ادبیات نمایشی یک نوع ادبی است و منظور از آن، همه اشعار یا نوشتههایی است که برای اجرا روی صحنهای مثل تئاتر نوشته میشوند. نمایشنامه «هملت» از «شکسپیر» نمونهای از نوع ادبی نمایشی است. در این مطلب از مجله فرادرس یاد میگیریم ادبیات نمایشی چیست و نمونه های آن را معرفی میکنیم. همچنین ادبیات نمایشی در ایران و جهان را بررسی میکنیم و عناصر و ویژگیهای آن را معرفی خواهیم کرد. بررسی انواع ادبیات نمایشی از نظر فرم، محتوا، سبکهای ادبی و… نیز یکی دیگر از مباحث مهم این مطلب است. در پایان مطلب نیز پرسشهایی چهارگزینهای طرح کردهایم تا با استفاده از آنها میزان یادگیری خود را بسنجید.

ادبیات نمایشی
ادبیات نمایشی به آن دسته از آثار ادبی منظوم و منثور میگوییم که برای اجرا روی صحنهای مانند صحنه تئاتر نوشته شدهاند. نمایشنامهها در سراسر جهان، در دسته ادبیات نمایشی قرار میگیرند. برای مثال در ادبیات انگلیسی، نمایشنامههای شکسپیر مانند «اتللو» و «مکبث» و در ادبیات فارسی، نمایشنامههای بیضایی مانند «گمشدگان» و «سلطان مار» از نمونههای موفق ادبیات نمایشی هستند.
پیشنهاد میکنیم برای یادگیری ادبیات نمایشی، فیلم آموزش مبانی ادبیات نمایشی به زبان ساده و همراه با گواهینامه در فردرس را تماشا کنید. لینک این آموزش را در کادر زیر آوردهایم.
نمونه ادبیات نمایشی
در اینجا ابتدا بخشی از یک اثر ادبی نمایشی را مشاهده میکنیم و در ادامه مطلب نیز نمونه هایی از ادبیات نمایشی جهان و ایران را معرفی خواهیم کرد. در کادر زیر بخشی از نمایشنامه «قصه ماه پنهان» از بهرام بیضایی را آوردهایم.
دختر- وای! چه شب سیاهی!
مرشد- این صدای موریانههاست.
دختر- نفس زمین تند شده.
مرشد- و تاریکی تا قلب زمین پایین اومده.
دختر- این پایین-
مرشد- همه در خوابند و اون بالا-
دختر- ماه هنوز به وسط آسمون نرسیده.
مرشد- هوا برق زد.
دختر- اما صدایی نیومد.
[ناگهان فریاد گوشخراشی فضا را میشکند. دختر از جا و مسافر از خواب میجهند. حرکت صورتهای بیدار شده و صدای مداوم رعد.]
دختر- چی بود؟
مرشد- معلوم نیست.
مسافر- کی بود؟
مرشد- کسی تا امروز فریادی به این بلندی نشنیده.
[هیاهوی وحشت صورتها و سایهها که هرکدام از طرفی دویدهاند. دختر فریادکشان بیرون میدود.]
دختر- این صدا چی بود؟
مرشد- این یک فریاد بود و این همیشه بوده است و ما که همیشه بودهایم. چرا تابهحال آن را نشنیدهایم؟ پیرمردی میگفت: «هر وقت با دل خلوتی داشتهام، این فریاد را از خود شنیدهام.» و ما که همیشه با دل خود تنهاییم. چرا دروازه گوشمان رو به روی فریادها بستهایم؟
[همهمه وحشت؛ مسافر پیش میرود.]
مسافر- ماه گرفته.
مرشد- و شب موندنی شده.
مسافر- پیهسوزی روشن شد.
مرشد- اما باد خاموشش کرد.
مسافر- از هیچچیز خبری نیست.
مرشد- کرم شبتاب هم به لانهاش برگشت.
مسافر- الان ماه به وسط آسمون رسید.
مرشد- و غوکی آواز خواند.
[همهمه شادی از بیرون.]
تاریخچه ادبیات نمایشی
تقریباً همه ملتهای کهن، پیشینهای در ادبیات نمایشی دارند زیرا هرکدام از آنها دارای مراسمها و آیینهای خاصی بودهاند که به شیوهای نمایشی اجرا میشده است. مهمترین پیشینه ادبیات نمایشی در خارج از ایران به مراسمهای مذهبی در روم باستان بر میگردد. در ایران نیز در زمان پیش از اسلام و در دوره حکومت ساسانیان، نمایشهایی را اجرا میکردهاند. بعد از اسلام نیز، تعزیه نزدیکترین شباهت را به ادبیات نمایشی داشته است. البته توجه کنید که هیچکدام از این مراسمهای مذهبی و قدیمی، مطابق نوع ادبی نمایشی امروزی نبودهاند.
چند نمونه مهم ادبیات نمایشی
در این بخش با چند نمونه مهم از ادبیات نمایشی در دنیا و ایران آشنا میشویم.
نمونه ادبیات نمایشی در دنیا
در فهرست زیر، چند نمونه مهم آثار ادبیات نمایشی در خارج از ایران را آوردهایم.
- نمایشنامههای شکسپیر: اتللو، هملت، مکبث، رویای شب نیمه تابستان، شاه لیر، ریچارد سوم و رومئو و ژولیت
- نمایشنامههای سوفوکل: آنتیگونه و ادیپ پادشاه
- نمایشنامههای اوریپید: مدهآ و زنان تروا
- نمایشنامههای مولیر: خسیس، مردمگریز و بیمار خیالی
- نمایشنامههای آنتون چخوف: باغ آلبالو، ایوانف، مرغ دریایی، سه خواهر
- نمایشنامههای هنریک ایبسن: دشمن مردم، خانه عروسک و ایولوف کوچک
- نمایشنامههای آرتور میلر: مرگ فروشنده، بعد از پاییز و همه پسران من
- نمایشنامههای برتولت برشت: ننهدلاور و فرزندان او، دایره گچی قفقازی، مادر و ترس و نکبت در رایش سوم
- نمایشنامههای تنسی ویلیامز: باغ وحش شیشهای، اتوبوسی به نام هوس و گربهای روی شیروانی داغ
- نمایشنامههای ساموئل بکت: در انتظار گودو، روزهای خوش و دست آخر
- نمایشنامههای آلبر کامو: کالیگولا و سوء تفاهم
- نمایشنامههای مارتین مک دونا: مراسم قطع دست در اسپوکن، مرد بالشی، ستوان آینیشمور و چلاق آینیشمان
نمونه ادبیات نمایشی در ایران
در فهرست زیر برخی از مهمترین نمایشنامههای فارسی را همراه با نویسندگان مهم ادبیات نمایشی در ایران آوردهایم.
- نمایشنامههای بیضایی: اژدهاک، پهلوان اکبر میمیرد، سلطان مار، چهارراه، مجلس ضربت زدن
- نمایشنامههای اکبر رادی: ارثیه ایرانی، پلکان، روزنه آبی، شب روی سنگفرش خیس و صیادان
- نمایشنامههای پری صابری: کوروش کبیر، من از کجا عشق از کجا، من به باغ عرفان و هفت شهر عشق
- نمایشنامههای بهمن فرسی: موش، آرامسایشگاه و سقوط آزاد
- نمایشنامههای نغمه ثمینی: شکلک، خانه، اسبهای آسمان خاکستر میبارند و خواب در فنجان خالی

