نقد ادبی فرآیندی است که در آن، آثار ادبی را با استفاده از نظریه‌هایی چون نظریات زبان‌شناسانه، جامعه‌شناسانه، روان‌شناسانه و… بررسی و تحلیل می‌کنیم تا آن‌ها را درک و ارزیابی کنیم. در واقع در نقد ادبی، آثار ادبی را بر اساس نظا‌م‌های ارزشی مختلفی، رتبه‌بندی می‌کنیم. در این مطلب یاد می‌گیریم نقد ادبی چیست و تاریخچه و انواع آن را معرفی می‌کنیم. همچنین مکاتب نقد ادبی و تفاوت نقد ادبی و نظریه ادبی را توضیح می‌دهیم. با مطالعه این مطلب، با نقد ادبی در ایران نیز از ابتدا تا امروز آشنا می‌شویم.

فهرست مطالب این نوشته
997696

نقد ادبی چیست؟

نقد ادبی فنی است که با استفاده از آن به مقایسه، تجزیه و تحلیل، شرح، تفسیر و سنجش آثار ادبی می‌پردازیم. درباره معیارهای نقد ادبی برای سنجش آثار ادبی و همچنین مفید بودن یا نبودن نقد ادبی، نظریات متفاوتی وجود دارد. در این مطلب انواع نقد ادبی، مکاتب آن و تفاوت آن با نظریه ادبی را توضیح می‌دهیم.

پیشنهاد می‌کنیم برای یادگیری یکی از مهم‌ترین انواع نقد ادبی، فیلم آموزش تحلیل گفتمان و کاربرد شناسی زبان در فرادرس را تماشا کنید. لینک این آموزش را در کادر زیر آورده‌ایم.

یک نمونه نقد ادبی

در کادر زیر یک نمونه نقد ادبی را آورده‌ایم. البته باید توجه کنید که نقد ادبی نیاز به بررسی همه‌جانبه هر اثر ادبی اعم از شعر، داستان و… دارد بنابراین معمولاً با متن‌هایی طولانی و گاه با مقالات و کتاب‌هایی چند صد صفحه‌ای روبه‌رو هستیم. البته میزان جزئی‌نگری در نقد و بررسی جزئیات آن، به نوع نقد و دیدگاهی که برای نقادی داریم نیز بستگی دارد.

دکتر هروی در بخشی از «شرح غزل‌های حافظ»، چنین نوشته است:

«از آن زمان که ز چشمم برفت رود عزیز
کنار دامن من همچو رود جیحون است
یعنی: از آن زمان که فرزند عزیزم از دست رفت، کنار دامن من از اشک، مثل رود جیحون است.
رود: فرزند
بیت اشاره به درگذشت پسر شاعر دارد. جای دیگر هم با عنوان «قرة العین» از فرزند درگذشته خود یاد می‌کند:
قرة العین من آن مبوه دل یادش باد
که خود آسان بشد و کار مرا مشکل کرد
فرصت شیرازی می‌نویسد و نیز صاحب خزانه عامره نوشته: «در کتاب مرآة الصفا مسطور است که خواجه (حافظ) را پسری بود مسمی به شاه نعمان؛ به هند رفته در برهانپور وفات یافت و قبرش نزدیک قلعه آسیر است.» شاید موضوع بیت، اشاره به درگذشت همین فرزند باشد.»
(حسین‌علی هروی)

انواع نقد ادبی

حال که درک کردیم نقد ادبی چیست، در این بخش با انواع آن آشنا می‌شویم. انواع نقد ادبی را در فهرست زیر آورده‌ایم. هرکدام از این انواع را در ادامه مطلب و به‌ترتیب بررسی می‌کنیم تا با مکاتب نقد ادبی نیز آشنا شویم.

  • نقد سنتی
  • نقد متنی
  • نقد فرمالیسم
  • نقد نو
  • نقد ساختارگرایانه
  • نقد پساساختارگرایی
  • نقد روانشناسانه
  • نقد اسطوره گرا
  • نقد ساختارشکنانه
  • نقد فمینیسم
  • نقد هرمنوتیک
  • نقد مارکسیستی
  • نقد تطبیقی

در ادامه همین مطلب، همه انواع نقد ادبی را با مشخصات آن‌ها توضیح می‌دهیم. پیش از آن می‌توانید با تماشای مجموعه فیلم‌های آموزش علوم انسانی به‌صورت کاربردی در فرادرس، با بسیاری از علوم مورد استفاده در نقد ادبی آشنا شوید. لینک این آموزش را در کادر زیر آورده‌ایم.

نقد سنتی

حالا که دانستیم نقد ادبی چیست، در این بخش اولین نوع آن یعنی نقد سنتی را معرفی می‌کنیم. پیشینه نقد ادبی سنتی به قرن پنجم قبل از میلاد و نظریات سقراط و افلاطون می‌رسد. به‌طور کلی منتقدان سنتی، اصالت را در آثار ادبی به اخلاق و فایده‌های تربیتی می‌دهند. البته هر ملتی نقد سنتی خود را دارد اما در این بخش، ویژگی‌های نقد سنتی و مزیت‌ها و معایب این نوع نقد ادبی را معرفی می‌کنیم. از نمونه‌های نقد سنتی، «حافظ‌نامه» از خرمشاهی و «شرح غزل‌های حافظ» از دکتر حسین‌علی هروی است.

ویژگی‌های نقد سنتی

در فهرست زیر، ویژگی‌های نقد سنتی را آورده‌ایم.

  • توجه به تاریخ زمان زندگی ادیب: ناقد به قرنی که شاعر یا نویسنده در آن زندگی می‌کرده است و حکومت آن زمان، رویدادهای اجتماعی و سیاسی مهم آن دوران و دیگر ادیبان معاصر با هر شاعر و نویسنده توجه دارد.
  • توجه به زندگی خصوصی ادیب: در  نقد سنتی، ناقد به روابط شاعر یا نویسنده، ویژگی‌های شخصی او، اخلاقیات او و… توجه داشته است.
  • توجه به مذهب ادیب: دین و آیین شاعر یا نویسنده نیز برای منتقدان سنتی دارای اهمیت است.
  • توجه به مرام فلسفی ادیب: ناقدان سنتی به اینکه شاعر یا نویسنده به کدام مکتب فلسفی اعتقاد دارد نیز توجه می‌کرده‌اند.
  • توجه به هدف ادیب از خلق اثر ادبی: هدف شاعر از خلق اثر برای منتقدان ادبی سنتی بسیار مهم بوده و مهم‌ترین ملاک ارزیابی آن‌ها است.

مزیت‌های نقد سنتی

در فهرست زیر، مزایای این شیوه نقد ادبی را آورده‌ایم.

  • داشتن روش و شیوه مشخص
  • کارساز بودن در روشن کردن گوشه‌های تاریک زندگی نویسنده و شاعر یا نقاط تاریک در روزگار زیست او
  • طرح کردن زمینه‌های فلسفی، مذهبی و… در ادبیات
  • آسان‌تر شدن مقایسه اثر ادبا با یکدیگر به دلیل آوردن شاهد مثال از ادیبان مختلف

معایب نقد سنتی

برخی از مهم‌ترین محدودیت‌های نقد ادبی سنتی را در فهرست زیر آورده‌ایم.

  • بی‌اهمیت یا کم‌اهمیت بودن جنبه‌های زیبایی‌شناسانه اثر ادبی
  • عدم توجه به رابطه اجزای اثر مانند عدم توجه به ارتباط بین وزن و قافیه اشعار با محتوای آن‌ها
  • پرداختن بیش از حد به زندگی شخصی و خصوصی شاعر و تاریخ حیات او
  • عدم اعتقاد به امکان وجود چند برداشت درست اما متفاوت از یک اثر ادبی
  • عدم توجه به شاعران و نویسندگان غیرتعلیمی
  • عدم امکان برخورداری از دستاوردهای علمی نوین مانند زبان‌شناسی، مردم‌شناسی، روانشناسی و…
نقد ادبی سنتی

نقد متنی

آثار ادبی قدیمی به‌صورت دستی نوشته می‌شدند و به همین دلیل، بسیاری از آن‌ها دارای بخش‌های نامشخصی هستند که هر مصحح متناسب با دانش خود، بخش‌های حذف شده را اضافه می‌کند. پس منظور از نقد متنی یا تصحیح متون این است که هر مصحح، چگونه بخش‌های حذفی یا ناواضح آثار ادبی قدیمی را تصحیح می‌کند. البته هر کاتب یا هر مصححی نمی‌تواند این کار را به‌درستی انجام دهد. «تصحیح مجتبی مینوی از کلیله و دمنه» از نمونه‌های موفق نقد متنی است.

ویژگی های ناقد متنی

در فهرست زیر، اطلاعات و توانایی‌های مورد نیاز مصحح برای تصحیح یک متن قدیمی را آورده‌ایم.

  • آشنایی کامل با زبان و سبک نگارش نویسنده یا شاعر اثر
  • آشنایی کامل با زبان محل جغرافیایی صاحب اثر ادبی در زمان حیات او
  • آشنایی با علوم و صنایع ادبی مانند عروض و قافیه، فنون بلاغی، دستور زبان و…
  • آشنایی با دانش‌هایی چون نجوم، طب قدیم، فنون، موسیقی و…
  • آشنایی با باورهای عامه زمان زیست صاحب اثر

تا اینجا دانستیم نقد ادبی چیست و نقد سنتی و متنی را نیز بررسی کردیم. در ادامه به معرفی دیگر انواع نقد مانند فرمالیسم و نقد نو می‌پردازیم.

