکانی و انتشار رسمی در قالب مقالهٔ داوری شده در دسترس نیست. تجربهٔ پژوهشهای مشابه نشان میدهد که در چنین مواردی، بازخوانیهای بعدی میتوانند اصلاحهایی در قرائت واژگان، ترتیب حروف یا حتی تفسیر کلی متن ایجاد کنند. از این رو، ارزش این کشف نه در قطعیت فوری، بلکه در ظرفیت پژوهشی بالایی است که پیش روی باستانشناسان، زبانشناسان و تاریخپژوهان میگذارد.
در نهایت، کتیبهٔ تازهٔ مرودشت اگر به درستی تحلیل شود، میتواند به یکی از قطعات مهم پازل شناخت ایران ساسانی بدل شود؛ پازلی که در آن، زمان مفهومی خنثی نیست، بلکه ساحتی قدسی دارد؛ تقویم صرفاً جدول روزها نیست، بلکه نقشهای از نظم کیهانی است؛ و آیینها نه حاشیهای بر زندگی، بلکه قلب تپندهٔ تجربهٔ انسانیاند.
source