ادبیات نمایشی در ایران
ادبیات نمایشی با ترجمه آثار نمایشی غربی در ایران راه پیدا کرد. مترجمان، نمایشنامههای افرادی چون «شکسپیر»، «مولیر»، «دوما» و… را به فارسی ترجمه کرده بودند و هنرمندان تئاتر، این نمایشنامهها را به روی صحنه اجرا میبردند. بعد از آن و در زمان انقلاب مشروطه، نویسندگانی مانند آخوندزاده، میرزا آقا خان تبریزی و… نمایشنامههایی را با مضامین اجتماعی و سیاسی مینوشتند که از نظر فرم و اصول درام، قوی نبودند اما چون هدف از نگارش آنها، بالا بردن آگاهی مردم نسبت به مسائل و مشکلات روز جامعه بود، از نظر محتوا، برجسته بودند. مضامین این نمایشنامهها نیز، مفاهیمی چون آزادی، عدالتخواهی، داشتن قانون در جامعه و بهطور کلی حرکت جامعه به سوی مدرنیته و دموکراسی بود.
اولین نمایشنامه های ایرانی
نمایشنامه «جعفرخان از فرنگ برگشته» از «حسن مقدم» اولین نمایشنامه ایرانی در آن دوران است. بعد از آن، میرزا آقا تبریزی با نوشتن نمایشنامه «حکایت اشرف خان، حاکم عربستان، در ایام توقف او در تهران»، راه نمایشنامهنویسی را ادامه داد. «تمثیلات» آخوندزاده، «رستاخیز سلاطین ایران در خرابههای مداین» از میرزاده عشقی و «خروس سحر» عبدالحسین نوشین نیز نمونههایی از ادبیات نمایشی فارسی قبل از دهه چهل هستند. در دوران معاصر، نویسندگانی مانند غلامحسین یوسفی، بهرام بیضایی، ، و… از موفقترین نویسندگان نمایشنامه و ادبیات نمایشی در ایران بودهاند.
نویسندگان ایرانی ادبیات نمایشی
در این بخش با برخی از مهمترین نمایشنامهنویسان ایرانی آشنا میشویم و نمونه آثار برخی ار آنها نیز را نیز معرفی میکنیم. توجه کنید که نمایشنامهنویسان ایرانی اغلب متعلق به دوران معاصر بوده و هستند و معمولاً نیز خود آنها نمایشنامههای خود را به صحنه اجرا بردهاند.
بهرام بیضایی
بیضایی مهمترین نمایشنامهنویس ایرانی است که سبک خاص خود را در نگارش نمایشنامه ساخته است. او در سال ۱۳۱۷ متولد شد و با تأثیرپذیری از تعزیه، نمایشنامههای فاخر و اثرگذار بر دوران پس از خود را نوشت. از ویژگیهای مهم نمایشنامههای بیضایی زبان فاخر، داشتن سبک ادبی خاص و توجه کمتر بر صحنه پردازی است. یکی از مهمترین نمایشنامههای او «مرگ یزدگرد» است که در آن، روایتهای مختلفی که از مرگ یزدگرد سوم (آخرین پادشاه ایران پیش از اسلام) وجود دارد را از زبان شخصیتهای نمایشنامه خود، روایت میکند. او نمایشنامههای موفق بسیار زیادی را نوشته و به اجرا برده است. «کارنامه بندار بیدخش»، «آرش»، «چهار صندوق»، «فتحنامه کلات»، «سهرابکشی» و «افرا یا روز میگذرد» تنها چند نمونه موفق از نمایشنامههای مهم او هستند.

اکبر رادی
این نمایشنامهنویس برجسته ایرانی، متولد ۱۳۱۸ است و از آثار نمایشی مهم او باید به «ارثیه آبی» اشاره کنیم که در آن، مواجهه انسانهای مختلف با مدرنیسم را به تصویر میکشد.
بهمن فرسی
این نویسنده و ناقد ادبی مهم در ادبیات نمایشی، متولد ۱۳۱۲ است. از نمایشنامههای فرسی میتوانیم «نبیرههای بابا آدم»، «چوب زیر بغل»، «صدای شکستن» و «آرامسایشگاه» را نام ببریم. همچنین یکی از مهمترین اثرهای ادبیات نمایشی فارسی به نام «موش» نوشته فرسی است و در آن، به مسائل عمیق اجتماعی و فلسفی میپردازد.

