شایانیوز– از اکتبر ۲۰۲۳ به اینسو، نوار غزه شاهد یکی از هولناکترین فجایع انسانی تاریخ معاصر خود بوده است؛ فاجعهای که بر پایه گزارشهای نهادهای بینالمللی از جمله سازمان ملل، صلیب سرخ و پزشکان بدون مرز، نه فقط در بمبارانهای سنگین و تخریب زیرساختهای حیاتی بلکه در ابزار جدید و به مراتب خطرناکتری متجلی شده است: گرسنگی سیستماتیک و عامدانه توسط اسرائیل. گزارش هیئتهای میدانی در غزه حاکی از آن است که بیش از یک چهارم جمعیت این منطقه، یعنی نزدیک به ۵۰۰ هزار نفر، در وضعیت قحطی تمام عیار قرار دارند. این در حالی است که تقریباً کل دو میلیون ساکن غزه، دستکم با ناامنی غذایی شدید مواجهاند. کودکان دچار سوءتغذیه حاد، مادرانی که با شیر خشک قاچاق شده نوزادانشان را زنده نگه میدارند و صفهای چند صد متری برای دریافت نان خشک، اکنون تصویری روزمره در اردوگاه آوارگان است. شبکههای بیطرفی چون BBC، الجزیره و حتی رسانههایی با مواضع گوناگون، بارها اذعان کردهاند که دسترسی به غذا و دارو نه فقط به طور طبیعی قطع شده، بلکه به عنوان ابزار فشار و سلاحی خاموش در حال استفاده است.
بازخوانی سابقه تاریخی گرسنگی به عنوان سلاح جنگی
گرسنگی در جنگها، ابزار تازهای نیست. در طول تاریخ، حکومتها و ارتشها بارها از گرسنگی به عنوان روشی برای تسلیم دشمن یا خالی کردن مناطق استراتژیک استفاده کردهاند. در دوران باستان، محاصره اورشلیم توسط امپراتوری روم در سال ۷۰ میلادی منجر به قحطی گسترده و آدمخواری درون دیوارهای شهر شد، آن چنان که یوسف فلاویوس، تاریخنگار یهودی، با حیرت از زنانی مینویسد که فرزندان خود را برای زنده ماندن پختند. در قرون وسطی، محاصرههای صلیبیون در شرق مدیترانه، خصوصاً در طرابلس و عکا، با ایجاد قحطیهای ویرانگر، بخشی از استراتژی جنگی محسوب میشد.
در دوران مدرن، قحطی بنگال (۱۹۴۳) با حدود ۳ میلیون قربانی، هرچند عمدتاً ناشی از ناکارآمدی اداری بریتانیا در دوران جنگ جهانی دوم بود، اما برخی مورخان مانند “مادوسری موکرجی” آن را آگاهانه و تعمدی میدانند؛ چرچیل به رغم آگاهی، مانع ارسال گندم از استرالیا به هند شد. در جنگ داخلی نیجریه (۱۹۶۷-۱۹۷۰) نیز ارتش نیجریه با مسدود کردن مسیرهای کمکرسانی، سبب مرگ حدود ۲ میلیون غیرنظامی در بیافرا شد. و در قرن ۲۱، ائتلاف سعودی در یمن نیز متهم به استفاده از همین ابزار شده؛ سازمان ملل در ۲۰۱۸ هشدار داد که قحطی در یمن “ساخت بشر” است، نه پدیدهای طبیعی. اکنون بسیاری کارشناسان حقوق بینالملل، اقدام اسرائیل در غزه را نه صرفاً محدودیت لجستیکی بلکه استفاده عامدانه از گرسنگی برای تسلیم مردم و تخلیه منطقه از سکنه تفسیر میکنند؛ چیزی که در اسناد ژنو، به صراحت جنایت جنگی تلقی میشود.
واکنشها: از خشم مردمی تا سکوت دیپلماتیک
در جهان اسلام، واکنشها عمدتاً احساسی، تند و مردمی بوده است. تظاهرات در کشورهای بزرگ اسلامی مانند ترکیه، اردن، اندونزی و مالزی اغلب با شعارهای خشمآلود علیه اسرائیل و گاه علیه سکوت دولتهای عربی همراه شده است. با این حال، سکوت یا واکنشهای رسمیِ محافظهکارانه دولتهایی چون عربستان سعودی، امارات و مصر، بسیاری را ناامید کرده است؛ به ویژه آنکه گذرگاه رفح در ماههای نخست جنگ نیز با محدودیتهای فراوان برای عبور محمولههای غذایی بشردوستانه مواجه بود.
