شایانیوز– در عصر مدرن، رسانه‌ها نه ‌تنها نقش بازتاب ‌دهنده واقعیت‌های میدانی جنگ را دارند، بلکه خود به بخشی از میدان نبرد تبدیل شده‌اند. در«جنگ روایت‌ها» پیروزی نه فقط با غلبه نظامی، بلکه با تسلط بر ذهن‌ها رقم می‌خورد. اما آیا رسانه ملی که موظف است صدای ملت باشد، حق دارد به  غلط و به ناحق بر اذهان عمومی چیره شود؟ در شرایط بحران و درگیری، رسانه‌ها وظیفه دارند که با حفظ دقت، صحت و بی‌طرفی، اطلاعات را به‌ گونه‌ای منتقل کنند که ضمن حفظ امنیت ملی، اعتماد عمومی را نیز از دست ندهند. هرگونه تحریف یا بزرگ‌نمایی و هر ادعای بدون سند، نه‌
تنها پیامد روانی و اجتماعی دارد، بلکه مشروعیت کل نظام رسانه‌ای کشور را زیر سؤال می‌برد. صدا و سیما امروز بیش از هر زمان دیگر، مسئولیت اخلاقی، تاریخی و سیاسی بر دوش دارد؛ مسئولیتی که اگر به‌ درستی ادا نشود، در حافظه عمومی مردم یک سرزمین، به شکستی رسانه‌ای و اخلاقی تعبیر خواهد شد.

عملکرد نهاد رسمی رسانه‌ای کشور در بازتاب جنگ ۱۲ روزه اخیر چه در خلال جنگ و چه پس از آن، عملکردی سفارشی و در خدمت جناحی به خصوص بود. آنچه قرار بود صدای ملی باشد، در میانه لفاظی‌ها، تهدیدها، اتهامات مشکوک و شایعات غیر مستند، به ابزار اصلی «تشویش اذهان عمومی» بدل شد. در این 12 روز سرنوشت‌ساز، رسانه به اصطلاح ملی، نه‌ تنها از مسیر حرفه‌ای‌گری فاصله گرفت، بلکه به‌ طور مستقیم اعتبار روایت رسمی جمهوری اسلامی را در چشم مخاطب داخلی و خارجی متزلزل ساخت.

yhhhhfnn

لاریجانی ناف ترامپ را نشانه رفته!

با آغاز تنش ۱۲ روزه، محمد جواد لاریجانی، مشاور عالی رئیس قوه قضاییه، در اظهاراتی بحث‌برانگیز بیان کرد: «ترامپ دیگه نمی‌تونه در مارالاگو آفتاب بگیره چون ممکنه وقتی دراز کشیده، یک ریزپرنده شکمش را نشونه بگیره و بزنه به نافش!» او همچنین مدعی شد جمهوری اسلامی می‌تواند رئیس‌جمهور فرانسه، امانوئل مکرون را حتی در یک دیسکو هدف قرار دهد.

زبانی بی‌ پرده که سطح دیپلماسی رسانه‌ای ایران را تا تهدید شخصی تنزل داده است. رسانه‌های بین‌المللی نیز این سخنان را به‌ عنوان نمونه‌ای از «خطرناک‌ترین رجزخوانی» توصیف کردند. شخص ترامپ در مصاحبه‌ای گفت شاید هم چنین باشد و آنها این کار را انجام دهند.

چنین بیان سخیفی از هدف قرار دادن ناف یک رئیس جمهور با پهپاد(!) علاوه بر آنکه نمایانگر خشم روانی ناشی از درگیری است، تصویر ایران را نیز به شدت در میان جوامع جهانی مخدوش کرده و از مرزهای دیپلماسی به قمار رسانه‌ای نقب زده است.

qwwrfsfsvv

از مرز حرفه‌ای‌گری تا لبه زردنگاری: کواکبیان، شکدم و یک اتهام بی‌سابقه

در ادامه موج بی‌پروایی رسانه‌ای، مصطفی کواکبیان، نماینده پیشین مجلس، با اشاره به کاترین شکدَم (Catherine Perez‑Shakdam) مدعی شد که او طی ۱۸ روز با ۱۲۰ مقام ایرانی رابطه داشته است! این جمله نه فقط از نظر عدد و محتوا، بلکه از منظر اخلاق رسانه‌ای، سقوطی دردناک محسوب می‌شود. نتیجه چه بود؟ فضای سیاسی کشور، به‌ جای تمرکز بر مسائل اصلی از بحران‌های منطقه‌ای گرفته تا انسداد اقتصادی، درگیر «افتضاح اخلاقی مشکوک» شد که هیچ مدرک معتبری هم پشت آن نبود.

این ادعای پوچ بازتاب گسترده‌ای در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های داخلی و خارجی داشت. دادستانی تهران به سرعت ورود کرد و اعلام شد این ادعای «بدون مدرک» موجب «تشویش اذهان عمومی» شده و پرونده قضایی برای کواکبیان تشکیل شده است . خود شکدَم نیز در مصاحبه با بی‌بی‌سی این ادعا را «کاملاً بی‌اساس» دانست.

این در حالی ا‌ست که طرح شبهات اخلاقی علیه طیف گسترده‌ای از مقامات حکومتی آن هم بدون ارائه مستندات و از زبان یک نماینده پیشین مجلس، ناقض اصول دادرسی و قوانین رسانه‌ای است. اینکه رسانه ملی به شخصی تریبون داده است تا در محضر ملت ایران، چنین ادبیات شرم آوری را به نمایش بگذارد، نشانی از افول قدرت نهادهای مسئول در نظارت بر فعالیت صدا و سیمای ملی است. این اقدام صدا و سیما و چند رسانه زیرمجموعه‌اش، وجهه نهادهای رسمی را در معرض نقدهای تند قرار داده و به‌ جای تنویر افکار عمومی، باعث ابهام و بی‌اعتمادی شده است.

