شایانیوز– این که می‌گویند دیوانه‌ای سنگی در چاه می‌اندازد که صد عاقل نمی‌توانند آن را ییرون بیاورند، حکایت این روزهای ماست! در روزهای اخیر، خبر قتل دلخراش «الهه حسین‌نژاد»، دختر ۲۴ ساله اهل اسلامشهر، جامعه را در شوک عمیقی فرو برد. قاتل، مردی ۳۱ ساله به نام «بهمن فرزانه» است که به‌ صورت غیر رسمی در تهران مسافرکشی می‌کرد. او پس از بازداشت به قتل اعتراف کرد و انگیزه خود را سرقت تلفن همراه مقتول عنوان نمود. 

اما هم‌نامی این قاتل با «بهمن فرزانه»، مترجم برجسته ایرانی که آثار نویسندگانی چون گابریل گارسیا مارکز را به فارسی برگردانده است، باعث سردرگمی و نگرانی در میان اهل ادب و فرهنگ شده است.

156937544

فراموشی در موج اخبار روز

تشابه اسمی میان این دو فرد، یکی از تلخ‌ترین نمونه‌های هم‌نامی است که می‌تواند به خدشه‌دار شدن اعتبار و یاد مترجمی بزرگ منجر شود. در فضای مجازی، جستجوی نام «بهمن فرزانه» اکنون نتایجی را نمایش می‌دهد که به جای معرفی مترجم فرهیخته، به اخبار مربوط به یک جنایتکار اشاره دارند؛ و این یعنی زیر سایه نامی دیگر قرار گرفتن؛ آن هم زیر سایه قرارگرفتن اسم بزرگی چون «بهمن فرزانه»!

وظیفه ما اهالی رسانه و فرهنگ است که با یادآوری آثار و خدمات فرهنگی این مترجم برجسته، از خدشه‌دار شدن نام او جلوگیری کنیم و اجازه ندهیم که جنایتی هولناک، سایه‌ای بر میراث ادبی و نام آبرومند او بیفکند.

مترجمی فراتر از واژه‌ها

در میان انبوه مترجمان ایرانی که در دهه‌های اخیر به برگردان آثار جهانی پرداخته‌اند، نام بهمن فرزانه با درخششی یگانه ثبت شده است. مترجمی که تنها به ترجمه کلمات اکتفا نکرد، بلکه روح اثر را در زبان مقصد زنده کرد. آثار او نه فقط ترجمه، بلکه بازآفرینی ادبی بودند؛ بازتابی از ذهنی روشن، فرهنگی عمیق و بینشی جهان‌وطن.

فرزانه، بیش از آنکه مترجم باشد، «واسطه‌ای فرهنگی» میان ایران و جهان بود.

photo_2020-01-30_11-42-32

تولد، مهاجرت، یادگیری

بهمن فرزانه در سال ۱۳۱۷ در تهران متولد شد. زندگی او از همان ابتدا رنگ مهاجرت و آموختن داشت. او پس از پایان دبیرستان، در سال ۱۹۵۹ میلادی به ایتالیا رفت؛ کشوری که بعدها وطن فرهنگی او شد.

در دانشگاه پروجا زبان ایتالیایی آموخت، سپس به رم رفت و در مدرسه عالی مترجمی سازمان ملل، دروس مترجمی همزمان را به زبان‌های ایتالیایی، انگلیسی، فرانسه و اسپانیایی فرا گرفت. او همچنین آموزش‌های بازیگری، نمایشنامه‌نویسی و فیلم‌نامه‌نویسی دید و بعدها در صنعت سینما و تلویزیون نیز دستی بر آتش داشت.

«صد سال تنهایی»؛ ورود جانانه به تاریخ هنر ترجمه

ترجمه‌ شاهکار «صد سال تنهایی» از گابریل گارسیا مارکز، نقطه اوج زندگی حرفه‌ای فرزانه است؛ اثری که او نه از زبان اسپانیایی بلکه از نسخه‌ی ایتالیایی ترجمه کرد، اما آنچنان با ظرافت، دقت، شاعرانگی و شناخت فرهنگی همراه بود که بسیاری آن را یکی از بهترین ترجمه‌های جهانی این رمان می‌دانند.

