شایانیوز– سنگ آهن به عنوان اصلیترین ماده اولیه در صنعت فولادسازی، نقش حیاتی در شکلدهی به زیرساختهای اقتصادی و صنعتی هر کشور ایفا میکند؛ موضوعی که در ایران، کشوری با ذخایر گسترده اما ساختارهای معیوب، به یکی از بغرنجترین معضلات معدنی تبدیل شده است، همچون خیل عظیم بحرانهایی که هم اکنون داریم.
از ذخایر غنی تا بحران قریب الوقوع
بر اساس آخرین آمارهای رسمی از سازمان زمینشناسی و منابع معدنی ایران، کشور ما در حدود ۲.۷ تا ۳ میلیارد تن ذخایر قطعی و احتمالی سنگآهن دارد که این رقم، ایران را در رده کشورهای دارای منابع غنی قرار میدهد. معادن شناخته شدهای چون گلگهر در استان کرمان، چغارت و چادرملو در استان یزد و معدن سنگان در خراسان رضوی، از مهمترین منابع تأمین کننده سنگ آهن کشور هستند. معدن سنگان به ویژه به دلیل وسعت ذخایر، لقب «عربستان سنگآهن» ایران را گرفته است.
اما اگرچه آمارهای رسمی داخلی و بین المللی نشان دهنده وجود حدود 7/2 تا 3میلیارد تن ذخایر سنگ آهن در ایران است، این ارقام خام و عددی، در مواجهه با واقعیتهای میدانی و فرآیندهای بهرهبرداری، تصویر به مراتب پیچیدهتر و نگران کنندهای را آشکار میسازد. واقعیت آن است که برخورداری از منابع معدنی وسیع، به خودی خود تضمینی برای توسعه پایدار و بهرهوری بهینه نیست؛ بلکه الزاماتی چون فناوریهای مدرن استخراج و فرآوری، زیرساختهای حمل و نقل قوی، مدیریت کارآمد و برنامهریزی استراتژیک از پیشنیازهای حیاتی بهرهبرداری واقعی و کارآمد هستند. لکن ما همچون سایر زمینهها، در بسیاری از بخشهای صنعت سنگ آهن نیز با نواقص جدی مواجهیم.
برخی از کارشناسان معتقدند ذخایر فعلی سنگ آهن تنها برای حدود ۱۰ سال آینده کافی است. این مسئله زنگ خطری برای صنعت فولاد کشور محسوب میشود و نیاز به سرمایهگذاری در اکتشاف و توسعه معادن جدید را ضروری میکند.
یکی از لایههای مهم این بحران، کیفیت نامطلوب و عیار پایین بخش قابل توجهی از ذخایر موجود است که بدون سرمایهگذاریهای کلان و فناوری پیشرفته فرآوری، نه تنها قابلیت تبدیل به محصول نهایی با استانداردهای جهانی را ندارد، بلکه در بسیاری موارد به دلیل هزینههای بالای فرآوری، سود صادرات آن به شکل خام یا نیمه فرآوری شده به مراتب بیشتر از ارزش افزوده داخلی خواهد بود؛ مسئلهای که عملاً مانع تحقق سودآوری داخلی و توسعه اقتصاد معدن میشود و کشور را در زنجیرههای ارزش جهانی به جایگاه پایینتری سوق میدهد: جایگاه یک منبع اولیه صرف، و نه یک تولید کننده! این چالش به همراه کمبود یا ناکارآمدی زیرساختهای حیاتی حمل و نقل، به ویژه در شبکههای ریلی که نقش مهمی در کاهش هزینهها و افزایش سرعت جا به جایی مواد معدنی دارد، موجب شده تا بسیاری از معادن، به رغم ظرفیت بالقوه بالا، نتوانند بهرهبرداری بهینهای داشته باشند و عملاً بار تحمیلی هزینههای لجستیکی بر صنعت فولاد فشار مضاعفی وارد میکند.