محمود استادمحمد
او یکی از نمایشنامهنویسان جریانساز ایرانی است زیرا بنیانگذار نمایشهای قهوهخانهای است.محمود استادمحمد زاده ۱۳۲۹ است و از مهمترین آثار ادبی نمایشی او باید به «تیغ و ترنا» و «آسید کاظم» اشاره کنیم.
غلامحسین ساعدی
ساعدی یکی از مهمترین نویسندگان ایرانی و متولد ۱۳۱۴ است. او به دلیل محتواهای اجتماعی و سیاسی نمایشنامههای خود، آنها را با نام مستعار «گوهر مراد» منتشر میکرد. از اهمیت آثار ادبی ساعدی باید این نکته را بیان کنیم که بسیاری از فیلمهای سینمایی مهم فارسی در طول تاریخ مانند «گاو» و «آرامش در حضور دیگران» از آثار او ساخته شده است. معروفترین نمایشنامه او نیز «آی بیکلاه و آی باکلاه» است که در آن، وضعیت اجتماعی و سیاسی جامعه زمانه خود را توصیف میکند.
پری صابری
صابری از زنان تأثیرگذار در ادبیات نمایشی ایران است که تالار مولوی را در تهران تأسیس کرد. این نویسنده متولد ۱۳۱۱ است. «کوروش کبیر» از مهمترین نمایشنامههای پری صابری است که در آن به زندگی این پادشاه مهم ایرانی از سلسله هخامنشیان میپردازد. عمده آثار صابری درباره مشاهیر و شخصیتهای مهم ایران مانند «عطار»، «مولوی»، «فروغ»، «رستم و سهراب» و «سهراب سپهری» هستند.

بیژن مفید
این نویسنده متولد ۱۳۱۳ یکی از مهمترین افراد در ادبیات نمایشی ایران است. او مسیر خود را از بازیگری تئاتر شروع کرد و سپس آثار نمایشی مهم خارجی را ترجمه میکرد. بعد از آن نیز، با همکاری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، نمایشنامههای کودکانهای مانند «شاپرک خانم»، «کوتی و موتی»، و «ترب و دم گربه» را نوشت و اجرا کرد. اما شاید مهمترین نمایشنامه او «شهر قصه» است که در آن، با بیانی تمثیلی و با استفاده از جامعهای از حیوانات، واقعیتهای تلخ جوامع انسانی را به تصویر میکشد.
نغمه ثمینی
ثمینی از موفقترین نمایشنامهنویسان معاصر فارسی است که در سال ۱۳۵۲ متولد شده است. او در آثار خود، آنچه در جامعه وجود دارد را نقد میکند. یکی از مهمترین آثار ادبی نمایشی او، «چهار دقیقه و همان چهار دقیقه» است. آثار نمایشی دیگری مانند «خانه» و «شکلک» نیز از نمایشنامههای موفق او هستند.

محمد یعقوبی
این نمایشنامه نویس معاصر، متولد سال ۱۳۴۶ است و از جدیدترین نمایشنامهنویسان موفق فارسی است. «زمستان ۶۶»، «خشکسالی و دروغ» و «قرمز و دیگران» از نمایشنامههای او هستند.
محمد چرمشیر
چرمشیر متولد ۱۳۳۹ است و نمایشنامههای زیادی را نوشته و منتشر کرده است. کارگردانهای مهمی نمایشنامههای او را به روی صحنه بردهاند. «باد اسب است»، «در مصر برف نمیبارد»، «با دهانبند سکوت»، «نجواهای شبانه»، «میخواستم اسب باشم»، «کبوتری ناگهان»، «آرامش در حضور دیگران» و «روایت عاشقانهای از مرگ در ماه اردیبهشت» از نمایشنامههای مهم محمد چرمشیر هستند.
محمد رحمانیان
رحمانیان یکی از مهمترین نمایشنامهنویسان ایرانی دهههای گذشته و متولد سال ۱۳۴۱ است. از نمایشنامههای مهم او باید به «خردهروایتهای زن و شوهری»، «ترانههای قدیمی: پیکان جوانان»، «نام تمام مادران»، «سینماهای من»، «عشقه» و «شهادتخوانی قدمشاد مطرب در طهران» اشاره کنیم. او اغلب نمایشنامههای خود را به صحنه اجرا برده است.

