شایانیوز– در ایران امروز، چندشغله بودن پدیده‌ای فراتر از فشارهای اقتصادی صرف است؛ این واقعیت اجتماعی، هم بازتاب دهنده نیاز به درآمد و بقا است و هم جلوه‌ای از سودای قدرت، شهرت و حتی کنجکاوی فردی. از یک سو، بسیاری از شهروندان متوسط و طبقات آسیب‌پذیر برای تأمین زندگی روزمره خود ناچارند میان مشاغل متعدد تقسیم وقت کنند؛ از کارگری و فروشندگی گرفته تا فعالیت در تاکسی‌های آنلاین و مشاغل غیررسمی. از سوی دیگر، گروه‌های مرفه و مشهور جامعه، مانند پزشکان، وکلا، مدیران و ورزشکاران حرفه‌ای، نه از سر نیاز بلکه از روی انگیزه‌های فردی و اجتماعی، خود را به چندین شغل و فعالیت همزمان متعهد می‌کنند. اما نکته جالب‌تر، گرایش فزاینده افراد به انتخاب مشاغلی نامرتبط با حرفه اصلی خود است؛ روندی که پیامدهای پیچیده اقتصادی، اجتماعی و روان‌شناختی به همراه دارد. و این به معنای سرمایه‌گذاری نیست؛ بلکه به معنای جا کردن خود در قشر و طبقه‌ای است که حقیقتاً متعلق به خویشتنِ خویش فرد نیست و با اصالت وی در تضاد آشکار است. پزشک چه داند از روح سینما و هنر؟! بازیگر و کمدین چه داند از موسیقی و بازی نتها؟!

l;gkvdkllh

نمونه‌ها، گویای این واقعیت هستند: پزشکان به سمت ساخت و ساز یا تهیه‌کنندگی سینما کشیده می‌شوند؛ فوتبالیست‌های مشهور، رستوران و باشگاه‌های ورزشی افتتاح می‌کنند؛ بازیگران  به حوزه‌های پزشکی، کلینیک‌ها و سالن‌های زیبایی وارد می‌شوند؛ کارمندان و معلمان و طبقات متوسط نیز برای جبران کمبود درآمد، ساعت‌های زیادی در تاکسی‌های آنلاین و اپلیکیشن‌های تحویل غذا و….مشغول می‌شوند.

در سطح اقتصادی، چندشغله بودن با شغل‌های نامرتبط، بازتابی از ناکارآمدی ساختارهای درآمدی و نابرابری فرصت‌هاست. طبقات پایین و متوسط، مجبور به ورود به مشاغل خارج از تخصص خود هستند، چرا که حقوق اصلی پاسخگوی نیازهای زندگی نیست؛ و طبقات بالاتر، به رغم توان مالی، برای افزایش سرمایه، نفوذ و شهرت، خود را به مشاغل غیر مرتبط متعهد می‌کنند. این ترکیب موجب فاصله گرفتن تخصص از کیفیت اصلی می‌شود.

nnfnfh

اما پیامد اجتماعی این پدیده، پیچیده‌تر و عمیق‌تر است. چندشغله بودن با مشاغل نامرتبط، به ‌ویژه در طبقات مرفه، موجب تمرکز قدرت و منابع مالی در دست افرادی می‌شود که شبکه‌سازی قوی و گسترده، حرفه‌ای و سیاسی قوی دارند؛ در حالی که طبقات آسیب‌پذیر همچنان در چرخه تلاش برای بقا گیر می‌افتند. نتیجه؟ گسترش نابرابری، کاهش اعتماد اجتماعی و ایجاد حس بی‌عدالتی میان گروه‌های مختلف جامعه.

در بعد روان‌شناختی، پدیده چندشغله بودن نامرتبط، نشانه‌ای از بحران هویت حرفه‌ای و تلاش برای تحقق «سودای فردی» است. فردی که معلم است و در اسنپ کار می‌کند تکلیفش مشخص است: به دنبال درآمد بیشتر است. اما بازیگر سینما که کلینیک زیبایی افتتاح می‌کند، یا با وجود عدم توانایی و استعداد موسیقایی، کنسرت برگزار می‌کند، و یا پزشکی که به تهیه‌کنندگی در سینما روی می‌آورد تا مشهور شود، در حالی که سواد سینمایی لازم برای تولید اثر واجد مؤلفه‌های هنری را ندارد، همه و همه با انتخاب‌هایشان، نه فقط به دنبال درآمد بلکه به دنبال ارتقاء جایگاه اجتماعی، قدرت و امنیت روانی خود هستند. واقعیت آن است که هم قشر مرفه و هم طبقات متوسط هر دو از سر نیاز دست به چنین اقدامی می‌زنند؛ نیازی که در حرفه اصلی خودشان پاسخ داده نشده؛ یکی نیاز به قدرت و پرستیژ اجتماعی و دیگری نیاز به درآمد بیشتر.

jnghktyktktkm

پدیده چندشغله بودن در ایران، به طور همزمان نمادی از فشار اقتصادی، فشار روانی، سودای قدرت و ناکارآمدی ساختارهای حمایتی است؛ پدیده‌ای که هم هشدار می‌دهد و هم فرصتی برای تحلیل تنش‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی فراهم می‌آورد. تا زمانی که ساختارهای معیشتی و اقتصادی و نیز الگوی کسب اعتبار اجتماعی، به گونه‌ای بازسازی نشوند که یک شغل برای فرد کافی باشد، چه از لحاظ اقتصادی و چه از لحاظ تأمین روحی و ایجاد رضایتمندی از زندگی و احساس مفید واقع شدن و اثرگذار بودن، این روند نه تنها ادامه خواهد یافت، بلکه دچار پیچیدگی‎‌‌های بیشتر شده و ابعاد اجتماعی و روانی عمیق‌تری پیدا خواهد کرد.

source

توسط expressjs.ir