شایانیوز– مرکز علمی گندی‌ شاپور، که در منابع تاریخی با نام معرّب آن یعنی «جندی شاپور» نیز شناخته می‌شود، یکی از مهم‌ترین نهادهای علمی جهان باستان و اوایل قرون میانه است؛ نهادی که در سده‌های پایانی دوران ساسانی شکل گرفت و برای چند قرن، به ‌ویژه در حوزه پزشکی، فلسفه و علوم طبیعی، نقشی تعیین ‌کننده در انتقال و تولید دانش ایفا کرد. این مرکز علمی در شهر گندی‌ شاپور، واقع در خوزستان امروزی و به ‌احتمال زیاد در دوران شاپور اول ساسانی (سده سوم میلادی) بنیان گذاشته شد و در زمان خسرو انوشیروان به اوج شکوفایی خود رسید.

LJKKJJHFYHV

گندی ‌شاپور چه نوع نهادی بود؟

بر اساس پژوهش‌های تاریخی معتبر، گندی ‌شاپور مجموعه‌ای چندبخشی بود که شامل مدرسه پزشکی، بیمارستان آموزشی، مرکز ترجمه و حلقه‌های تدریس فلسفه و علوم می‌شد. این مرکز میزبان پزشکان و اندیشمندانی از سنت‌های مختلف فکری بود: یونانی، ایرانی، هندی و سریانی. پس از بسته شدن مدارس فلسفی آتن به دستور ژوستینیان در سال ۵۲۹ میلادی، شماری از فیلسوفان نوافلاطونی به قلمرو ساسانی پناه آوردند و برخی منابع از پیوند آنان با فضای علمی گندی ‌شاپور سخن گفته‌اند. همچنین، پزشکان مسیحی نسطوری نقش مهمی در آموزش و طبابت این مرکز داشتند.

نکته مهم این است که آموزش در گندی شاپور نظام‌مند، مستمر و مبتنی بر آموزش استاد–شاگردی همراه با کار بالینی بود؛ ویژگی‌ای که آن را از بسیاری از مدارس پراکنده باستانی متمایز می‌کند.

POTJHLKJKLHJKJNDH

آیا گندی ‌شاپور «دانشگاه» بود؟

پاسخ به این پرسش، به تعریف ما از «دانشگاه» بستگی دارد. اگر دانشگاه را به معنای نهاد قرون وسطایی اروپایی تعریف کنیم، یعنی نهادی دارای شخصیت حقوقی مستقل، ساختار صنفی استادان و دانشجویان، نظام اعطای مدرک رسمی و استمرار نهادی تا امروز پاسخ روشن است: خیر، گندی ‌شاپور دانشگاه به این معنا نبود. چنین تعریفی از دانشگاه نخستین ‌بار در اروپا و در مراکزی مانند بولونیا (سده یازدهم) و پاریس (سده دوازدهم) شکل گرفت.

اما اگر دانشگاه را به ‌صورت نهاد آموزش عالی سازمان ‌یافته با برنامه درسی، استادان حرفه‌ای، جذب دانشجو از مناطق مختلف، و تولید و انتقال دانش تخصصی تعریف کنیم، آنگاه گندی‌ شاپور بی‌تردید یکی از کهن‌ترین نمونه‌های شناخته‌ شده در جهان است.

BAFBBMSDV

گندی ‌شاپور در مقایسه تطبیقی با نهادهای هم‌عصر خود

برای سنجش جایگاه واقعی گندی‌شاپور، مقایسه تطبیقی آن با دیگر مراکز علمی شناخته‌ شده جهان باستان ضروری است. آکادمی افلاطون و لیسیوم ارسطو، هرچند از نظر فلسفی بنیان‌گذار سنت عقلانی غرب محسوب می‌شوند، اساساً نهادهایی نخبه‌گرا، غیرحرفه‌ای و فاقد پیوند مستقیم با آموزش عملی بودند. در اسکندریه نیز، علی‌رغم وجود کتابخانه عظیم و حلقه‌های علمی برجسته، آموزش نظام‌مند بالینی یا ساختار استاد-شاگردی حرفه‌ای در معنای پزشکی مشاهده نمی‌شود. در مقابل، گندی‌شاپور به ‌ویژه در حوزه پزشکی، الگویی کم‌سابقه از پیوند آموزش نظری، کار عملی و درمان واقعی بیماران ارائه می‌دهد؛ الگویی که قرن‌ها بعد در دانشگاه‌های پزشکی اروپا تکرار شد. این تمایز ساختاری، جایگاه گندی ‌شاپور را از یک «مدرسه» صرف فراتر می‌برد و آن را به نهادی نزدیک به مفهوم آموزش عالی حرفه‌ای بدل می‌کند.