عناصر ادبیات نمایشی
حالا که دانستیم ادبیات نمایشی چیست، در این بخش عناصر آن را معرفی میکنیم. عناصر ادبیات نمایشی را در فهرست زیر آوردهایم.
- راوی
- شخصیت
- قهرمان و ضد قهرمان
- پی رنگ
- درون مایه
- موضوع
- گفت و گو
- صحنه
- فضا
- سبک نویسنده
- مقدمه
- گره افکنی
- کشمکش
- اوج
- گره گشایی
- پایان بندی
در ادامه، هرکدام از این موارد را بهطور جداگانه و کامل معرفی میکنیم. پیش از آن میتوانید با تماشای فیلم آموزش مقدماتی نمایشنامه نویسی در فرادرس، عناصر این نوع ادبی را بهتر بشناسید و نوشتن نمایشنامه را نیز یاد بگیرید. فیلم این آموزش را در کادر زیر آوردهایم.
راوی یا زاویه دید
در هر اثر نمایشی، مخاطب از یک یا چند زاویه خاص با روایت روبهرو میشود و آن را تجربه میکند. به این زاویه دید که مخاطب در داستان دارد، راوی میگوییم. انواع راوی یا زاویه دید را در فهرست زیر آوردهایم.
- زاویه دید اول شخص: در این نوع زاویه دید، نویسنده داستان را از دید خودِ شخصیتی روایت میکند که در حال انجام اعمالی است یا حوادثی برای او رخ میدهند.
- زاویه دید سوم شخص: زاویه دید دانای کل یا سوم شخص نوعی است که خود شخصیت داستان، اتفاقات و حوادث را از زبان خود بیان نمیکند بلکه گویی فرد سوم شخصی مانند ناظر و حاضر، اعمال و اتفاقات را روایت میکند. به این نوع راوی، دانای کل نیز میگویند.
- زاویه دید ترکیبی: ممکن است در یک اثر ادبی نمایشی، هم زاویه دید اول شخص و هم سوم شخص وجود داشته باشد. یعنی بخشی از داستان، توسط خود شخصیتها یا قهرمان روایت شود و بخش دیگری را سوم شخص و راوی بیرونی بیان کند.
نکته: باید دقت کنید که منظور از عنصر راوی در ادبیات نمایشی، روایتکننده نیست. زیرا ممکن است در بعضی نمایشنامهها نیاز به قصهگو یا روایتکنندهای باشد که هنگام اجرای آن نمایشنامه، بخشی از داستان را برای مخاطب روایت کند اما همه نمایشنامهها به آن نیاز ندارند. درصورتیکه راوی یا زاویه دید در همه نمایشنامهها وجود دارد و اصلاً بود و نبود آن انتخابی نیست زیرا هر داستان به محض زاده شدن، زاویه دید نیز خواهد داشت.
شخصیت
منظور از شخصیت در ادبیات نمایشی، هر کاراکتری است که دیالوگها را میگوید یا کنشها را انجام میدهد. هر شخصیت مجموعهای از خصوصیات اخلاقی، ظاهری، رفتاری، اجتماعی و… است. نویسنده با شیوههای مختلف شخصیتپردازی، شخصیتهای نمایشنامه خود را به مخاطب میشناساند. روشهای شخصیتپردازی را در ادامه همین بخش توضیح دادهایم. دقت کنید که شخصیتها در ادبیات نمایشی میتوانند انسان، حیوان، موجودات اسطورهای، موجودات ابداعی، غیرجانداران یا حتی مفاهیم اعتباری (با ظاهری مادی) باشند.
شیوه های شخصیتپردازی
یکی از مهمترین اجزا و عناصر در ادبیات نمایشی، شخصیت است و نویسنده تمام آنچه میخواهد بگوید را از زبان و رفتار همین شخصیتها بیان میکند. بنابراین شخصیتپردازی نیز در ادبیات نمایشی بسیار مهم است. زیرا هرچه شخصیتپردازی عمیقتر و بیشتر صورت بگیرد، مخاطب با شخصیتها احساس همذاتپنداری بیشتری میکند و این یعنی با اثر نمایشی، بهتر ارتباط برقرار میکند.
در فهرست زیر، انواع روشهایی که برای شخصیتپردازی وجود دارد را آوردهایم و درباره هرکدام توضیح دادهایم.
- توصیف ویژگیهای ظاهری: نویسندگان در داستان و بهویژه در ادبیات نمایشی، ویژگیهای ظاهری شخصیتها از وضعیت جسمی آنها گرفته تا نوع پوشش آنها را توصیف میکنند.
- دیالوگها: موضوعاتی که هر شخصیت درباره آنها سخن میگوید و همچنین نوع گفتار او، چیزهای زیادی را راجع به آن شخصیت به مخاطب میگوید. برای مثال، موضوعات و لحن سخنان یک شخصیت بیسواد باید با موضوعات و لحن سخنان یک استاد دانشگاه ادبیات متفاوت باشد.
- کنشها: رفتارها و اعمال هر کاراکتر نیز مانند سخنان او نشاندهنده چگونگی شخصیت او است.
- واکنشها و دیالوگهای شخصیتهای دیگر: اینکه دیگر شخصیتهای داستان درباره هر شخصیت، چه نظری داشته باشند و واکنش آنها در برابر کنشهای او چه باشد نیز اطلاعات زیادی درباره آن شخصیت در اختیار خواننده قرار میدهد.
قهرمان و ضد قهرمان
قهرمان در ادبیات نمایشی، آغازگر کنش و کشمکش است. او یکی از شخصیتهای نمایشنامه است که ویژگیهای خوب و فضایل اخلاقی او بسیار بیشتر از ویژگیهای منفی یا رذایل اخلاقی او است. به همین دلیل نیز مخاطب با قهرمان ارتباط زیادی میگیرد و دوست دارد که در انتهای روایت، او پیروز شود و به خواسته یا هدف خود برسد. اما قهرمان بودن به معنای شکستناپذیری یا اشتباه نداشتن نیست. ممکن است قهرمان در پایان یک روایت شکستی سهمگین را تجربه کند اما مهم این است که شرافت و پاکی خود را زیر پا نگذاشته باشد.
ویژگیهای قهرمان
در فهرست زیر، مهمترین ویژگیهای قهرمان را آورهایم.
- داشتن هدف: داشتن خواسته شدید که آن را بر زندگی خود نیز ترجیح میدهد. حتی اگر به خودش یا دیگری آسیبی برسد.
- قرارگیری در شرایط دشوار: قهرمان تحت شرایط سختی قرار دارد. یعنی همیشه خود او یا چیزها یا افراد مربوط به او در معرض خطر هستند.
- عدم سازش: قهرمان برای رسیدن به خواسته خود بیرحم است و معمولاً با کسی سازش نمیکند.
- وجود جبر: قهرمان ناچار به انجام اعمال قهرمانانه است نه اینکه به دلیل علاقه، آن کارها را انجام دهد.
- عدم تعلق به گروهی خاص: قهرمان متناسب با نوع نمایشنامه، از طبقههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی متفاوتی است اما بهطور کلی باید بدانیم که منظور از قهرمان، انسان دارای ویژگیهای قهرمانه و خاص نیست و انسانهای کاملاً عادی نیز میتوانند در ادبیات نمایشی، قهرمان باشند.
ضد قهرمان کیست؟
برخی ضد قهرمان را شخصیتی میدانند که در مقابل قهرمان قرار میگیرد و از انجام کنشهای او جلوگیری میکند یا بهنوعی مانعی برای رسیدن قهرمان به هدف میشود. اما مطابق تعریفی دیگر، ضد قهرمان آن کاراکتری است که ویژگیهای بد او از ویژگیهای خوب او بیشتر هستند. یعنی از نظر ویژگیهای کاراکتری، برعکس قهرمان است. به نظر میرسد که تعریف دوم، برای توضیح ضد قهرمان مناسبتر باشد.