نقد فرمالیسم یا ساخت گرایی

منظور از فرم در نقد ادبی، قالب ظاهری اثر ادبی نیست بلکه منظور از آن، هر عنصری است که در ارتباط با عناصر دیگر، یک ساختار منسجم را به وجود آورده‌ است. بنابراین در نقد فرمالیستی به همه اجزای یک متن، مثل وزن عروضی، ردیف، قافیه، نحو، هجاها، صامت‌ها و مصوت‌ها، آهنگ یا موسیقی خوانش شعر یا نثر، آرایه‌های ادبی مختلف، فنون داستان‌نویسی، نوع ادبی اثر، پلات، زاویه دید و… فرم می‌گوییم. فرم نیز، بافت و ساختار منطقی و زیبایی‌شناختی اثر را می‌سازد.

مهم‌ترین نظریه‌های فرمالیست‌ها

در فهرست زیر، مهم‌ترین نظریه‌های فرمالیسم را آورده‌ایم و درباره هرکدام از آن‌ها توضیحاتی نیز ارائه کرده‌ایم.

  • آشنایی‌زدایی: مانع گذاشتن ادبیات و هنر ناب بر سر راه مخاطب و پرهیز از آسان و قابل دسترسی کردن مفاهیم. یعنی افزایش ارزش سخن با غیرمعمولی کردن آن.
  • تفاوت کاربرد زبان در ادبیات با کاربرد آن در دیگر زمینه‌ها: رابطه کلمات با معنا در متون غیرادبی، یک به یک است اما در ادبیات یک کلمه می‌تواند دارای چندین معنی باشد.
  • اهمیت واژه و لفظ در ادبیات: مطابق نظر فرمالیست‌ها، در ادبیات، چه گفتن مهم نیست بلکه چگونه گفتن مهم است. یعنی لفظ مهم‌تر از معنا است.
  • تفاوت ادبیات با واقعیت: طبق نظریه فرمالیسم باید اثر ادبی را به وسیله خود اثر و به دور از خالق آن اثر و رویدادهای تاریخی و زندگی واقعی خالق آن نقد کنیم.

نحوه برخورد فرمالیست با اثر ادبی

در فهرست زیر، شیوه اجرای نقد در فرمالیسم را به‌طور خلاصه بیان کرده‌ایم.

  • اطمینان از عدم وجود اشتباه چاپی و… در اثر ادبی
  • لزوم خواندن چندباره متون ادبی
  • خواندن اثر ادبی با هشیاری کامل نه در زمان استراحت و…
  • ضرورت توجه به واژگان و ترکیبات: باید به معناهای قاموسی و فراقاموسی واژگان توجه کنیم.
  • اهمیت دان به صور خیال یعنی آرایه‌های ادبی مختلف
  • توجه به سمبل و نماد در آثار ادبی

تا اینجا دانستیم ویژگی‌های نوع فرمالیسم در نقد ادبی چیست و در ادامه، مزایا و معایب استفاده از این نوع نقد را بیان کرده‌ایم.

مزیت‌های نقد فرمالیستی

در فهرست زیر، مزایای نقد فرمالیستی را آورده‌ایم.

  • ارائه کردن تعریفی تقریباً مشخص برای ادبیات با مطرح کردن ویژگی‌های ذاتی ادبیات
  • دست‌یابی به تناسابات و هنرهای ظریف موجود در آثار ادبی با استفاده از اهمیت دادن به زیبایی‌شناسی
  • کاستن از حمله‌ به آثار ادبی مظنون به ضداخلاقی به وسیله اعتقاد به استقلال اثر ادبی و جدا کردن اثر از مؤلف آن
  • تجزیه‌ و تحلیل‌های عالمانه و دقیق
  • باز کردن پای علومی چون زبان‌شناسی، سبک‌شناسی و… به نقد ادبی با اهمیت دادن به نقش زبان در ادبیات

معایب فرمالیسم

در فهرست زیر، معایب نقد فرمالیستی را آورده‌ایم.

  • عدم امکان بررسی اثر ادبی بدون زمینه‌های تاریخی یا بدون خالق آن
  • عدم توجه به تأثیرات اخلاقی یا روانی اثر ادبی بر خوانندگان
  • عدم توجه به نقد آثار ادبی درجه دو و اختصاص همه توجه به آثار نوابغ ادبی
  • تمایل بیشتر به نقد اشعار غنایی کوتاه و داستان‌های کوتاه و ناتوانی در نقد آثار ادبی طولانی به دلیل زمان‌بر بودن بررسی همه ویژگی های ساختاری اثر
  • عدم توجه به آثار تعلیمی یا فلسفی
  • جزئی‌نگری بیش از حد

تا اینجا درک کردیم نقد ادبی چیست و در این بخش، نقد ادبی فرمالیسم را شناختیم و آن را بررسی کردیم. در ادامه مطلب، نقد نو، نقد ساختارگرایانه و… را نیز معرفی و بررسی می‌کنیم.

نقد فرمالیسم

نقد نو

این رویکرد در واقع ادامه مسیر فرمالیست‌ها بود و بعد از انتشار کتاب «نقد نوین» از «جان‌کرو رنسام» رایج شد. به نظر پیروان این نقد، همه صنایع ادبی و واژگان یک اثر ادبی، در خدمت یک نظام واحد سازمان‌یافته در آن اثر ادبی هستند و منتقد باید آن وحدت را کشف کند.

ویژگی های نقد نو

در فهرست زیر، مهم‌ترین نظریات و دیدگاه های منتقدان مکتب نقد نو را آورده‌ایم.

  • هنگام نقد اثر ادبی باید آن را موجودی مستقل فرض کنیم.
  • منتقد و خواننده نباید در نقد خود دچار سوء تعبیر غرضی و تلقینی شوند.
  • برای تحلیل اثر ادبی باید از کمک گرفتن از زندگینامه خالق اثر و اوضاع اجتماعی زمانه او پرهیز کنیم.
  • نیازی به توجه به تأثیرات روانی و اخلاقی اثر ادبی بر خوانندگان وجود ندارد.
  • باید اثر را به‌صورت جزء به جزء بررسی کنیم و روابط پیچیده اجزاء سازنده آن را تحلیل کنیم.

تا اینجا بررسی کردیم نقد ادبی چیست و انواعی از آن مانند نقد سنتی و فرمالیسم را شناختیم. در ادامه مطلب، به معرفی دیگر انواع آن می‌پردازیم و تاریخچه آن در ادبیات غرب، عرب و ایران را نیز بیان می‌کنیم.

یادگیری نقد ادبی با فرادرس

برای یادگیری نقد ادبی و درک مفاهیم و انواع آن باید با علاوه بر درک و شناخت ادبیات و مفاهیمی مانند زبان‌شناسی و…، با دانش‌های دیگر خصوصاً دانش‌های علوم انسانی مانند علوم اجتماعی، روانشناسی، علوم سیاسی و… نیز آشنا باشیم زیرا امروزه اشعار و متون ادبی معاصر و کهن را از رهگذر نظریه‌های علوم مختلف، نقد و تحلیل می‌کنند. به همین دلایل و برای درک درست نقد ادبی و آشنایی با نقد آثار ادبی و شناخت و درک انوع آن و نظریه‌های آن، برخی از فیلم‌های آموزشی فرادرس را در این بخش آورده‌ایم. با تماشای این فیلم‌های آموزشی می‌توانید مفهوم نظریه‌هایی که نقادان در نقد ادبی استفاده می‌کنند را به‌خوبی درک کنید.

مجموعه فیلم های آموزش علوم انسانی در فرادرس
برای دسترسی به مجموعه فیلم‌های آموزش علوم انسانی در فرادرس، روی عکس کلیک کنید.

همچنین برای دسترسی به دوره‌‌های آموزشی بیشتر و برای استفاده از آموزش‌های جامع در حوزه علوم انسانی می‌توانید از مجموعه آموزش‌های زیر استفاده کنید.

نقد ساختارگرایی

تا اینجا بررسی کردیم که نقد ادبی چیست و با انواع مهمی از آن آشنا شدیم. در این بخش با یک نوع مهم دیگر در نقد ادبی یعنی نقد ساختارگرایانه آشنا می‌شویم. این نقد از نظریات «فردینان دو سوسور» سرچمشه می‌گیرد که بین زبان (langue) و گفتار (parole) تفاوت قائل می‌شد. نقادان ساختارگرا به ساختار روابط اجزای یک کل می‌پردازند و برای این کار مانند نقد فرمالیستی به ظاهر و شکل اثر ادبی اهمیت می‌دهند.

تفاوت نقد ساختارگرایی و نقد فرمالیسم

در نقد فرمالیسم ناقدان توجهی به زمینه، ریشه‌ها و جنبه‌های تاریخی اثر ادبی ندارند اما برخی از ناقدان ساختارگرا، به ریشه‌های تاریخی که ساختار اثر ادبی را ساخته اند، توجه می‌کنند. همچنین در نقد فرمالیستی فقط به دنبال بررسی روابط اجزا اثر هستیم اما در نقد ساختارگرا ناقد به دنبال کشف آن روابط اصلی است که قابل تعمیم به همه موارد مثلاً یک نوع ادبی یا هر نظام دیگری باشد. با مطالعه ادامه این بخش، این موضوع را بهتر درک می‌کنید.

سوسور
فردینان دو سوسور

ویژگی های نقد ساختارگرایی

از نظر ساختارگرایان همه پدیده‌ها و رخدادهای عالم دارای ساختارهای مشخص هستند. یعنی با نگاه ساختارگرایان، همه چیز در دنیا طی روابطی مکرر، مشخص و همیشگی رخ می‌دهد. طبق نظر آنان، حتی ذهن انسان و خلاقیت‌های هنری مؤثر در آفرینش آثار هنری نیز از این قاعده مستثناء نیستند.