نسبت قدرت سیاسی و دانش در گندی ‌شاپور

یکی از وجوه کمتر دیده شده گندی ‌شاپور، پیوند هوشمندانه آن با ساختار دولت ساسانی است. برخلاف بسیاری از مراکز فکری یونانی که گاه در تقابل با قدرت سیاسی قرار داشتند، گندی‌شاپور از حمایت مستقیم دربار برخوردار بود و بخشی از پروژه عقلانی‌سازی حکومت به ‌شمار می‌رفت. این حمایت نه تنها امکان جذب نخبگان خارجی را فراهم کرد، بلکه ثبات نهادی و استمرار آموزشی را تضمین نمود؛ عاملی که در تعریف نهاد دانشگاهی نقشی کلیدی دارد. از این منظر، گندی ‌شاپور را می‌توان نمونه‌ای اولیه از «دانش دولتی ‌شده» دانست؛ دانشی که نه صرفاً برای تأمل نظری، بلکه برای اداره بدن، سلامت، و جامعه تولید می‌شد.

LFLFLFLFL

چرا برخی آن را «اولین دانشگاه جهان» می‌نامند؟

این تعبیر بیشتر ریشه در ادبیات هویتی و افتخارآمیز معاصر دارد تا اجماع دقیق تاریخ‌نگاری. بسیاری از مورخان علم—از جمله پژوهشگران غربی—ترجیح می‌دهند گندی‌شاپور را «یکی از نخستین مراکز آموزش عالی سازمان ‌یافته» یا «پیش ‌نمونه دانشگاه» بنامند، نه اولین دانشگاه جهان. دلیل این احتیاط آن است که پیش از گندی‌ شاپور نیز نهادهایی چون آکادمی افلاطون در آتن، لیسیوم ارسطو، و مراکز آموزشی اسکندریه وجود داشتند؛ هرچند این مراکز اغلب فاقد تداوم نهادی و ساختار آموزشی منسجم مشابه گندی ‌شاپور بودند.

نقد ادعای «اولین دانشگاه جهان» از منظر تاریخ‌نگاری علم

اصرار بر عنوان «اولین دانشگاه جهان» بیش از آنکه ریشه در روش‌شناسی تاریخ علم داشته باشد، بازتاب نیازهای هویتی معاصر است. تاریخ‌نگاری مدرن، به‌ ویژه در سنت‌های آنگلوساکسون، نسبت به عناوین مطلق حساس است و ترجیح می‌دهد از مفاهیم طیفی و تطوری استفاده کند. از این دیدگاه، دانشگاه نه یک اختراع ناگهانی، بلکه نتیجه فرایندی تاریخی است که گندی ‌شاپور یکی از ایستگاه‌های کلیدی آن محسوب می‌شود. بنابراین، نفی عنوان «اولین» نه تضعیف گندی ‌شاپور، بلکه دقیق‌تر دیدن جایگاه آن در تاریخ نهادهای دانشی بشر است.

KLFLFLF

نقش تاریخی واقعی گندی ‌شاپور چه بود؟

اهمیت واقعی گندی‌شاپور نه در «اولین بودن مطلق»، بلکه در نقش واسطه‌ای و تمدنی آن نهفته است. این مرکز پلی میان دانش یونانی، ایرانی و هندی از یک‌سو و تمدن اسلامی از سوی دیگر بود. بسیاری از پزشکان و مترجمان برجسته دوره عباسی—به‌ویژه خاندان بختیشوع—به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم از سنت علمی گندی‌شاپور برخاسته بودند. به بیان دیگر، اگر بیت‌الحکمه بغداد قلب علمی تمدن اسلامی شد، گندی‌شاپور یکی از ریشه‌های اصلی تپنده آن بود.

اگر گندی ‌شاپور نبود، چه چیزی در تاریخ علم تغییر می‌کرد؟

فرض حذف گندی‌ شاپور از زنجیره تاریخ علم، خلأیی جدی در انتقال دانش پزشکی و فلسفی به جهان اسلام ایجاد می‌کرد؛ خلأیی که احتمالاً شکل‌گیری بیت‌الحکمه بغداد و جنبش ترجمه عباسی را دهه‌ها یا حتی قرن‌ها به تعویق می‌انداخت. بسیاری از متون یونانی که بعدها به لاتین ترجمه شدند و به رنسانس اروپا راه یافتند، ابتدا از مسیر سنت علمی گندی ‌شاپور و شاگردان آن عبور کردند. از این منظر، گندی ‌شاپور نه‌ فقط یک مرکز آموزشی، بلکه یک «گره تمدنی» در شبکه انتقال دانش جهانی بوده است.

دانشگاه گندی‌ شاپور را نمی‌توان با معیارهای دقیق حقوقی و نهادی، «اولین دانشگاه جهان» نامید، اما تردیدی نیست که یکی از کهن‌ترین، پیشرفته‌ترین و تأثیرگذارترین مراکز آموزش عالی تاریخ بشر بوده است؛ نهادی که پیش از تولد دانشگاه‌های اروپایی، آموزش نظام‌مند، پژوهش پزشکی و تبادل بین‌المللی دانش را در مقیاسی کم‌ نظیر محقق کرد. گندی‌ شاپور نه یک افسانه، بلکه یک واقعیت تاریخی بزرگ است؛ واقعیتی که ارزش آن، حتی بدون اغراق در عنوان «اولین»، همچنان چشمگیر و تعیین‌ کننده است.

source

توسط expressjs.ir