پی رنگ
طرح یا پیرنگ یا Plot مجموعه حوادث و اعمال داستان با توجه به رابطه علی و معلولی میان آنها است. باید توجه کنید که پیرنگ با خلاصه داستان متفاوت است. «ادوارد مورگان فورستر» درباره تفاوت پیرنگ با خلاصه داستان و… اینچنین میگوید که «سلطان مرد و سپس ملکه مرد.» یک داستان است اما «سلطان مرد و سپس ملکه بر اثر اندوه بسیار مرد.» یک پیرنگ است. پس در پیرنگ، فقط داشتن خلاصهای از حوادث داستان در خط زمانی کافی نیست بلکه باید به روابط علی و معلولی حوادث و اعمال نیز توجه شود.
از نظر ارسطو پیرنگ باید آنچنان منسجم باشد که اگر هر بخشی از آن را حذف کنیم، بهکلی از بین برود.
اجزای پی رنگ
ارسطو هر پیرنگ را دارای سه مرحله میداند که آنها را در فهرست زیر آوردهایم.
- آغاز پیرنگ: این مرحله از پیرنگ، اولین حادثه یا اتفاق در داستان است و طبیعتاً ضرورتی ندارد که معلول حادثهای پیش از خود باشد.
- میان پیرنگ: همه حوادث و اعمالی که پس از آغاز پیرنگ و پیش از پایان داستان رخ میدهند، در میانه پیرنگ جای میگیرند و هرکدام از آنها باید علتِ حادثه یا عمل پس از خود باشند.
- پایان پیرنگ: این مرحله، پیامد و نتیجه منطقی حوادث و اعمال پیشین (از آغاز تا میانی) است.
پی رنگ اصلی و فرعی
هر اثر ادبی نمایشی از یک پیرنگ اصلی و چندین پیرنگ فرعی تشکیل میشود. هرچه اثر ادبی خلاصهتر و سادهتر باشد، تعداد پیرنگهای فرعی آن نیز کمتر است. اما هرچه روایت اثر نمایشی پیچیدهتر باشد یا داستان طولانیتری داشته باشد، طبیعتاً تعداد پیرنگهای فرعی آن نیز بیشتر خواهد شد.
انواع پی رنگ زمانی
پیرنگها از نظر خط زمانی دارای سه نوع هستند. آنها را در فهرست زیر آوردهایم.
- ترتیب زمانی: این نوع پیرنگ در نمایشنامهای وجود دارد که در آن، اتفاقات و اعمال شخصیتها مطابق با خط زمانی یا زمان طبیعی پیش میرود. در این نوع پیرنگ، هیچ بازگشت به گذشته یا پرش به آیندهای وجود ندارد.
- بازگشت به گذشته: منظور از بازگشت به آینده یا فلاشبک، این است که نویسنده در داستان به رویداد یا عملی که قبل از آن لحظه اتفاق افتاده است، اشاره و آن را روایت کند. معمولاً فلاشبکها دارای ارزش زیادی هستند چون حاوی اطلاعات مهمی درباره شیوه پیشآمدن گرههای داستانی یا شکلگیری شخصیتهای داستان هستند.
- پرش به آینده: فلاشفوروارد کاملاً برخلاف بازگشت به گذشته است. در این نوع پیرنگ، نویسنده اتفاقات یا اعمالی را بیان میکند که نسبت به خط زمانی داستان، در آینده پیش میآیند. از کاربردهای این نوع پیرنگ، ایجاد تعلیق در مخاطب برای جلب نظر او برای ادامه دادن داستان است.