برای مثال گرچه شاهنامه فردوسی یک اثر منحصربه‌فرد ادبی است که یک فرد خاص (فردوسی) در زمان و مکانی منحصربه‌فرد آن را آفریده است و چنین اتفاقی دیگر در جهان رخ نمی‌دهد اما پشت این ظواهر، ساختارگرایان یک باور را دنبال می‌کنند. این باور چنین می‌گوید که فردوسی با ساختار مشخص ذهن انسانی، یک اثر ادبی حماسی با ساختار مشخص را آفریده است.

بنابراین ساختارگرایان دست مؤلف را در آفرینش اثر ادبی باز نمی‌بینند بلکه به عقیده‌ آن‌ها هنرمند خودآگاه یا ناخودآگاه ناگزیر از رعایت ساختارها است.

تفاوت زبان و گفتار

از نظر سوسور که نظریات او مبنای نقد ساختارگرایی است، بین گفتار و زبان تفاوت تفاوت وجود دارد. مطابق دیدگاه او، زبان پیکره‌ای از دانشِ مربوط به آواها، معانی و نحو است که در ذهن جای دارد درحالیکه گفتار، کنش فیزیکی زبان است که به شکل جمله‌هایی خاص با واژه‌هایی خاص و با آرایشی خاص توسط آواهای ویژه‌ای بیان می‌شود. در واقع سوسور، گفتار را تجلی زبان می‌داند نه خود زبان. ساختارگرایان نیز به دنبال یافتن دانش زبانی هستند نه گفتار زیرا مطابق این نظر، گفتارهای گویندگان یک زبان، نامحدود است اما واژه‌های زبان و قوانین نحوی و دستوری آن محدود و مشخص هستند و باید این قوانین را یافت.

ولادیمر پراپ

او یکی از نظریه‌پردازان مهم نقد ساختارگرا است. ولادیمیر پراپ برای نقد ساختارگرایانه خود در تحلیل قصه‌های عامیانه، سی‌ و یک کارکرد را در نظر می‌گیرد. سه مورد از این کارکردها یا فونکسیون‌ها را در فهرست زیر آورده‌ایم.

  • غیبت: عدم حضور شخصیت‌ها در آثار ادبی، برای مثال ممکن است یکی از شخصیت‌های یک داستان، از خانه غیبت کند.
  • نهی: این کارکرد در جایی رخ می‌دهد که قهرمان قصه از انجام کاری نهی می‌شود.
  • نقض: نقض در جایی پدید می‌آید که قهرمانان در آثار ادبی، نهی را نقض می‌کنند.

پراپ بعد از معرفی این کارکردها، بیان می‌کند که همه این‌ها در آثار ادبی مختلف بین هفت شخصیت مشخص تقسیم می‌شوند که عبارت‌اند از: «شریر، بخشنده، فراهم‌آورنده، یاری‌گر، پدر، رهسپارکنده، قهرمان و قهرمان دروغین»

حالا که دانستیم ویژگی‌های نوع ساختارگرایانه نقد ادبی چیست، در ادامه، مزیت‌ها و معایب این نوع نقد را معرفی می‌کنیم.

ولادیمیر پراپ

مزیت های نقد ساختارگرا

در فهرست زیر، امتیازهای نقد ساختاگرا را آورده‌‌ایم.

  • گسترش بینش خواننده و منتقد: مشغول شدن منتقد و مطوف کردن توجه خواننده به ساختارهای پنهان و همیشگی موجود در آثار ادبی به‌جای توجه به ظواهر و رویدادهایی که به‌ظاهر متفاوت هستند.
  • آسان کردن درک برخی از آثار ادبی مشکل: وقتی خواننده از ساختارهای اصلی و زیربنایی آثار ادبی مطلع باشد، فهم گفتارهای مختلفی که با آن ساختارها ساخته شده‌اند، برای او آسان‌تر خواهد بود.
  • پیگیری بهتر تفاوت انواع ادبی: با دستاوردهای ساختارگرایی بهتر می‌توانیم تفاوت انواع ادبی مختلف با همدیگر و تحولات هرکدام از آن‌ها را بررسی و درک کنیم.
  • یافتن منشأ اصلی انواع ادبی: برای مثال با یافتن ساختارهای قصه‌های عوامانه هر ملتی در می‌یابیم که ساختار قصه‌های هر ملت، منحصربه‌فرد و خاص همان ملت است.

معایب نقد ساختارگرا

مشکلات و محدودیت‌های نقد ساختارگرایی را در فهرست زیر آورده‌ایم.

  • عدم توجه به ارزش فرهنگی و هنری اثر: هدف در این نوع نقد، رسیدن به ساختار است و در این زمینه، یک شاهکار ادبی با یک متن ادبی سخیف تفاوتی برای ساختارگرایان ندارد.
  • عدم توجه به محتوای اثر: تأکید و توجه بیش از حد ساختارگرایان به ساختار باعث شده است محتوا و ساختار را یکسان محسوب کنند زیرا هر محتوای دیگری ممکن است که در یک ساختار خاص قابل جایگزینی با محتوای اصلی آن اثر باشد.
  • عدم توجه به پیامدهای آثار ادبی بر مخاطب: ساختارگرایان به چگونگی مصرف آثار ادبی و تأثیر آن‌ها بر خوانندگان کاملاً بی‌توجه هستند.
  • کنار گذاشتن مؤلف و حتی خود اثر ادبی: ساختارگرایان علاوه بر بی‌توجهی به مؤلف اثر ادبی، حتی خود اثر ادبی را نیز کنار می‌گذارند و فقط به ساختار آن توجه می‌کنند.
  • بی‌توجهی به زیبایی‌شناسی اثر ادبی: البته این مورد از نتایج اجتناب‌پذیر ساختارگرایی است و ناقد در این روش انتخابی در این مورد ندارد.
نقد ساختارگرایی

تا اینجا یاد گرفتیم نقد ادبی چیست و انواعی از آن مانند نقد سنتی، فرمالیسم، ساختارگرایانه و… را بررسی کردیم. در ادامه مطلب، انواع دیگر آن مثل نقد پسا ساختارگرایانه را معرفی می‌کنیم.

نقد پسا ساختارگرایی

پسا ساختارگرایان مانند لاکان، بارت، دریدا و فوکو، نظریه بنیادی ساختاگرایان یعنی تفاوت زبان و گفتار را سست می‌دانستد زیرا به نظر آن‌ها، ساخت‌گرایان به بار معنایی واژگان و تأثیراتی که زبان از محیط و اجتماع گرفته است، بی‌توجه بوده‌اند. از نظر پسا ساختارگرایان، مناسبت میان یک واژه با معنای آن حتی در هنگام محاوره میان دو فرد، یکسان نیست زیرا شرایط فکری، محیطی و… این دو فرد با یکدیگر تفاوت دارد.

پیشنهاد می‌کنیم برای درک بهتر این نظریات، فیلم آموزش مقدماتی زبان شناسی و مفاهیم کلیدی آن در فرادرس را تماشا کنید. لینک این آموزش را در کادر زیر آورده‌ایم.

نظریه مرگ مؤلف

رولان بارت بر مبنای همین انتقاد از ساختارگرایان، نظریه مرگ مؤلف را مطرح می‌کند. او می‌گوید نویسنده حق ندارد در اثر ادبی خود، زبان را وسیله‌ای بداند که با استفاده از آن بخواهد یک حقیقت واحد را به خواننده القا کند. پس بارت در مرگ مؤلف چنین می‌گوید که در آثار خلاق ادبی، نیازی به قصد مؤلف نیست و اصلاً نمی‌توانیم نیت و قصد مؤلف را بفهمیم. به نظر بارت، خواننده آزاد است با توجه به نظام دال و مدلولی ذهن خود، یک اثر ادبی را بخواند، درک کند و از آن لذت ببرد.

مبنای فکری پسا ساختارگرایان

مطابق نظر بزرگ‌ترین نظریه‌پردازان پسا ساختارگرایی، انسان‌ها در دوران بزرگسالی خود به دلایل روانشناسانه یا به دلیل اراده و ایدئولوژی حکومت‌ها، برای یک واژه، یک برداشت معنایی خاص واحد را دارند. درحالی‌که انسان در کودکی برای هر واژه چندین معنا در ذهن دارد و برداشت هر انسان از معنای یک واژه با برداشت انسان‌های دیگر متفاوت است. پسا ساختارگرایان، زبان دنیای آثار ادبی را زبانی خلاق و کودکانه می‌دانند بنابراین، هر انسان نیز می‌تواند متناسب با شرایط ذهنی، فکری، محیطی و… خود برداشت متفاوتی از یک اثر ادبی واحد داشته باشد.

رولان بارت
رولان بارت: نظریه‌پرداز نظریه «مرگ مؤلف»

نقد روانشناسانه

حالا که به‌خوبی درک کردیم نقد ادبی چیست، در این بخش، یکی از مهم‌ترین و پرکاربردترین انواع آن یعنی نقد روانشناسانه را معرفی می‌کنیم. پیش از دوران معاصر، افلاطون با هذیان و الهام دانستن شعر حقیقی و ارسطو با قائل شدن تأثیر تزکیه‌ای تراژدی بر مخاطب (کاتارسیس)، به نوعی به نقد روانشاسانه توجه داشته‌اند. ولی نقد روانشناسانه به معنای امروزی آن، از فروید و نظریه «ناخودآگاه» فروید سرچشمه گرفته است.

پیشنهاد می‌کنیم برای درک بهتر نظریات مطرح در نقد ادبی روانشناسانه، مجموعه فیلم‌های آموزش روانشناسی از دروس دانشگاهی تا کاربردی در فرادرس را تماشا کنید. لینک این مجموعه آموزش را در کادر پایین آورده‌ایم.

نظریات فروید

در این بخش، با نظریات مهم فروید به‌عنوان سرمنشأ نقد روانشناسانه، آشنا می‌شویم.