در اروپا، واکنشها دوقطبی بودهاند. کشورهای شمال اروپا مانند نروژ، اسپانیا و ایرلند بارها خواهان پایان محاصره و ارسال فوری کمکهای انسانی شدهاند. اما در مقابل، دولتهایی مانند آلمان و فرانسه با وجود ابراز نگرانی از شرایط انسانی، در عمل از اسرائیل در قالب “حق دفاع مشروع” حمایت کردهاند. آمریکا که بزرگترین متحد اسرائیل است، همواره تلاش کرده تصویر بحران انسانی را تعدیل کند.
در شرق آسیا، واکنشها عمدتاً محدود به مواضع انسانی بودهاند. چین از آغاز در بیانیههایی خواستار پایان محاصره و برقراری آتشبس شده، اما اقدام عملیای انجام نداده است. ژاپن و کره جنوبی نیز بیش از آنکه موضعی سیاسی اتخاذ کنند، تنها از منظر حقوق بشر ابراز نگرانی کردهاند. با این حال، رسانههای مستقل آسیایی و شبکههای اجتماعی به شکل وسیع به فاجعه گرسنگی در غزه پرداختهاند.
آیا راهی باقی مانده است؟
یکی از اصلیترین راهکارها برای دور زدن محاصره غزه، ایجاد یک کریدور انسانی از طریق دریا است. در ماههای اخیر، تلاشهایی از سوی سازمان ملل، قطر و حتی برخی نهادهای مستقل برای ارسال کشتیهای حامل کمک از طریق بنادر قبرس به غزه صورت گرفته که البته اغلب با تأخیر رسیدهاند یا با تهدید مواجه شدهاند. مسیر دوم، ارسال هوایی کمک است که مستلزم هماهنگی با مصر یا اردن است و به دلیل ریسکهای امنیتی بالا (از جمله هدفگیری احتمالی توسط سامانههای دفاعی اسرائیل)، تاکنون به ندرت عملیاتی شده است.
اخباری مبنی بر اینکه چین از طریق هواپیماهای ترابری در برخی شبها غذا بر فراز غزه ریخته است، به گوش میرسد اما هنوز تأیید نشده است. این شایعات که بیشتر در شبکههای عربزبان و برخی رسانههای چینی زبان منتشر شدهاند، با عکسهایی از پرتاب بستههای کمک همراه بودهاند، اما هیچ مرجع رسمی چینی یا بینالمللی آنها را تأیید نکرده است. حتی اگر چنین اقداماتی انجام شده باشد، به نظر میرسد بیشتر جنبه نمادین و روانی دارند تا تأمین واقعی نیاز دو میلیون نفر.
در نهایت، بسیاری تحلیلگران معتقدند تا زمانی که فشار سیاسی جدی بر اسرائیل وارد نشود، دسترسی مستمر و پایدار به غذا، آب و دارو در غزه بعید است. فاجعهای که در جریان است، صرفاً یک بحران انسانی نیست، بلکه نشانهای است از کاربرد مدرنتر ابزارهای سنتی سلطه: سلاح بیصدا اما کشنده گرسنگی.
از بُعد سیاسی، تداوم این شرایط میتواند زمینهساز رادیکالیزه شدن نسلهای بعدی شود. مردمی که شاهدند جامعه جهانی، با همه شعارهای حقوقبشریاش، نتوانسته از ابتداییترین حقوق انسانی یعنی غذا و آب دفاع کند، ممکن است به این نتیجه برسند که تنها راه نجات، مقاومت خشونتآمیز است. همین امر میتواند گفتمانهای مصالحه و صلح را تضعیف کرده و جناحهای افراطی را تقویت کند. گرسنگی، برخلاف تصور برخی سیاستمداران، ابزار خاموش کردن یک ملت نیست؛ گاهی میتواند آتشی زیر خاکستر بیافریند که نسلها دوام بیاورد.
همچنین از منظر بینالمللی، گرسنگی در غزه به یکی از نمادهای شکست کامل نظم جهانی تبدیل شده است. سازمان ملل، یونسف و حتی کشورهایی با نفوذ بینالمللی، ناتوان از تحمیل آتشبس یا گشایش گذرگاههای انسانی بودهاند. همین ناتوانی میتواند در درازمدت مشروعیت اخلاقی این نهادها را در میان افکار عمومی کاهش دهد. اگر نهادهای بینالمللی تنها در برابر جنایات سطح پایین واکنش نشان دهند و در برابر فجایع بزرگ خاموش باشند، مردم دیگر به آنها اعتماد نخواهند داشت. جهان، با ادامه این وضعیت، خود را در موقعیتی میبیند که نه تنها غزه، بلکه جای جای کره زمین ممکن است به همین سادگی به صحنه نقض فاحش حقوق بشر تبدیل شود، بیآنکه هزینهای برای ناقضان داشته باشد.
source