درون مایه
مضمون یا درونمایه که در زبان انگلیسی به آن «Theme» میگوییم، آن اندیشه مسلطی است که در کل اثر ادبی جریان دارد. به عبارت دیگر، فکر و اندیشه اصلی و اساسی در اثر ادبی که باعث پیوند موقعیتها و حوادث مختلف در داستان نمایشی میشود، درونمایه آن است. به همین دلایل، مضمون هر اثر ادبی، آیینهای از تفکرات نویسنده آن اثر نیز هست.
نحوه تشخیص درون مایه
برای تشخیص درون مایه هر اثر ادبی باید کل آن را مطالعه کنیم. البته گاهی نویسنده مضمون اثر خود را به صورت صریح به مخاطب نشان نمیدهد بلکه باید آن را از خلال دیالوگها، توصیفات، شخصیتپردازیها و… تشخیص بدهیم. مخصوصاً اگر موضوع آن اثر، اجتماعی، سیاسی و مانند اینها باشد زیرا در این صورت، ممکن است نویسنده حتی بهصورت خودآگاه و عامدانه، درون مایه اثر خود را بیشتر پنهان کند.
موضوع
موضوع، آن محتوای تککلمهای است که قلمرو حوادث و اعمال داستان را تعیین میکند. برای مثال موضوعات ادبیات نمایشی میتواند تاریخی، عاشقانه، اجتماعی و… باشد. موضوع و درون مایه با هم تفاوت دارند و نباید آنها را با هم یکی بدانیم. در ادامه مطلب این تفاوت را توضیح دادهایم.
تفاوت موضوع و درون مایه
اگر بخواهیم موضوع و درون مایه یک اثر ادبی را با هم مقایسه کنیم باید بگوییم موضوع در یک کلمه خلاصه میشود اما برای خلاصه کردن درون مایه باید آن را حداقل در یک جمله بیان کنیم. موضوعات مختلفی مانند عشق، جامعه، مذهب، فرهنگ و… وجود دارد که نویسنده برای آفرینش اثر ادبی خود از آنها استفاده میکند اما هر نویسنده به شیوهای متفاوت از دیگران به آن موضوع خاص میپردازد و همین شیوه پرداخت او به موضوعات، درون مایه اثر او است. در واقع نویسندگان از موضوع بهعنوان بستری برای بیان درون مایه اثر خود استفاده میکنند. برای مثال اگر دو نویسنده مختلف، اثری نمایشی را با موضوع اجتماعی بنویسند، قطعاً درون مایه آثار آنها با هم متفاوت خواهد بود.

گفت و گو
دیالوگ یا گفتوگو یکی از مهمترین عناصر ادبیات نمایشی است زیرا در کنار کنش (اعمال) ابزاری برای شخصیتها است که با کمک آن، روایت را پیش ببرند. نویسنده درون مایه و تفکرات خود را در درون همین گفتوگوها قرار میدهد و آنها را از زبان شخصیتها به مخاطب منتقل میکند.
کاربردهای گفت و گو
در فهرست زیر، کاربردهای گفتوگو در ادبیات نمایشی را آوردهایم تا اهمین این عنصر را بیشتر درک کنید.
- شخصیتپردازی: سخنان هریک از شخصیتها، اطلاعاتی درباره کاراکتر خود آن شخصیت و شخصیتهای دیگر به مخاطب میدهد.
- مشخص کردن زمان و مکان: این کار یا بهصورت مستقیم انجام میشود یا از طریق سبک کلام شخصیتها به دوران آن روایت پی میبریم. برای مثال در زبان فارسی، مشخصات نثر زمان قاجار با نثر دوران معاصر تفاوت دارد.
- پیش بردن روایت: بخش مهمی از هر اثر ادبی نمایشی با گفتوگوهای میان شخصیتها روایت میشود و پیش میرود.
- توصیف صحنه و اتفاقات خارج از صحنه: گفتوگو ابزار بسیار مناسبی است که نویسنده از آن برای توصیف صحنه اجرا و حوادثی که خارج از صحنه اجرا اتفاق افتادهاند، استفاده کند. زیرا ممکن است توصیف کردن صحنه یا حوادث خارج از صحنه باعث طولانی شدن اثر نمایشی و کم شدن جذابیت آن برای مخاطب شود.
- روایت اتفاقات پیش از شروع روایت داستان: معمولاً در شروع آثار ادبی نمایشی، نویسنده با استفاده از دیالوگهای بین شخصیتها به بیان اتفاقی میپردازد که پیش از شروع روایت خود اثر ادبی اتفاق افتادهاند.
فرم و محتوای گفتوگو
گفتوگوها از نظر فرم و محتوا میتوانند کاملاً با هم متفاوت باشند. یعنی حتی در یک اثر ادبی نمایشی واحد هم ممکن است سخنان هریک از شخصیتها با ساختار، فرم، سبک و محتوایی متفاوت با سایر شخصیتها باشد. معمولاً نیز آن اثر ادبی که در آن، هر شخصیت لحن و سبک متفاوت خود را در دیالگگویی داشته باشد، قویتر است. از عوامل تأثیرگذار بر فرم و محتوای گفتوگوها میتوانیم به طبقه اجتماعی و فرهنگی شخصیتها، سبک شخصی نویسنده، موضوع کلی اثر و… اشاره کنیم.

صحنه
صحنه از مهمترین عناصر در ادبیات نمایشی است زیرا در این نوع اثر ادبی، نویسنده باید ویژگیهای فضایی که نمایشنامه در آن اجرا میشود را توصیف کند. خیلی اوقات و در نمایشهای چندپردهای، ممکن است دکوراسیون صحنه در هر پرده از نمایش با پرده قبلی و بعدی تفاوت داشته باشد. نویسنده نمایشنامه میتواند در هنگام نگارش، کلیتی از صحنه را توصیف کند و کارگردان و… در هنگام اجرا، جزئیات را به آن اضافه کنند یا اینکه خود نویسنده جزء به جزء مشخصات هر صحنه را در نمایشنامه خود بنویسد.
زمان و مکان در صحنه
البته در مبحث صحنه، فقط نباید به مکان یا جغرافیا توجه کنیم بلکه باید هم به عنصر مکان و هم به عنصر زمان توجه شود. منظور از زمان نیز، هم دوره تاریخیای است که داستان در آن جریان دارد و هم زمانهای مختلف از شبانهروز. زیرا برخی از صحنهها در روز و برخی در شب اجرا میشوند و متناسب با گذشت زمان در روایت، صحنه نیز باید تغییر کند تا گذشت زمان را نشان دهد.