ناخودآگاه

فروید روان انسان را به سه بخش خودآگاه، نیمه‌آگاه و ناخودآگاه تقسیم می‌کند. در فهرست زیر این سه بخش را توضیح داده‌ایم.

  • خودآگاه: فعالیت‌های آگاهانه خود را با این بخش یعنی همان «من» درون ضمیر، انجام می‌دهیم. در حالت هشیاری به وجود این بخش از خود آگاهیم.
  • نیمه‌آگاه: فرآیندهایی ذهنی که با وجود فراموش شدن یا عدم آگاهی از فعالیت آن‌ها، یا به راحتی یا تحت شرایطی خاص، به سطح خودآگاه می‌آید.
  • ناخودآگاه: بخشی از ذهن و فعالیت‌های ذهنی ما که بدون آگاهی داشتن از وجود یا عملکرد آن و بدون اراده و اختیار، بر رفتار و تصورات ما تأثیر می‌گذارد.

از نظر فروید، ناخودآگاه انسان، بیشترین سهم را در ذهن انسان دارد و به همین دلیل تأثیر آن بر رفتار و اعمال ما قطعی است. فروید، ناخودآگاه را به مکانی تاریک و ناشناخته تشبیه می‌کند که انسان افکار و خاطرات ناخوشایند خود را به این بخش از ذهن پس می‌زند اما ناخودآگاه بدون آگاهی انسان سعی می‌کند بروز پیدا کند و در نهایت و با فشار بیش از حد نیز ممکن است منجر به روان‌نژندی شود.

فروید روانشناس
زیگموند فروید

ساختار شخصیت از نظر فروید

از نظر فروید، شخصیت هر انسان از سه نظام عمده نهاد (Id)، فرامن (Superego) و من (Ego) تشکیل شده است. در فهرست زیر هرکدام از آن‌ها را توضیح داده‌ایم.

  • نهاد: منبع انرژی روانی است که هدف آن، دوری از درد و کسب لذت است. انسان با نهاد متولد می‌شود و نهاد، بدون من و فرامن می‌‌تواند مخرب باشد. تمایلات انسان به تجاوز، قانون‌شکنی و… از نهاد سرچشمه می‌گیرد. البته همانطور که من و فرامن باید نهاد را مهار کنند، انرژی لازم برای خود این دو بخش را نیز، نهاد تأمین می‌کند. نهاد با منطق بیگانه است.
  • فرامن: این نظام در نتیجه بایدها و نبایدها، تربیت‌های اخلاقی، مذهبی و… و از کودکی در انسان شکل می‌گیرد. کاربرد این بخش از شخصیت انسان، حفظ حریم جامعه و ارزش‌هایی است که والدین، جامعه و مذهب به انسان آموخته‌اند. فرامن تمایلات ناپسند را به بخش ناخودآگاه ذهن می‌برد. فرامن برخلاف نهاد، به‌شدت احساس‌گرا است.
  • من: این بخش از شخصیت، فرد را با جهان خارج پیوند می‌دهد و سلوک فرد با جامعه و واقعیت‌های زمان او را ممکن می‌کند. من همیشه ناچار به برقراری تعادل میان دو نظام احساسی (فرامن) و منطقی (نهاد) است. «من» از یک طرف، تمایل نهاد برای فدا کردن همه چیز برای خود را کاهش می‌دهد و از طرف دیگر، تمایل فرامن برای ایثار و نابودی خود را کم می‌کند.

نظریات یونگ و مخالفت او با فروید

کارل گوستاو یونگ یکی دیگر از روانشناسان مطرح به خصوص در زمینه نقد ادبی است که نظریات او بسیار مشهور هستند. او ابتدا پیرو فروید بود اما پس از مدتی با برخی از نظریات او مخالفت کرد. برای مثال، یونگ با تقسیم صور خیال در آثار هنری به نمادهای نرینه و مادینه با فروید مخالفت می‌کند. مطابق نظر یونگ، اگر شاعر یا نویسنده از صور خیال استفاده می‌کند، به این دلیل است که می‌خواهد چیزی را بگوید که گفتن آن با کلمات عادی، ناممکن یا بسیار مشکل است و نباید آن را به نمادهای جنسی تعبیر کنیم.

کارل یونگ روانشناس
کارل گوستاو یونگ

انواع نقد روانکاوانه در ادبیات

تا اینجا به‌خوبی درک کردیم نقد ادبی چیست و در این بخش با نوع روانشناسانه آن آشنا شدیم. در ادبیات، نقد روانشناسانه به چهار شکل مطرح می‌شود که آن‌ها را در فهرست زیر آورده‌ایم.

  • مطالعه روانشناختی شخص نویسنده یا شاعر از طریق آثار ادبی او.
  • بررسی روانشناسانه روند آفرینش اثر ادبی در مراحل مختلف.
  • مطالعه روانشناختی تأثیر اثر ادبی یا به‌طور کلی تأثیر ادبیات بر خواننده‌ها.
  • تحلیل روانشناسانه اثر ادبی، اشخاص و مسائل مطرح در اثر ادبی.

البته تمرکز ناقدان ادبی بر مورد چهارم است زیرا در موارد اول تا سوم، رسیدن به پاسخ‌های دقیق ممکن نیست و اگر هم بتوانیم به نتیجه‌ای برسیم، ناقص و نارسا هستند. درصورتی‌که در شیوه چهارم، منتقد با به کار گیری اصول روانشناسانه در خود اثر و همه آنچه در آن است یا با آن ارتباط دارد، سعی می‌کند به نقد و برداشتی از آن اثر ادبی برسد. زیرا تمام آثار هنری را انسان‌ها می‌آفرینند پس آن‌ها، آینه پیچ‌و‌خم‌ها، رمز و رازها، آرمان‌ها و تحولات بشری هستند. به‌خصوص در دوران معاصر که بسیاری از نویسندگان با مطالعه منابع روانشناسی و آشنایی با انواع آن، در خلق اثر ادبی خود به اصول روانشناسی توجه دارند.

تا اینجا بررسی کردیم که ویژگی‌های نوع روانشناسانه نقد ادبی چیست و در ادامه، معایب و مزیت‌های این نوع نقد را آورده‌ایم.

مزیت های نقد روانشناسانه

در فهرست زیر، نکات مثبت نقد روانشناسانه را آورده‌ایم.

  • عبور از سطح ظاهری اثر ادبی به باطن آن: با استفاده از اصول روانکاوی و برای درک رازهای موجود در اثر ادبی، به عمق آن می‌رویم.
  • خودشناسی: می‌توانیم با استفاده از درک حالات روحی بشر که در آثار ادبی تجلی پیدا می‌کنند، به کنکاش درون خود و خودشناسی برسیم.
  • تأثیر بر مؤلفان و خلق آثار بدیع: نقد روانکاوانه بر بینش و تفسیر بسیاری از نویسندگان و شاعران قرن بیستم از زندگی و انسان، تأثیر گذاشت و با گسترش بصیرت آن‌ها موجب شد آثار ادبی بسیار جالبی بیافرینند.
  • شناخت خالق اثر: با استفاده همزمان از تفاسیر روانشناسانه و نقد سنتی، می‌توانیم ابزاری برای شناخت و درک شخصیت و حالات روحی خالق اثر ادبی داشته باشیم.

معایب نقد روانشناسانه

در فهرست زیر، محدودیت‌ها و مشکلات نقد روانکاوانه را آورده‌ایم.

  • عدم توجه به زیبایی‌شناسی اثر ادبی
  • عدم تطابق پیچیدگی‌های انسان با اصول روانشناسانه: برخی منتقدان در این روش، سعی می‌کنند آثار هنری را به اجبار در فرمول‌های از پیش ساخته شده نظریه‌های روانشناسانه جای دهند درصورتی‌که به دلیل پیچیدگی ماهیت انسان و آثار او، ممکن است بخش‌هایی از آثار ادبی، با هیچ‌یک از اصول روانشناسانه، مطابق یا قابل سنجش نباشند.
  • تخصصی بودن: نقد روانشناسانه بسیار تخصصی است و نیاز به تسلط کامل بر ادبیات و روانشناسی دارد. درحالی‌که اغلب منتقدان ادبی با رویکرد روانکاوانه، یا روانشناسانی بدون دانش کافی در زمینه ادبیات هستند یا ادیبانی هستند که به حد کافی در زمینه روانشناسی تخصص ندارند.
  • وجود خلاء درباره زنان: بسیاری از نظریات روانشناسانه و به‌خصوص نظریات فروید، در زمینه شخصیت زن یا چیزی بیان نکرده‌اند یا اطلاعاتی ناکافی و ناقص آورده‌اند. درصورتی‌که زن در آثار ادبی سهم زیادی دارد و با نادیده‌گرفتن او، بخش‌های زیادی از اثر ادبی غیرقابل بررسی می‌شود.

حالا که به طور کامل بررسی کردیم نقد ادبی روانکاوانه چیست، در بخش بعد نقد ادبی اسطوره‌گرا را معرفی می‌کنیم که نظریات روانشناسی در ایجاد آن نقش مهمی دارند.

نقد ادبی روانکاوانه- نقد ادبی چیست

نقد اسطوره گرا

اسطوره، بینش و تفکر انسان‌های باستانی در برخورد با جهان و هستی است. بشر ابتدایی با حجم عظیمی از نادانسته‌ها و پدیده‌ها روبه‌رو بود که همه برا او معما بودند و «اسطوره» در واقع پرسش‌هایی است که انسان‌های باستانی برای درک این جهان پر از معما به خود داده‌اند. این پرسش ها معمولاً داستا‌ن‌ها و روایت‌هایی از شیوه ایجاد این جهان و شیوه کار آن هستند. بنابراین اسطوره با ادبیات ارتباط تنگاتنگی دارد. از طرف دیگر، اسطوره‌ها ریشه در ناخودآگاه همه انسان‌ها دارند. بنابراین می‌توانیم آثار ادبی را از دیدگاه اسطوره نیز نقد و تحلیل کنیم.