در هیچ کجای دنیا و در هیچ رسانه ملی به‌ جز در موارد افشاگری مستند و قضایی، چنین اتهاماتی حتی بدون هشدار حقوقی طرح نمی‌شوند. اما اینجا، سالهاست «جذابیت خبری» جایگزین اعتبار خبری شده است. تأثیر آن بر جامعه؟ خدشه‌دار شدن اعتماد عمومی، ایجاد هیاهوی کاذب و تقلیل موضوعات استراتژیک به سطح گمانه‌زنی‌های زرد.

sfsfsgdgdhb

گزارش دروغ از ساقط کردن اف‌ ۳۵

در روزهای پرتنش جنگ، یکی از بخش‌های خبری صدا و سیما، با لحنی غرورآفرین اعلام کرد:

توپخانه ایران موفق شده یک جنگنده F‑35 اسرائیل را هدف قرار دهد یا سرنگون کند.

چه ادعای پر طمطراقی!

انتشار این خبر، که به ‌سرعت در فضای مجازی ایران بازتاب یافت، به همان سرعت نیز توسط رسانه‌های بین‌المللی رد شد. بی‌بی‌سی، رویترز، Snopes و NewsGuard همگی تأیید کردند که نه تنها سندی برای این خبر وجود ندارد، بلکه تصویر منتشر شده، یک شبیه‌سازی رایانه‌ای بوده است.

نیویورک‌تایمز، AFP، رویترز و سایر خبرگزاری‌ها تأکید کردند که لاشه یا اثری از این هواپیما وجود ندارد و سخنان در این‌باره را «بی‌اساس» خواندند.

علاوه بر این، سایت‌هایی مانند Yahoo Factcheck و Economic Times نیز اعلام کردند که تصاویر منتشره جعلی بوده‌اند و اسرائیل آن‌ها را «فیک نیوز» خوانده است! این اشتباه رسانه‌ای، نمایی «شورشی و نمایشی» به عملکرد صدا و سیما بخشید و به تغییر جهت اخبار به سوی «توهم تقویت روحیه» شباهت پیدا کرد.

رسانه ملی که از پول ملت و از سرمایه مردم رنج دیده این سرزمین تغذیه می‌شود، در غیاب نظارت حرفه‌ای، به ‌راحتی در دام شوی رسانه‌ای مبتذل افتاده است. انتشار اخبار کذب، این روزها وظیفه اصلی این نهاد رسمی اطلاع رسانی است. امروز نه تنها بی‌اعتمادی عمومی به اخبار داخلی گسترش یافته، بلکه در سطح بین‌المللی، نظام جمهوری اسلامی را در مظان دروغ‌ پراکنی قرار داده است. در عصر واقع‌ سنجی (Fact-checking)، هیچ چیز خطرناک‌تر از جعل واقعیت نیست مخصوصاً وقتی با امضای رسانه رسمی منتشر می‌شود.

مخاطب امروز، منفعل نیست؛ بی‌اعتماد است

آقایان بدانند مخاطب ایرانی امروز، مخاطبی ساده‌ لوح و وابسته به رسانه ملی نیست. نسلی که به پلتفرم‌های خبری جهانی و ابزار تحلیل مستقل دسترسی دارد، هرگز با روایات غیر مستند، تهدیدهای غریزی یا اتهامات اخلاقی کنترل نمی‌شود. بلکه برعکس، با مشاهده فاصله روایت رسمی با واقعیت بیرونی، به سرعت به سمت جایگزینی می‌رود که شاید حتی از لحاظ سیاسی و فکری به او نزدیک نباشد، اما «حداقل دروغ نمی‌گوید»!

از همین روست که می‌توان گفت صدا و سیما، به جای حفظ مخاطب، در حال رانده شدن از عرصه رسانه‌ای است؛ نه به دلیل کمبود بودجه یا فناوری، بلکه به خاطر بحران صداقت، بحران حرفه‌‌ای‌گری و بحران معنا.

ترکیب این نوع لفاظی‌ها و ادعاهای بدون مدرک از تهدید ترامپ تا اتهامات اخلاقی گسترده، پیروزی نظامی خیال‌پردازانه‌ای را سبب شده که نه برای آگاهی بخشی بلکه برای ایجاد امواج هیجانی و موضع‌گیری‌های فوری در جامعه طراحی شده است. رسانه ملی به جای اطلاع‌ رسانی منتقدانه، «شوآف رسانه‌ای فضاساز» را در پیش گرفته است.

اگر دولت به دنبال تقویت سرمایه اجتماعی و انسجام ملی است، باید راهبرد پوشش خبری خود در صدا و سیما را بازنگری کند، چاره نه در رجزخوانی بلکه در شفافیت، تنوع دیدگاهی و تحلیل مبتنی بر واقعیت‌هاست.

چنانچه این مسیر ادامه یابد، رسانه ملی در تاریخ سیاسی ایران، به‌ عنوان بخشی از «ماشین تولید بی‌اعتمادی» شناخته خواهد شد؛ نه رسانه‌ای بی طرف، نه صدای مردم و نه حتی زبان نظام، بلکه ابزاری برای پمپاژ دروغ، توهم و تهییج، در عصر حقیقت.

source

توسط expressjs.ir