در لایههای عمیقتر این معضل، روند افزایشی و گاه بیضابطه تقاضای داخلی برای فولادسازی نیز به عنوان نقش کلیدی در تشدید بحران تأمین سنگ آهن نقش بازی میکند؛ به گونهای که ظرفیتهای جدید فولادسازی بدون پشتوانه کافی در منابع تأمین مواد اولیه، علاوه بر ایجاد کمبودهای موقت در بازار، ریسک اختلالات جدی در زنجیره تولید و افزایش قیمتها را به دنبال داشته است. این وضعیت، به ویژه در سالهای اخیر که سیاستهای توسعهای به سمت افزایش تولید فولاد هدایت شده، هشدارهای جدی کارشناسان اقتصادی و معدنی را به همراه داشته است. به عبارت دیگر، فاصله عمیق میان ظرفیتهای واقعی استخراج و فرآوری سنگآهن با نیازهای بازار داخلی، نگرانی از وقوع بحران کمبود مواد اولیه را به امری ملموس بدل کرده که اگر به سرعت اصلاح نشود، تبعات منفی آن میتواند ابعاد گستردهتری در اقتصاد کشور و بازارهای بینالمللی داشته باشد.
بررسی دقیقتر روندهای موجود همچنین نشان میدهد که عدم هماهنگی میان سیاستهای توسعه صنعتی و برنامهریزی معدنی، ضعف در جذب سرمایهگذاریهای خارجی و داخلی برای بهروزرسانی فناوریها و نبود سازوکارهای کارآمد مدیریتی در بخش معدن، از جمله عوامل ساختاری و نهادی است که عملاً روند توسعه صنعت سنگآهن را با چالش مواجه کرده است. در این میان، سهم پایین بهرهوری معادن و فرآیندهای استخراج و فرآوری سنتی، فقدان زیرساختهای لجستیکی کارآمد و فقدان هماهنگی لازم میان دستگاههای متولی، باعث شده تا فرصتهای بالقوه موجود به نحو مطلوب به بهره برداری نرسد و به نوعی هدر رفت منابع ملی رخ دهد.
در مجموع دلایل این کمبود را در چهار محور میتوان خلاصه کرد:
۱. ظرفیت پایین فرآوری و تولید محصول نهایی
یکی از مهمترین مشکلات موجود، پایین بودن ظرفیت و فناوری فرآوری سنگآهن است. بخش قابل توجهی از سنگآهن استخراج شده به شکل خام یا نیمهفرآوریشده صادر میشود و بهجای اینکه در داخل به محصولات فولادی با ارزش افزوده بالاتر تبدیل شود، از کشور خارج میشود. این موضوع باعث کاهش سودآوری و کاهش بهرهوری صنعت میشود.
۲. زیرساختهای حملونقل ناکافی
حجم بالای استخراج و نیاز به انتقال سنگآهن از معادن واقع در مناطق دورافتاده به کارخانههای فولادسازی، نیازمند شبکههای ریلی و جادهای قوی است. ضعف در زیرساخت حملونقل، هزینههای تمامشده را افزایش داده و فرآیند تولید را کند میکند.
۳. کیفیت متغیر ذخایر
برخی ذخایر سنگآهن ایران از نظر عیار آهن پایینتر از استانداردهای جهانی هستند. این موضوع نیازمند سرمایهگذاری بیشتر در فرآوری و جداسازی مواد زائد است تا محصول نهایی با کیفیت به بازار عرضه شود.
۴. فشار تقاضای داخلی
با توجه به رشد ظرفیت تولید فولاد در ایران، تقاضا برای سنگآهن به طور مداوم افزایش یافته است. در برخی موارد، این افزایش تقاضا موجب فشار بر منابع تامین و کمبود موقت سنگ آهن شده که نیازمند برنامهریزی دقیقتر و توسعه معادن جدید است.
در نهایت، میتوان گفت که سنگ آهن ایران با وجود پتانسیل عظیم طبیعی، در معرض بحرانی است که ریشه در ضعفهای ساختاری، فناورانه و مدیریتی دارد و بدون برنامهریزی جامع و اصلاحات اساسی، این بحران میتواند به کمبود واقعی در بازار منجر شود که پیامدهای اقتصادی و اجتماعی آن فراتر از صنعت فولاد و معادن خواهد بود. از این رو، ضرورت اتخاذ سیاستهای استراتژیک، سرمایهگذاری هدفمند در توسعه فناوری و زیرساخت، و افزایش هماهنگیهای نهادی، به عنوان راهکارهای کلیدی، بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. امیدواریم گوش شنوایی پیدا شود در این وانفسا…..
source