فضا
آن حس و حالی که از ترکیب شخصیتپردازی، گفتوگو و سایر عناصر داستان به مخاطب منتقل میشود را فضای اثر ادبی نمایشی میدانیم.
سبک نویسنده
این سبک با سبکهای ادبی متفاوت است. سبکهای ادبی نمایشنامهنویسی را نیز در همین مطلب بررسی میکنیم اما منظور از سبک نویسنده، سبک شخصی هر نویسنده است. هر نمایشنامهنویس متناسب با زندگی و تجربههای زیسته خود، درک متفاوتی از زندگی دارد و میتواند سبک خاص خود را در آفرینش آثار ادبی نمایشی بسازد. نویسندگان با استفاده از عواملی چون نوع جملهبندی، استفاده از دایره واژگان خاص، استفاده از لحنهای خاص برای دیالوگها، نوع توصیف زمان و مکان و… سبک شخصی خود را میسازند.
مقدمه
در اولین بخش از هر اثر ادبی نمایشی، نویسنده مقدمهچینی میکند. یعنی با معرفی شخصیتها، معرفی قهرمان، تشریح وضعیت و شرایط موجود، بیان هدف و خواسته قهرمان و… مخاطب را برای ورود به چالشهای داستان آماده میکند.
گره افکنی
گره آن موقعیت سخت و پیچیدهای است که قهرمان داستان را به سمت چالش و کشمکش میبرد. نویسنده با ایجاد دگرگونی در شخصیتها یا موقعیت آنها این گره را در داستان خود ایجاد میکند. گرهافکنی یا ایجاد گره باعث گسترش داستان و پیرنگ میشود زیرا با پدید آمدن گره، قهرمان دچار کشمکش میشود و در نهایت نیز داستان با گرهگشایی به نتیجه میرسد.
کشمکش
کشمکش از جمع شخصیت قهرمان و هدف او بهعلاوه نیروی مخالف او در جهت رسیدن به آن هدف پدید میآید. یعنی کشمکش همان چالشی است که قهرمان در ادبیات نمایشی با آن مواجه میشود. در ادبیات نمایشی کشمکش موقعیتی است که وقایع اساسی داستان در آن به هم پیوند میخورند و بحرانی شکل میگیرد و به اوج میرسد. در واقع، کشمکش مانند ظرفی برای ارائه تمام اجزا و عناصر نمایش است. در ادبیات نمایشی همیشه قهرمانی وجود دارد که برای رسیدن به یک هدف در حال تلاش است و کشمکش از جایی آغاز میشود که نیرویی انسانی یا غیرانسانی، در برابر رسیدن قهرمان به هدف خود، سد میشود. بر اساس نوع آن نیروی مخالف، کشمش به انواعی تقسیم میشود که آنها را در ادامه توضیح دادهایم.
انواع کشمکش
در فهرست زیر، انواع کشمکش را با توضیحی درباره هرکدام از آنها آوردهایم.
- بر ضد خود: در این نوع کشمکش، فرد با خود و در درون خو دچار کشمکش میشود. برای مثل اگر یک شخصیت برای دزدی کردن یا نکردن، با ارزشهای اخلاقی دورنی خود درگیر شود، دچار این نوع کشمکش شده است.
- بر ضد فرد دیگری: اگر قهرمان در راه رسیدن به هدف خود باشد و انسان یا انسانهایی دیگر مانع او شوند، با افراد دیگر دچار کشمکش شده است.
- بر ضد طبیعت: در برخی از داستانها و بهخصوص داستانهای قدیمیتر، قهرمانان در مسیر رسیدن به اهداف خود با طبیعت نیز دچار چالش میشوند. برای مثال اگر یک قهرمان برای رسیدن به خانهاش تلاش کند اما هوای برفی مانع او شود، کشمکش او از نوع ضد طبیعت است.
- بر ضد جامعه: گاهی قهرمان در مسیر رسیدن به هدف خود فقط با یک یا چند فرد در تعارض و مشکل نیست بلکه کل جامعه در برابر او قرار دارند. برای مثال وقتی روشنفکری راه اصلاح جامعه را به مردم خود میگوید اما بهجای پذیرش و قدردانی با جبههگیری مردم جامعه خود مواجه میشود با کل جامعه دچار کشمکش شده است.
- بر ضد سرنوشت: در برخی از آثار نمایشی، قهرمان در راه رسیدن به خواسته خود با موانع فرازمینی و بهنوعی سرنوشت روبهرو میشود و این قدرتهای فراانسانی برای او چالش به وجود میآوردند.
- بر ضد تکنولوژی: این نوع کشمکش، یکی از جدیدترین انواع کشمکش در ادبیات نمایشی است که در آثار نمایشی معاصر دیده میشود و قهرمان داستان در استفاده از تکنولوژی دچار چالش و کشمکش میشود.

اوج
نقطه اوج در ادبیات نمایشی مهمترین و حساسترین بخش چالش است که باید نتیجه منطقی حوادث و اعمال پیشین خود باشد و بعد از گرهافکنی رخ میدهد. در واقع از نظر توالی زمانی، اوج بین گرهافکنی و گرهگشایی قرار دارد زیرا بعد از اوج، گره داستان باز میشود. اوج همان جایی است که قهرمان داستان با بیشترین حد از فشار در کشمکش مواجه میشود و مهمترین تصمیمگیری یا کنش خود را انجام میدهد. در اوج ممکن است قهرمان موفق شود یا شکست بخورد. همچنین ممکن است در یک نمایشنامه چند اوج وجود داشته باشد اما باز هم یکی از آنها اوج اصلی داستان است.
گره گشایی
این عنصر در ادبیات نمایشی پس از اوج رخ میدهد و حاوی اتفاقاتی است که گرههای پیش آمده در مرحله گرهافکنی را باز میکند. در این مرحله، نویسنده مخاطب را از رازها و نقطههای کور داستان مطلع میکند و داستان را برای او شفاف میکند. در واقع سلسله حوادث و کنشهایی که در روایت وجود داشتند و با اتصال به یکدیگر، گره را ایجاد کرده بودند و در نهایت، کشمکش را به اوج خود رسانده بودند، در این مرحله برای مخاطب روشن و واضح میشوند و او را به فهم و درکی از مسیر داستان میرسانند.
پایان بندی
پایان نمایشنامه در واقع دوره ثبات دومی در روایت است. قبل از گرهافکنی شخصیتها در ثباتی قرار داشتند و با گرهافکنی، کشمکش، اوج و گرهگشایشی، تغییراتی در شرایط و شخصیتها به وجود میآید اما در پایان داستان دوباره با یک ثبات و بهنوعی آرامش پس از طوفان مواجه هستیم. ممکن است پایانبندی اثر ادبی نمایشی دارای نتیجهگیری باشد یا نتیجهگیری نداشته باشد. همچنین امکان دارد که پایان یک نمایشنامه، یک پایان قطعی یا مشخص نباشد و متناسب با تصمیم نویسنده، انواع مختلفی از پایانبندی وجود دارد.