پیشنهاد می‌کنیم برای یادگیری یکی از مهم‌ترین نظریات در نقد اسطوره‌گرا یعنی کهن‌الگوها، فیلم آموزش کهن الگوهای شخصیت در داستان نویسی همراه با بررسی ۴۵ کهن الگو در فراردس را تماشا کنید. لینک این آموزش را در کادر پایین آورده‌ایم.

مهم‌ترین نظریات اسطوره‌گرایان

تا اینجا دانستیم اهمیت اسطوره در نقد ادبی چیست و در این بخش، با مهم‌ترین نظریه‌های اسطوره‌گرایان آشنا می‌شویم.

قربانی کردن

تقریباً اکثر مردم و ملت‌ها در زمان باستان عقیده داشتند که با قربانی کردن پادشاه، انسان‌هایی دیگر، حیوانات و… کفاره گناهان خود را به خدا یا خدایان می‌پردازند و برکت در زندگی آن‌ها باقی خواهد ماند. در بسیاری از آثار ادبی که قهرمان با فداکاری و گذشتن از جان خود، باعث تداوم حیات یا منافعی برای مردم خود می‌شود، همین اسطوره را مشاهده می‌کنیم. آرش کمانگیر یکی از بازتاب‌های آیین قربانی کردن در اسطوره است.

زمان

در اسطوره معمولاً مبنای همه چیز به ازل و زمان نامشخص و نامحدود می‌رسد. برای مثال مبنای جشن‌های باستانی به زمان آغازین حیات برمی‌گردد. هنرمند و نویسنده و شاعر نیز در زمان خلق اثر هنری احساس رهایی در زمانی مقدس و ازلی را دارد.

ناخودآگاه جمعی

این یکی از نظریات یونگ روانشناس است. منظور از این نظریه این است که مغز هر انسان از بدو تولد، حاوی عاملی مشترک و موروثی از اجداد باستانی انسان‌ها است. بنابراین همه ما ناخودآگاهی جمعی داریم که زیر سطح خودآگاه ما قرار دارد. مطابق این نظریه، مغز انسان تازه متولد شده، مانند لوحی سفید و خالی نیست بلکه یک تجربه بشری مشترک چندین میلیون ساله در ذهن همه انسان‌ها است.

کهن الگو یا صورت مثالی

ناخودآگاه جمعی از نظر یونگ حاوی صور مثالی یا کهن‌الگوها است. کهن الگوها در واقع تصاویر و پدیده‌هایی شکل‌گرفته از دنیای بسیار کهن و بینش‌ها و تأملات اجداد باستانی ما هستند که در ضمیر ناخودآگاه به ما ارث می‌رسند. این کهن‌الگوها قدمتی‌هایی چند میلیون ساله دارند و میان ملت‌ها، اقوام و کشورهای مختلف، مشترک هستند.

آنیما

این کلمه یکی از اصطلاحات روانشناسی یونگی است. منظور از آنیمه یا آنیما، مظهر طبیعت زنانه در ناخودآگاه مردان است که منبع الهام در آفرینش هنری می‌شود. از نظر یونگ، نوشتن راهی است برای ظهور آنیما و ارتباط گرفتن با آنیما، در آفرینش‌های هنری بسیار اهمیت دارد.

آنیموس

آنیموس نیز مظهر طبیعت مردانه در ناخودآگاه زنان است و عملکرد آن مشابه عملکرد آنیما برای مردان است. یونگ آنیموش را در شکل ابتدایی آن، ترکیبی از عقاید خودجوش و غیرعمدی می‌داند که بر زندگی عاطفی زن، نفوذ شدیدی دارد.

تا اینجا دانستیم نقد ادبی چیست و با برخی از نظریات در نقد اسطوره‌گرا آشنا شدیم. در ادامه نیز به توضیح نظریه‌های دیگر این نوع نقد ادبی مانند سایه و نقاب می‌پردازیم.

آنیما و آنیموس-نقد ادبی چیست

سایه

یونگ قسمت پست شخصیت هر انسان که سرکوب شده و در ناخودآگاه قرار دارد را سایه می‌داند. سایه چیزهایی را تجسم می‌بخشد که انسان وجود آن‌ها در خود را نمی‌پذیرد. البته ممکن است سایه اثرات مثبتی نیز برای انسان داشته باشد. برای مثال، غرایز طبیعی و واکنش‌های مناسب از نتایج سایه است. نیروهای خلاقیت که باعث آفرینش هنری می‌شوند نیز می‌توانند در سایه وجود داشته باشند.

نقاب  یا پرسونا

پرسونا همان نقابی است که بازیگران بر چهره خود می‌زنند اما در اصطلاح روانشناسی، نقاب یا پرسونا، روش سازگاری فرد با دنیا یا همان شیوه کنار آمدن انسان با دنیا است. بری مثال هر انسان در حرفه و شغل خود یک نقاب دارد که با شخصیت حقیقی او در خانه متفاوت است. یونگ یکی شدن انسان با نقاب خود را خطرناک می‌داند.

کهن الگوها

کهن الگوها مضامین مشترک اساطیر و ادبیات هستند زیرا به نظر اسطوره‌گرایان، صور مثالی با معانی زیاد سمبلیک خود، در ادبیات و اسطوره دارای تأویل یکسانی هستند. زیا هم اسطوره و هم ادبیات را انسان‌ها ساخته‌اند و کهن الگوها در ناخودآگاه جمعی انسان‌ها حضور دارد. برخی از کهن الگوها را در فهرست زیر آورده‌ایم و درباره هرکدام از آن‌ها توضیحی کوتاه نیز قرار داده‌ایم.

  • نظام دوگانه یا دو بُنی: استوار بودن نظم جهان بر پایه تضادها. یعنی جهان از جمع نیروهای متضاد مانند روز و شب، خیر و شر، خدا و اهریمن، مرد و زن، زندگی و مرگ، آتش و آب و… ساخته شده است.
  • آب: نشانگر زندگی، تولد، حیات، پالایش، ناخودآگاه، ویژگی‌های زنانه، مادرانه و… است.
  • زن: زن را در اسطوره بیشتر به نیروهای منفی مانند اهریمن، جادو، مار و… مرتبط کرده‌اند اما با توجه به ارتباط او با زمین و ماه، دارای ویژگی‌های مثبت مانند مادرانگی، حمایتگری، رشد دهندگی و تقدس نیز است.
  • پیر: صورتی مثالی از خرد، فرزانگی، رستگاری، اراده، کمک، حمایت، اعتماد به نفس

در مطلب زیر از مجله فراردس، روانشناسی یونگ را با مبانی و مفاهیم آن بررسی کرده‌ایم و به تعریف و بررسی مباحثی چون کهن الگوها پرداخته‌ایم.

مزیت های نقد اسطوره گرا

در فهرست زیر، مزایای نقد اسطوره‌گرا را آورده‌ایم.

  • داشتن راه و روش مشخص
  • آشنا کردن خواننده با اعماق ناشناخته اثر ادبی: از طریق اسطوره‌ها به نقاط تاریک و ناشناخته آثار ادبی پی می‌بریم.
  • دور کردن خواننده از تعصب و خودپسندی: نقد اسطوره‌گرا ریشه‌های مشترک اقوام مختلف را از طریق مایه‌های مشترک در اساطیر آن‌ها نشان می‌دهد و از این طریق باعث دور شدن مخاطبان از خودپشندی و تعصبات خواهد شد.
  • جلب علاقه خوانده به ادبیات: جذابیت‌های اسطوره‌ها برای بخش زیادی از مردم، باعث روی آوردن آن‌ها به ادبیات خواهد شد.

معایب نقد اسطوره گرا

محدودیت‌ها و مشکلات نقد اسطوره گرایانه را در فهرست زیر بیان کرده‌ایم.

  • عدم توجه به زیبایی‌شناسی اثر ادبی
  • عدم توجه به زندگی و تاریخ فردی مؤلف: نقد اسطوره‌گرا، شاعر یا نویسنده را نماد انسان نوعی و اثر ادبی را نیز تجلی ناخودآگاه جمعی بشر در روح و روان شاعر و نویسنده می‌داند بنابراین دیگر به زندگی خالق اثر ادبی و تاریخ فردی او توجهی ندارد.
نقد ادبی اسطوره گرا چیست

نقد ساختارشکنانه

ژاک دریدا بنیان‌گذار این مکتب فکری است و آن را در تضاد با برخی از مبناهای فلسفی ایجاد کرده است. دریدا می‌خواهد ساختارهای پذیرفته شده را بشکند. او برای بیان نظریات خود، «متافیزیک حضور» فلاسفه را به نقد می‌کشد. متافیزیک نوعی وجود مطلق، اصیل و مرکزی حاضر در ذهن است که سرآغاز معارف و شناخت عقلانی است و فیلسوفان از دوره افلاطون به بعد، وجود آن را در ذهن خود قطعی می‌دانستند. از نظر دریدا، متافیزیک حضور در فلسفه غرب از ابتدا تا امروز، اسیر یک تقابل دوگانه بوده است. برای مثال همیشه حضور خیر بر شر ارجحیت داشته است. او می‌گوید چون فلاسفه همیشه حضور را قطعی دانسته‌اند هیچگاه نتونسته‌اند به شناخت حقیقی برسند. از نظر او باید این تفکر را شالوده‌شکنی کرد و غیاب را اصل قرار داد.

