سخن از بزرگمردی است که نامش نه فقط در عرصه شعر فارسی، بلکه در تاریخ عرفان و ادب جهانی به روشنی میدرخشد؛ سعدی شیرازی، شاعر نامدار و ماندگار قرن هفتم هجری قمری. آثار این ادیب بیهمتا هنوز هم توانستهاند گوش دلهای بیشماری را اسیر خود کنند.
شاعر جاودانه عشق و عرفان
کمتر کسی است که تا به امروز نامی از سعدی به گوشش نخورده باشد. شاعری که غزلهای عاشقانهاش، نه تنها در دل ایرانیان بلکه در قلب مردم سراسر دنیا جای گرفته است. شعرهای او با زبانی ساده و روان، حسهای پیچیده انسانی را به زیباترین شکل به تصویر کشیدهاند. از این رو آثار این استاد سخنوری، همواره مقصدی بیانتها برای شیفتگان شعر و ادب بوده است.
سبک سعدی؛ صدای دلها
وقتی از سعدی صحبت میکنیم، در واقع از قلب تپنده ادبیات عرفانی ایران سخن میگوییم. او کسی است که با قلمش، عشق، اندوه و شوق را به بیانی بدل کرد که هر خوانندهای را غرق در آرمانهای عاشقانهاش میکند. آثار سعدی نهتنها به عنوان میراثی ملی بلکه به عنوان گنجینهای جهانی شناخته میشوند که نسلهای مختلف در سراسر دنیا از آن بهره برده و لذت بردهاند.
بیدلیل نیست که شناخت زندگی و مسیر تحول سعدی، برای هر کدام از دوستداران او، همچون باز کردن رازهای تاریخ به نظر میرسد. چرا که این شاعر عارف، آینهای بینقص از عشق و هوش را در دل و جان ادبیات ما حک کرد.
هزار جَهد بکردم که سِرِّ عشق بپوشم
نبود بر سر آتش مُیَسَرم که نجوشم
بِهوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شَمایِل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوشِ جان من آمد
دگر نصیحتِ مردم حکایت است به گوشم
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
من رَمیدهدل آن به که در سَماع نیایم
که گر به پای درآیم به در برند به دوشم
بیا به صلح من امروز در کنار من امشب
که دیده خواب نکردهست از انتظار تو دوشم
مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
به زخمخورده حکایت کنم ز دست جراحت
که تندرست، ملامت کند چو من بخروشم
مرا مگوی که سعدی طریقِ عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند مینَنیوشم؟
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
وگر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
![]()
source