اختلالات خوردن با شروع درمان به سادگی ناپدید نمی‌شوند. اگرچه فشار روانی این اختلالات اغلب مورد توجه قرار می‌گیرد، اما پیامدهای جسمانی بسیار عمیق‌تر هستند و می‌توانند سال‌ها ادامه داشته باشند.

بسیاری تصور می‌کنند با آغاز روند بهبود، خطرها کاهش پیدا می‌کند، اما بدن اثرات این اختلالات را مدت‌ها پس از آنکه به نظر می‌رسد وضعیت تحت کنترل است، حفظ می‌کند.

افزایش چشمگیر موارد ابتلا پس از دوران همه‌گیری، بسیاری از خانواده‌ها را غافلگیر کرد. افراد بیشتری به دنبال کمک رفتند، اما تصویر بلندمدت از پیامدهای پزشکی برای عموم همچنان مبهم مانده بود.

این پژوهش بخشی از این ابهام را برطرف می‌کند و نشان می‌دهد دامنه اثرات اختلالات خوردن تا چه اندازه گسترده است.

خطرات جسمانی مرتبط با اختلالات خوردن

پژوهشگران داده‌های مرتبط با پرونده‌های پزشکی در سراسر انگلستان را بررسی کردند. آن‌ها اطلاعات ناشناس‌سازی شده از دو پایگاه ملی را طی یک بازه ده‌ساله مورد مطالعه قرار دادند.

در مجموع، ۲۴٬۷۰۹ فرد ۱۰ تا ۴۴ ساله دارای اختلال خوردن با حدود نیم میلیون فرد مشابه از نظر سن، جنسیت و پزشک خانوادگی مقایسه شدند.

اغلب افراد گروه مبتلا، زن بودند. داده‌ها نشان می‌دادند که ۱۴.۵ درصد دچار بی‌اشتهایی عصبی، ۲۰.۵ درصد دچار پرخوری عصبی، ۵ درصد دچار اختلال پرخوری، و ۶۰ درصد دارای اختلال خوردن نامشخص بودند.

در سال نخست پس از تشخیص، احتمال ابتلا به نارسایی کلیه در افراد دارای اختلال خوردن ۶ برابر بیشتر بود. همچنین احتمال تشخیص بیماری کبدی تقریباً ۷ برابر بیشتر گزارش شد.

این افراد با خطرهای قابل‌توجه دیگری نیز روبه‌رو بودند؛ احتمال ابتلا به پوکی استخوان ۶ برابر، نارسایی قلبی ۲ برابر، و دیابت ۳ برابر بیشتر بود.

پس از ۵ سال، خطر نارسایی کلیه و بیماری کبدی همچنان ۲.۵ تا نزدیک به ۴ برابر بیشتر بود. در بازه ۱۰ ساله نیز ۱۱۰ مورد نارسایی کلیه و ۲۶ مورد بیماری کبدی بیشتر از حد انتظار به ازای هر ۱۰ هزار نفر ثبت شد.

خطرات سلامت روان

تغییرات روانی نیز به همان اندازه چشمگیر بودند. خطر ابتلا به افسردگی در سال نخست ۷ برابر بیشتر بود، برابر با ۵۹۶ مورد اضافی به ازای هر ۱۰ هزار نفر.

خطر خودآسیب‌رسانی بیش از ۹ برابر بیشتر برآورد شد، معادل ۳۰۹ مورد اضافی به ازای هر ۱۰ هزار نفر. این خطرها پس از پنج سال کاهش یافتند، اما از بین نرفتند.

خطرات مرگ‌ومیر

خطر مرگ ناشی از هر علت در ۱۲ ماه نخست، بیش از ۴ برابر بیشتر بود. برای مرگ‌های غیرطبیعی، از جمله خودکشی، این خطر ۵ برابر بیشتر گزارش شد.

پس از ۵ سال، این خطرها همچنان ۲ تا ۳ برابر بیشتر بودند. این اعداد برابر با ۴۳ مرگ اضافی به ازای هر ۱۰ هزار نفر برای تمام علل و ۱۸۴ مورد اضافی به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر برای مرگ‌های غیرطبیعی بودند.