تقابل گفتار و نوشتار از نظر دریدا

برای مثال دریدا، یکی از این تقابل‌های دوگانه را بین گفتار و نوشتار می‌بیند. از نظر او، فلاسفه غربی همیشه گفتار را بر نوشتار ارجحیت داده‌اند زیرا گفتار را حضور و نوشتار را غیاب می‌دانستند. دریدا این ساختار را می‌شکند. به نظر او، گفتار نیز مانند نوشتار حضور مادی و فیزیکی ندارد. علاوه بر آن، هیچ تضمینی برای حضور گفتار در رساندن معنا به مخاطب وجود ندارد زیرا شنونده نیز مانند خواننده می‌تواند از هر واژه‌ای که در گفتر گفته می‌شود، برداشتی متفاوت داشته باشد. از نظر دریدا باید این تقابل را کنار گذاشت و نوشتار را مکمل گفتار یا حتی جانشین آن بدانیم.

دریدا این شالوده‌شکنی را در همه تقابل‌های دوگانه قابل اجرا می‌داند.

دریدا
ژاک دریدا

نقد فمینیسم

تا اینجا بررسی کردیم نقد ادبی چیست و مهم‌ترین انواع آن را معرفی کردیم. در این بخش نیز به معرفی یکی دیگر از انواع مهم آن می‌پردازیم. نقد فمینیسمی اساساً با نقدی به نظریات پیشین به وجود آمد. در این مکتب صحبت از اصالت زن و بررسی آثار ادبی از دیدگاه تجربیات و دنیای زنان است. منتقدانی که اکثراً زن بودند از دهه پنجاه میلادی نظریات خود را در انتقاد به مکتب‌های پیشین نقد و بر مبنای اصالت دادن به زنان، مطرح کردند.

مهم ترین نظریات در نقد ادبی فمینیستی

در فهرست زیر، مهم‌ترین نظریات ناقدان مکتب فمینیسم را آورده‌ایم.

  • زن در تاریخ همیشه در حاشیه مرد مطرح شده است نه به‌صورت اصلی.
  • از دوران باستان تا امروز، زن همیشه در سمت منفی دوگانگی‌ها یا دوقطبی‌های نظریات گوناگون وجود داشته است.
  • مردان در طول تاریخ، همیشه عقاید و اعمال خود را به زنان تحمیل کرده‌اند. برای مثال در روانکاوی فرویدی، زن موجودی است که از کمبود جنسی و جسمی خود نسبت به مرد در رنج است و به مردان حسادت می‌کند.
  • در حوزه ادبیات نیز مانند زمینه‌های دیگر، مردان تسلط داشته‌اند و آن‌ها آثار ادبی را خلق کرده‌اند.
  • زنان بسیار کمی که جرأت تولید آثار ادبی داشته‌اند، به دلیل فضای مردسالارانه ادبیات، ناچار به مردانه اندیشیدن و مردانه نوشتن بوده‌اند.
  • مردان همواره به خود مجوز داده‌اند که در آثار ادبی خود، از طرف زنان سخن بگویند و حتی پیچیده‌ترین احساسات زنانه را با ذهنیت خود موشکافی کنند. درحالی‌که خود زنان از چنین حقی حروم بوده‌اند.
  • انواع ادبی، سنت‌ها، قراردادهای هنری، قوانین داستان‌نویسی و… را مردان ساخته‌اند.

نظریات فمینیسم درباره زبان

منتقدان در مکتب فمینیسم از نظریات افرادی چون دریدا و فوکو استفاده کرده‌اند. زیرا با ساختارشکنی می‌توان سلطه مردان و تسلط نگرش مردانه در جهان را واژگونه کنیم. همچنین با توجه به اندیشه‌های فوکو در تأثیرات محیط، مذهب، ایدئولوژی، حکومت و… بر زبان، می‌توانیم بگوییم که حتی زبانی که انسان‌ها به کار می‌برند نیز مردسالارانه است. از نظر فمنیست‌ها نمی‌توانیم با چنین زبانی بیندیشیم و به برتری مرد بر زن اقرار نکنیم.

فمنیست‌ها اعلام ارزش‌های زنان از سوی خود زنان و آفرینش زبان و جهان هنری خود را حق زنان می‌دانند. همچنین حق انتقاد از انواع ادبی مردسالارانه پیشین و تحلیل و نقد شخصیت‌های زن مطرح در آثار ادبی مردان را برای خود مسلم می‌دانند.

نقد ادبی فمینیستی

نقد هرمنوتیک

هرمنوتیک به‌عنوان یک روش تفسیری در نقد ادبی به دنبال کشف معانی پنهان و چند لایه متون ادبی است و بر نقش فعال خواننده در فرایند تفسیر تأکید می‌کند. در این شیوه نقد، متن را به‌عنوان یک ساختار مستقل مورد بررسی قرار می‌دهیم. یعنی در نقد هرمنوتیک، هر خواننده متناسب با دوره تاریخی زندگی خود و تفکرات خود، می‌تواند از یک متن واحد، برداشت متفاوتی نسبت به سایر خوانند‌ها داشته باشد.

پیشنهاد می‌کنیم برای یادگیری درست و کامل نقد ادبی هرمنوتیک، فیلم آموزش هرمنوتیک یا علم تأویل در فرادرس را تماشا کنید. لینک این آموزش را در کادر زیر آورده‌ایم.

اساساً نظریه‌پردازان هرمنوتیک معتقدند که معنا از طریق تعامل میان متن و خواننده آن شکل می‌گیرد. نقد هرمنوتیک به دلیل همین ویژگی‌ها برای تحلیل متن‌هایی که دارای لایه‌های معنایی پیچیده هستند، روشی کاربردی است.

نقد مارکسیستی

این نقد در واقع یکی از مهم‌ترین انواع نقد جامعه شناسانه است. مارکس، بنیانگذار مکاتب مهمی چون مارکسیسم، سوسیالیسم و کمونیسم است. طبق نظریات او، چون در هر جامعه، طبقه بورژوازی یا سرمایه‌دار، قدرت اقتصادی و به‌طور کلی قدرت جامعه را در دست دارد، به‌طور تدریجی و نامحسوس تلاش می‌کند تا ایدئولوژی خود یعنی نظام باورها و ارزش‌های خود را به طبقه کارگر (فرودست) جامعه تحمیل کند.

پیشنهاد می‌کنیم برای آشنایی با مارکس و نظریات او، فیلم آموزش نظریه‌های جامعه شناسی ۱ در فرادرس را تماشا کنید. لینک این آموزش را در کادر زیر آورده‌ایم.

نظریه‌پردازان نقد مارکسیستی نیز ادبیات و آثار ادبی را آینه روزگار و جامعه آن اثر می‌دانند. مطابق این دیدگاه، هر متن ادبی، رابطه تنگاتنگی با گفتمان‌های غالب جامعه خود دارد. تفاوتی ندارد که اثر ادبی گفتمان‌های غالب اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و… زمانه خود را بازتولید می‌کند یا آن‌ها را به نقد می‌کشد و در هر دو صورت می‌توانیم تحلیلی جامعه‌شناختی از آثار ادبی داشته باشیم.

موارد مطرح در نقد ادبی مارکسیستی

توجه نقد مارکسیستی بر چهار مورد زیر است.

  • زندگی و احوالات نویسنده
  • دوره تاریخی نگارش اثر
  • محیط و فضای فرهنگی تولید متن و نویسنده
  • ابزار اقتصادی تولید

ناقدان این مکتب می‌کوشند با استفاده از تحلیل آثار ادبی، چگونگی تأثیر طبقه سرمایه‌دار بر زبان غالب در جامعه را بررسی کنند و آن را ثابت کنند.

کارل مارکس
کارل مارکس

نقد تطبیقی

این نقد در قرن نوزدهم و در فرانسه شکل گرفت و منظور از آن، بررسی و تحلیل ارتباطات میان ادبیات ملت‌های مختلف با یکدیگر است.

در پژوهش‌های نقد تطبیقی معمولاً دو اثر ادبی از دو زبان و دو کشور گوناگون را با هم مقایسه می‌کنند و از منظری خاص، ویژگی‌های هر اثر را تحلیل می‌کنند. در این نوع نقد، ناقد باید از یکی یا چندین نوع از انواع نقد که تاکنون بیان کردیم، استفاده کند تا مبنایی برای مقایسه آثار ادبی مختلف با یکدیگر داشته باشد.

تا اینجا دانستیم نقد ادبی چیست و مهم‌ترین انواع نقد ادبی را به‌طور کامل و جداگانه توضیح دادیم و مزیت‌ها و معایب هرکدام را نیز بیان کردیم. در ادامه مطلب، تاریخچه نقد ادبی را بیان می‌کنیم.

تاریخچه نقد ادبی

در این بخش از مطلب، تاریخچه نقد ادبی را در غرب، ادبیات عرب و ایران توضیح می‌دهیم.

تاریخچه نقد ادبی در غرب

در این بخش تاریخچه نقد ادبی را در روم و یونان بیان می‌کنیم. پیشنهاد می‌کنیم برای درک بهتر ادبیات این دوره‌ها، فیلم آموزش سیری در تاریخ ادبیات انگلیسی ۱ همراه با بررسی سه دوره اصلی در فراردس را تماشا کنید. لینک این آموزش را در کادر زیر آورده‌ایم.

نقد ادبی در یونان باستان

قدیمی‌ترین منبعی که درباره نقد در دست داریم، نمایشنامه کمدی «غوکان» از «ارستوفان» است که به سال‌های ۴۴۸-۳۸۰ قبل از میلاد مسیح برمی‌گردد. ارستوفان در این نمایشنامه، مباحثه‌ای را میان اوریپید و آیسخولوس شکل می‌دهد و از این طریق، آثار اوریپید را از زبان آیسخولوس نقد می‌کند.