فرزانه در ترجمه‌ی این اثر، لحنی برساخته خود را برگزید که با زبان فارسی و ذهنیت شرقی ایرانی خواننده عجین شد؛ لحنی که در عین وفاداری به متن، به زیبایی به زبان مقصد وفادار ماند.

«اگر کسی از من بپرسد چه کاری در زندگی‌ات انجام دادی که احساس کنی عمرت هدرنرفته، بی‌درنگ می‌گویم: ترجمه‌ی صد سال تنهایی.» – بهمن فرزانه

6ygvgfvvvv

سبک درخشان: دقت در انتخاب کلمات، پرهیز از ترجمه کلمه‌ به‌ کلمه

فرزانه برخلاف بسیاری از مترجمان معاصر خود، به جای «ترجمه‌ی تحت‌اللفظی»، همواره به روح متن وفادار بود. او معتقد بود که «واژه» تنها ابزار است و مترجم باید «مفهوم» را منتقل کند.

او بارها از بومی‌نویسی در ادبیات ایران انتقاد کرده بود، چرا که به عقیده‌اش چنین آثاری برای ترجمه‌پذیر بودن، نیاز به واسازی دارند. در مصاحبه‌ای گفته بود:

«ما نویسندگان ایرانی، زیادی بومی‌نویس هستیم. بسیاری از اصطلاحات ما فقط در این جغرافیا معنا دارند.»

میراث ماندگار

در کنار «صد سال تنهایی»، فرزانه آثار متعددی را از نویسندگان بزرگ جهان ترجمه کرده است:

آلبا دسس پدس: «دفتر خاطرات»، «بیش از زندگی»، «هیچ‌کس بر من نمی‌گرید»

گابریل گارسیا مارکز: «عشق در زمان وبا»، «زنده‌ام که روایت کنم»، «ژنرال در هزارتوی خود»

گرتزیا دلدا، لوئیجی پیراندللو، اینیاتسیو سیلونه و …

ترجمه‌های او همواره با استقبال منتقدان و خوانندگان همراه بود؛ چرا که تسلط او بر زبان، فرهنگ و لحن نویسندگان، خواندن آثار را به تجربه‌ای ادبی بدل می‌کرد.

jpg

نویسندگی؛ فرزانه در مقام خالق

بهمن فرزانه تنها مترجم نبود؛ او نویسنده‌ای توانا نیز بود. کتاب‌هایی چون:

چرکنویس (رمان)

سرباز دل (رمان)

سوزن‌های گمشده (مجموعه داستان کوتاه)

نشان از ذوق، تخیل و نگاه ویژه او به انسان معاصر دارند. هرچند این آثار به اندازه ترجمه‌هایش شهرت نیافتند، اما چهره‌ای دیگر از او را به ما می‌شناسانند: چهره‌ نویسنده‌ای با دغدغه‌های فلسفی و زیباشناسانه.

مرگ در سکوت، زندگی در صدا

در بهمن‌ماه سال ۱۳۹۲، بهمن فرزانه در حالی‌که به تازگی به ایران بازگشته بود، در تهران درگذشت. خبر مرگ او در مقایسه با نقش فرهنگی‌اش، در سکوتی ناعادلانه بازتاب یافت. اما نام و ترجمه‌هایش همچنان زنده‌اند؛ در قفسه‌ی کتاب‌فروشی‌ها، در ذهن خوانندگان فارسی‌زبان، و در تاریخ ادبیات ایران.

فرزانه، بیش از یک مترجم

بهمن فرزانه را نمی‌توان صرفاً یک مترجم دانست. او معمار ارتباطات فرهنگی بود. کسی که میان زبان‌ها، فرهنگ‌ها و جهان‌ها پل ساخت. زبان را نه ابزار، که موجودی زنده می‌دید.

امروز، اگر «ادبیات آمریکای لاتین» در ایران محبوبیتی دارد، سهمی بزرگ از آن مدیون تلاش‌های خستگی‌ناپذیر این مرد خوش‌ذوق است. حیف نیست نام طلایی او زیر سایه سیاه تشابه با نام یک جنایتکار قرار بگیرد؟

source

توسط expressjs.ir