ده سال پس از تشخیص، مرگ‌ومیر اضافی به ۹۵ مورد به ازای هر ۱۰ هزار نفر و ۳۴۱ مورد به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر رسیده بود. خطر خودکشی در سال نخست تقریباً ۱۴ برابر بیشتر بود و حتی پس از ۱۰ سال نیز حدود ۳ برابر بیشتر باقی ماند. این آمار معادل ۱۶۹ مرگ اضافی به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر بود.

چرا این موضوع برای مراقبت روزمره اهمیت دارد؟

پژوهشگران اشاره کردند که سوابق پزشکی درجه شدت اختلال هر فرد را مشخص نمی‌کردند.

«داده‌های ما نشان‌دهنده اثرات بلندمدت قابل‌توجه اختلالات خوردن هستند و بر این نکته تأکید می‌کنند که مراقبت‌های اولیه می‌تواند نقش مهمی در ارائه حمایت و پایش طولانی‌مدت افراد در مسیر بهبودی داشته باشد.»

آن‌ها افزودند که مدیریت منسجم‌تر و هماهنگ‌تر میان مراقبت اولیه و تخصصی لازم است تا هم خدمات جسمانی مانند نفرولوژی، قلب و غدد، و هم خدمات سلامت روان بتوانند حمایت کافی ارائه بدهند.

به گفته آن‌ها، «شکافی بالقوه در ارائه خدمات وجود دارد؛ جایی که مشکلات بیماران بیش از حد پیچیده هستند که با مداخلات کوتاه‌مدت سبک مدیریت شوند، اما برای ارجاع به تیم‌های تخصصی نیز به‌اندازه کافی پیچیده تلقی نمی‌شوند.»

آگاهی‌رسانی به ارائه‌دهندگان مراقبت‌های سلامت درباره پیامدهای پایدار اختلالات خوردن و ضرورت حمایت دائمی در مدیریت علائم، بسیار ضروری است.

نیاز به آموزش بهتر

در یک سرمقاله مرتبط، دو متخصص از دانشگاه مک‌مستر اشاره کردند که باوجود شیوع قابل‌توجه اختلالات خوردن، «پیامدهای آن‌ها کمتر از حد مورد انتظار شناخته می‌شوند.»

آن‌ها توضیح دادند که آموزش‌های پزشکی درباره اختلالات خوردن بسیار محدود است، و این پژوهش اهمیت انتقال بهتر دانش به تمام متخصصان سلامت را یادآور می‌شود.

«آموزش پزشکی باید بر شناسایی و مدیریت اختلالات خوردن تمرکز بیشتری داشته باشد تا پزشکان مراقبت‌های اولیه، متخصصان، و نیروهای سلامت بتوانند نشانه‌های اولیه را بهتر تشخیص بدهند و خطرهای مداوم را پایش کنند.»

اختلالات خوردن به مراقبت طولانی‌مدت نیاز دارند

اختلالات خوردن بسیار فراتر از وزن بدن یا عادات غذایی تأثیر می‌گذارند. این اختلالات بر قلب، استخوان‌ها، کلیه‌ها، و سلامت روان اثر می‌گذارند. آمارها نشان می‌دهند که خطرها چقدر زود افزایش می‌یابند و چقدر دیر کاهش پیدا می‌کنند. افراد به حمایتی پایدار نیاز دارند، و تیم‌های درمانی باید آموزش و هماهنگی لازم برای ارائه این حمایت را داشته باشند.

خانواده‌ها، پزشکان و جوامع همگی نقشی اساسی دارند تا روند بهبودی به‌عنوان یک نقطه پایان در نظر گرفته نشود. بازیابی یک مسیر طولانی است، و بدن در این مسیر به زمان، توجه و مراقبت مستمر نیاز دارد.

نسخه کامل این پژوهش در نشریه BMJ Medicine منتشر شده است.


اگر این موضوع برای شما اهمیت دارد، تجربه یا نظر خود را در کامنت‌ها بنویسید و مقاله را با دیگران به اشتراک بگذارید.

source

توسط expressjs.ir