بعد از آن، افلاطون (۴۷۰-۳۹۹ ق.م) نظریات خود و استاد خود، سقراط، را درباره شعر بیان می‌کند. مطابق نظر افلاطون و سقراط، شاعران به دو دسته دروغین و حقیقی تقسیم می‌شوند. شاعران حقیقی، انسان‌هایی پریشان‌حال هستند که خداداد، شاعر به دنیا می‌آیند و شعر به آنان الهام می‌شود. شاعرهای دروغین نیز افرادی‌اند که می‌خواهند با یادگیری فنون ادبی، شعر بسرایند. افلاطون به‌طور کلی مقام و مرتبه زیادی برای ادبا و ادبیات در نظر نمی‌گیرد و وظیفه آن را سرگرم کردن مردم می‌داند اما درباره آثار ادبی گمراه‌کننده کودکان و نوجوانان نیز هشدار می‌دهد.

ارسطو (۳۸۴-۳۲۲ ق.م) را می‌توانیم نخستین فردی بدانیم که سعی بر تبیین نظامی قانون‌مند برای نقد ادبی داشته است. «فن شعر» نام کتاب مهم ارسطو درباره ادبیات و نقد ادبی است. اهمیت این کتاب در حدی است که بسیاری از ناقدان معاصر در دنیا، این کتاب را مبنای نقد ادبی می‌دانند. او در این کتاب، تحلیل و تجزیه شعر را به دلیل اینکه از تولیدات ذهن بشری است، لازم می‌داند. ارسطو هدف شعر را صرفاً فایده اخلاقی نمی‌داند بلکه هدف نهایی آن را ارضای غریزه زیبایی‌دوستی انسان می‌داند و به تأثیرات روانی ادبیات اعتقاد دارد.

نقد ادبی در روم باستان

با هجوم رومیان به یونان، نقد ادبی نیز مانند دیگر عناصر تمدن یونانی به رومیان هم منتقل شد. مهم‌ترین نظریه‌پردازان رومی نقد ادبی را در فهرست زیر آورده‌ایم.

  • سیسرون: این نظریه‌پرداز رومی، نظریات نقد ادبی خود را در رساله‌های «بروتوس»، «خطیب» و «دفاع از آرکیاس» مطرح کرده است. او مانند سقراط و افلاطون، به الهام شدن شاعری و شعر اعتقاد دارد.
  • هوراس: او شاعر و منتقد ادبی است که همزمان به بلاغت و فصاحت ادبیات یونان باستان و لزوم سازش با شاعران معاصر اعتقاد دارد.
  • سنکا: این منتقد ادبی، تراژدی‌پرداز نیز بود و تأکید او بر اصالت و دوری از تصنع و تکلف و پیچیدگی بود.

نقد ادبی در غرب پس از دوران باستان

از حدود قرن چهارم میلادی که دوران قرون وسطی آغاز شد، کلیسا تنها به متن‌های مذهبی و انجیل اهمیت می‌داد و حتی توجه به شعر و آثار ادبی یونان و روم باستان را کفرآمیز می‌دانستند. طبیعتاً در این زمان اثری در حوزه نقد ادبی نیز تولید نکردند. بعد از آن در قرون چهاردهم میلادی (دوران رنسانس)، «دانته»، شاعر ایتالیایی، در اثر مهم خود یعنی «کمدی الهی»، هم شعرهای خود را بیان کرد و هم نقدهایی ارزشمند را در زمینه‌های شعر، ادبیات، هنر و اجتماع ارائه داد. بعد از دوران رنسانس نیز نقد ادبی مانند دیگر علوم پیشرفت کرد و دارای مکاتب و انواع مختلفی شد.

سقراط و افلاطون و ارسطو
از چپ به راست: سقراط، افلاطون و ارسطو

تاریخچه نقد ادبی در ادبیات عرب

تا اینجا بررسی کردیم نقد ادبی چیست و تاریخچه آن را در ادبیات یونان و روم باستان بیان کردیم. در این بخش، وضعیت نقد ادبی در ادبیات عرب را در دوران پیش و پس از اسلام معرفی می‌کنیم.

پیش از اسلام

ادبیات در میان اعراب پیش از اسلام و به اصطلاح در زمان جاهلیت، رونق زیادی داشت. قدیمی‌ترین جایگاه نقد در شعر عرب نیز مربوط به همان عصر پیش از اسلام است. در آن زمان، در بازارهای اطراف مدینه، مکه و طائف، سخن را داوری می‌کردند. برای مثال عکاظ نام صحرایی در نزدیک طائف است که اعراب در زمان پیش از اسلام در آن مکان به خرید و فروش می‌پرداختند و در همین زمان، شاعران و خطبا بهترین فرصت را برای سخن‌سرایی می‌یافتند. آن‌ها فردی موثق و مورد اعتماد را به‌عنوان داور در نظر می‌گرفتند تا پس از پایان سخنرانی یا شعر، قضاوت خود درباره آن‌ها را برای مردم بیان کند.

پس از اسلام

بعد از ظهور اسلام، شاعری برای مدتی از رونق افتاد زیرا پیامبر با وجود آنکه شعر را به‌صورت صریح منع نکرد اما شاعران را یکی از موجبات تفرقه و اختلافات موجود بین قبایل مختلف اعراب می‌دانست. در دوره‌های بعدی، بنی امیه در جهت احیای سنت‌های جاهلی به شعر نیز توجه می‌کردند. برای مثال، یزید، پسر معاویه، دیوان شعر خود را سروده بود و نقد شعر نیز انجام می‌داد. اما بیشتر اسناد مکتوب نقد ادبی اعراب، مربوط به دوره عباسیان است است زیرا شعر و شاعری در آن دوره بسیار رونق داشته است.

مهم ترین ناقدان ادبی در ادبیات عرب

در فهرست زیر، مهم‌ترین چهره‌ها در نقد ادبی ادبیات عرب را آورده‌ایم.

  • جمحی: ابن سلام جمحی در قرن سوم هجری، در کتاب خود به نام «طبقات الشعرا» به نقد شعر شاعران دوره عرب جاهلی و اسلامی پرداخته است.
  • ابن قتیبه: او در قرن سوم هجری، شاعران جاهلی و شاعران اسلامی تا زمان خود را در کتاب «الشعر و الشعراء» نقد کرده است.
  • جاحظ: مقام جاحظ به دلیل نقدهای جالب و دقیق خود از شعر و نثر عرب، اسلام و ایران، جایگاهی ویژه در نقد ادبی دارد. او آثار فراوانی را در زمینه نقد تألیف کرده است. برای مثال، «البیان و التبیین»، «الحیوان»، «التاج» از نمونه آثار او در نقد ادبی هستند.

تاریخچه نقد ادبی در ایران

حالا که دانستیم نقد ادبی چیست و تاریخچه آن در ادبیات غرب و عرب چگوه است، در این بخش تاریخچه نقد ادبی را ار ابتدا تا امروز بررسی می‌کنیم.

نقد ادبی در ایران پیش از دوران معاصر

از دوره اشکانیان ایرانیان با تمدن یونان آشنا بودند و «فن شعر» ارسطو را می‌شناختند. در «مقدمه شاهنامه ابومنصوری» که از قدیمی‌ترین نمونه‌های نثر به زبان فارسی دری است، به نقد ادبی توجه شده است. در قرن پنجم و در زمان حکومت غزنویان نیز نقد شعر بین شاعران رواج داشته است. مخصوصاً شاعرانی که به دلیل حسادت، با نقد شعر دیگران، نقطه‌های ضعف آنان را برملا می‌کردند.

در دوره‌های بعدی در ایران، کتاب‌هایی مستقل در زمینه نقد شعر و ادب وجود دارد که در فهرست زیر، مهم‌ترین این کتاب‌ها و ناقدان را آورده‌ایم.

  • ترجمان البلاغه: محمد رادویانی در این کتاب، محاسن کلام یعنی بیان و بدیع را با مثال‌هایی از شعر فارسی توضیح می‌دهد. او از لزوم وجود فصلی برای نقد ادبی در این کتاب سخن می‌گوید اما به دلیل نرسیدن خود به حد بالایی از سخنوری، از طعنه دیگران در صورت انتقاد از شعر آنان، می‌ترسد.
  • حدائق السحر فی دقائق الشعر: رشید وطواط در این کتاب، شعر شاعران مختلف را نقد و داوری می‌کند و شعر مصنوع را نیز نکوهش می‌کند.
  • قابوسنامه: عنصرالمعالی کیکاووس در این کتاب، نظریات خود درباره شعر خوب را مانند نظریاتش درباره سیاست، فرهنگ، اجتماع و… ارائه می‌دهد. او به‌طور دقیق بیان می‌کند که برای سرودن شعر خوب باید چگونه عمل کرد و چه کارهایی را نباید انجام داد.
  • چهار مقاله: نظامی عروضی در دو مقاله ابتدایی این کتاب، در تعریف شعر به فلاسفه و حکمای یونانی نگاهی ویژه دارد. البته احکام کلی و ستایش‌های اغراق‌آمیز او در هنگام نقد آثار شاعرانی چون رودکی و فردوسی، نشان‌دهنده ضعف او در نقادی است.
  • لباب الالباب: محمد عوفی در این کتاب، ضمن شرح حال شاعران مشهور ایران، نظر و نقد خود درباره آنان را نیز بیان‌ می‌کند. نقدهای او معمولاً یکنواخت و تحسینی است اما بسیاری از نقدهای او نیز دقیق و روشنگر است.
  • معیار الاشعار: خواجه نصیرالدین طوسی در قرن هفتم این کتاب نوشته است و در آن، نظریات علمی و دقیقی را درباره شعر، هدف‌های آن، وزن شعر و… بیان کرده است.
  • المعجم فی معاییر اشعار العجم: شمس قیس این اثر ارزشمند را در زمینه نقد شعر و عروض و قافیه نگاشته است. این اثر هنوز هم مورد توجه برخی از ادیبان و ناقدان است.
  • آتشکده آذر: آذر بیگدلی در این کتاب، شاعران معاصر خود را بسیار دقیق و نکته‌بین نقد می‌کند.

آنچه باید درباره تاریخچه نقد ادبی در ایران بدانید، این است که نقد در آن دوران در ادبیات فارسی با نقد امروزی تفاوت داشته است. بیشتر نقدهای آن دوره، تحسین‌های اغراق‌آمیز یا هجو و توهین‌های افراطی بوده است. البته نقد این دوره را می‌توانیم مطابق «نقد ادبی سنتی» بدانیم که یکی از انواع نقد است و آن را در همین مطلب، معرفی کرده‌ایم.

تاریخچخ نقد ادبی در ایران

نقد ادبی در ایران در زمان معاصر

حالا که یاد گرفتیم نقد ادبی چیست و تاریخچه آن در ادبیات کهن ایران را بررسی کردیم، در این بخش نقد ادبی در ایران معاصر را بررسی می‌کنیم. می‌توانیم نقد ادبی در ایران زمان معاصر را به سه دسته تا دهه بیست، تا سال ۱۳۵۷ و تا امروز تقسیم کنیم. در ادامه همین بخش، وضعیت نقد ادبی را در این سه دوره بررسی کرده‌ایم.

تا دهه بیست

پس از انقلاب مشروطه در ایران، افرادی چون آخوندزاده و طالبوف تبریزی، پرچمدار نقد ادبی شدند اما نقد آن‌ها منحصر به انتقادهای محتوایی از آثار ادبی کهن فارسی بود و نظریات مدون و علمی نداشتند. بعد از آن و در پایان دهه بیستم، جمالزاده نظریاتی را درباره رمان مطرح می‌کند و نیما نیز مانیفست خود درباره شعر نو را مدون می‌کند.

از دهه ۲۰ تا ۱۳۵۷

در این دوره، نقد ادبی در ایران بیشتر تحت تأثیر نظریات مارکسیستی و فرمالیستی بود. در فهرست زیر، نشریات یا افراد مؤثر در نقد ادبی این دوره را آورده‌ایم.

  • فاطمه سیاح
  • هوشنگ ایرانی
  • رضا براهنی
  • مجله جنگ اصفهان
  • هوشنگ گلشیری
  • محمود صناعی
  • عبدالحسین زرین‌کوب

از ۱۳۵۷ تا اکنون

تقریباً از شروع این دوره زمانی تا ابتدای دهه هفتاد، ادبیات و نقد ادبی نیز مانند هنرهای دیگر، رونق چندانی نداشتند. اما از اواخر دهه شصت، توجه به نقد ادبی به‌خصوص با ترجمه‌ آثار مربوط به نقد ادبی روز دنیا، گسترش می‌یابد. در فهرست زیر، ناقدین ادبی مهم ایرانی در این دوره را آورده‌ایم.

  • محمدرضا شفیعی کدکنی
  • سیروس شمیسا
  • کوروش صفوی
  • حورا یاوری
  • عباس میلانی
  • کامران سپهران
  • حسین پاینده
  • شهرام پرستش

سؤالات متداول در زمینه نقد ادبی

حالا که دانستیم نقد ادبی چیست و انواع آن را معرفی کردیم و ویژگی‌های هرکدام از آن‌ها را بیان کردیم، در این بخش به چند پرسش پرتکرار در زمینه نقد ادبی پاسخ می‌گوییم تا ابهام‌های موجود در این مبحث را رفع کنیم.

تفاوت نقد ادبی و نظریه ادبی چیست؟

تفاوت نقد ادبی و نظریه ادبی در این است که در نقد ادبی از نظریه های ادبی برای بررسی و تحلیل آثار ادبی استفاده می‌کنیم. بنابراین نظریه های ادبی، روش و معیارهای انجام نقد ادبی هستند. البته همه نظریه‌هایی که در نقد ادبی استفاده می‌کنیم، ادبی نیستند و ممکن است خود نظریه‌پرداز به جنبه ادبی نظریه‌اش توجهی نکرده باشد اما یک ناقد ادبی، آن را برای تحلیل آثار ادبی، مناسب ببیند. پس در این صورت، ناقد ادبی، یک نظریه را ادبی کرده و از آن برای نقد ادبی استفاده کرده است.

تفاوت نقد ادبی و نظریه ادبی

نقد ادبی شعر چیست؟

نقد ادبی شعر یعنی یک شعر یا مجموعه شعر را از منظر یک یا چند نظریه‌ ادبی، تحلیل و بررسی کنیم. شعر به‌عنوان قالب ادبی غالب در ادبیات پیش از دوران معاصر در اکثر زبان‌ها، از اهمیتی بسیار ویژه در ادبیات برخوردار است. اشعار را نیز مانند متون ادبی می‌توانیم با استفاده از نظریه‌های گوناگون نقد کنیم. البته ممکن است هر ناقد ادبی به سمت نقد شعر نرود زیرا پیچیدگی‌های موجود در شعر بسیار بیشتر از پیچیدگی‌های موجود در نثر است.

موارد رایج در نقد ادبی شعر

در فهرست زیر برخی از موارد مهم در نقد اشعار را آورده‌ایم.

  • قالب شعر
  • محتوای شعر
  • آرایه‌های ادبی موجود در شعر
  • بررسی میزان غلبه هرکدام از عناصر ادبی (زبان، معنا، حس و…) در شعر
  • بررسی زبان شعر از منظرهای گوناگون
  • وزن و موسیقی شعر
  • سبک و نوع ادبی شعر
  • استعاره های موجود در شعر
  • شرایط اجتماعی زمانه شاعر
  • معنا و چندمعنایی در شعر

نقد ادبی چگونه است؟

تا اینجا دانستیم نقد ادبی چیست و در این بخش می‌خواهیم یاد بگیریم نقد ادبی چگونه انجام می‌شود. نقد ادبی فرایندی است که در آن، یک اثر ادبی را از منظرهای گوناگون مانند زبان‌شناسانه، روان‌شناسانه، جامعه‌شناسانه، فلسفه و… بررسی و تحلیل می‌کنیم و به این طریق سعی می‌کنیم این آثار را درک یا ارزش‌گذاری کنیم. هر نقد ادبی متناسب با اثر مورد بررسی و نظریه انتخاب شده، به شیوه متفاوتی انجام می‌شود.

برای مثال اگر بخواهیم یک شعر را از دیدگاه فرمالیسم نقد کنیم باید کل اجزای سازنده آن از زبان و آرایه‌های ادبی و قالب و لحن و… را بررسی کنیم. در یک نقد دیگر اگر بخواهیم یک داستان معاصر را به شیوه روانشناسانه نقد کنیم، باید به دنبال تطبیق نظریه‌های روانشناسی با شخصیت‌های داستان و… باشیم. بنابراین، نقد ادبی می‌تواند به شیوه‌های گوناگونی انجام شود.

تأثیر ناقد در نقد ادبی چگونه است؟

نورتروپ فرای معتقد است که منتقد بر اساس ایدئولوژی خود با آثار ادبی مواجه می‌شود و آن‌ها را بررسی می‌کند. بعد از او متفکران دیگری نیز به این موضوع پرداختند. در واقع نظام باروها و ارزش‌های منتقد می‌تواند روی نوع نگاه او به آثار ادبی و تحلیلی که از آثار ادبی ارائه می‌دهد، اثر بگذارد. همانطور که شخصیت مؤلف با همه ویژگی‌های تاریخی، روانی و… بر اثر ادبی تأثیر دارد، شخصیت منتقد نیز بر درک او از آن اثر ادبی و برداشت و تحلیل و نقد او اثر می‌گذارد.

برخی، ناقدان را به رعایت بی‌طرفی و دخیل نکردن تفکرات و باورهای خود در هنگام نقد توصیه می‌کنند تا نتیجه نقد ادبی در بهترین حالت خود باشد. برخی دیگر، انجام چنین کاری را ناممکن می‌دانند زیرا تأثیر ایدئولوژی بر ذهن منتقد را ناخودآگاه می‌دانند. از نظر این عده، منتقد حتی اگر بخواهد نیز نمی‌تواند تفکرات، باورها و ارزش‌های ذهنی خود را در نقد خود دخیل نکند.

نقد ادبی آری یا خیر؟

درباره مفید و کاربردی بودن یا نبودن نقد ادبی نظریات متفاوتی وجود دارد. عده‌ای به‌دلایل متفاوتی مانند علمی نبودن، از بین بردن ذوق هنری، تأثیر منفی بر نویسنده و شاعر، غیرقابل سنجش بودن ارزش آثار ادبی و… نقد ادبی را کاری غیرمفید یا حتی آسیب‌زا می‌دانند. در مقابل، عده‌ای دیگر به دلیل تأثیر نقد ادبی بر رشد و تکامل ادبیات و آثار ادبی، وجود آن را بسیار مفید و ضروری می‌دانند.

جمع بندی نقد ادبی

در این مطلب از مجله فرادرس بررسی کردیم نقد ادبی چیست و تاریخچه آن را در جهان و ایران بیان کردیم. همچنین انواع نقد ادبی، مکاتب نقد ادبی و تفاوت نقد و نظریه ادبی را توضیح دادیم. با مطالعه این مطلب می‌توانید با نقدهای ادبی مانند نقد روانکاوانه، نقد فرمالیسم، نقد ساختارگرایانه، نقد پساساختارگرایی، نقد فمینیسم و شیوه مواجهه ناقدان هرکدام از این مکاتب با آثار ادبی آشنا شوید. همچنین مزیت‌ها و معایب هرکدام از انواع نقد ادبی را نیز بیان کرده‌ایم.

source

توسط expressjs.ir