ساختار نمایشنامه
در این بخش بررسی میکنیم که نمایشنامهها معمولاً مطابق با چه ساختاری نوشته میشوند. اما برای درک ساختار نمایشنامهها ابتدا باید با چند اصطلاح آشنا شویم. پیشنهاد میکنیم برای یادگیری عناصر و ساختار نمایشنامهها و تولید یک نمایشنامه درست و اصولی، فیلم آموزش تکمیلی بخش یکم نمایشنامه نویسی در فرادرس را تماشا کنید. لینک این آموزش را در کادر زیر آوردهایم.
اصطلاحات نمایشنامه
در این بخش سه اصطلاح پرده، صحنه و میزانسن را یاد میگیریم.
پرده
هر نمایشنامه از چندین پرده تشکیل میشود. هرجا نویسنده نیاز به تعویض صحنه داشته باشد، پردهای تمام میشود و پردهای دیگر آغاز میشود. پردهها در نمایشنامهها معمولاً برای عوض شدن زمان، مکان یا هر دو اینها در داستان نمایشنامه، ایجاد میشوند. در اجرای نمایشنامهها، برای تعویض دکوراسیون صحنه، پردهای بین صحنه اجرا و تماشاگران کشیده میشد و اصطلاح پرده نیز از همینجا گرفته شده است. البته در نمایشهای امروزی ممکن است خبری از پرده نباشد و تعویض دکور صحنه را با خاموش کردن نورهای صحنه انجام دهند.
صحنه
در هر پرده چندین صحنه وجود دارد. یعنی صحنه، عوض شدن زمان، مکان یا بخشهای روایت، بدون ایجاد تغییر در دکوراسیون صحنه است. برای انتقال از یک صحنه به صحنه بعدی معمولاً نورهای صحنه اجرا خاموش میشود.
میزانسن
به چیدمان و دکوراسیون صحنه نمایش، شیوه حرکت بازیگران روی سن و به هر نوع سکون و حرکت اجسام و افراد در روی صحنه اجرا، میزانسن میگویند. ممکن است در هنگام اجرای نمایشنامه، کارگردان تغییراتی را در میزانسنی مد نظر نویسنده، اعمال کند.
ساختار شکلی نمایشنامه
بعد از آشنایی با اصطلاحات مربوط به فرم نمایشنامهها، میتوانیم اجزای شکلی نمایشنامه را معرفی کنیم. در فهرست زیر، ساختار شکلی نمایشنامه را آوردهایم.
- معرفی شخصیتهت
- توضیحات پیش از شروع روایت
- شروع پرده اول
- توضیحات صحنه یا حالات شخصیتها
- تعویض پرده
- پایان
در ادامه همه این موارد را بهطور جداگانه توضیح دادهایم.
معرفی شخصیت ها
نویسنده در ابتدای نمایشنامه و قبل از شروع روایت و داستان، شخصیتهای نمایشنامه خود را بهصورت فهرستوار معرفی میکند و درباره هرکدام از آنها نیز توضیحاتی کوتاه، مانند مقام، سن و روابط شخصیتها با یکدیگر را ارائه میدهد. ترتیب نامبردن بازیگرها معمولاً مطابق با ترتیب ورود آنها در نمایشنامه است.

توصیف و توضیحات پیش از شروع روایت
بعد از معرفی شخصیتها و پیش از شروع داستان، نویسنده زمان و مکان روایت داستان را توصیف میکند. همچنین او هر توضیح دیگری که پیش از شروع برای مخاطب لازم است را ارائه میدهد.
شروع پرده اول
با شروع اولین پرده، بازیگران به صحنه وارد میشوند و متناسب با نوع نمایشنامه، یا با یکدیگر، یا با خود یا با مخاطب سخن میگویند. البته ممکن است بهجای دیالوگ، کنش انجام شود. یعنی بازیگر یا بازیگران بدون سخن گفتن، عملی را انجام دهند.
توضیحات حالات شخصیت ها یا تغییرات صحنه
نمایشنامه یک متن است اما یکی از ویژگیهای مهم ادبیات نمایشی این است که با توصیفات کنشها از حالت یک متن و داستان بالاتر میرود. بنابراین نویسنده در هرجایی از نمایشنامه که لازم بداند، توضیحات مربوط به حالتهای شخصیتها یا تغییرات اجسام و… را در داخل قلاب [] مینویسد. این قلابها معمولا پیش از دیالوگ یا در انتهای دیالوگ قرار میگیرد.
تعویض پرده
هرجایی از نمایشنامه که نویسنده تغییری اساسی در زمان و مکان روایت ایجاد کند که نیاز به تغییر دکور صحنه باشد، پرده قبلی را تمام میکند و سپس به پرده بعدی وارد میشود. قبل از شروع هر پرده نیز نویسنده توضیحات لازم درباره زمان، مکان و… را به مخاطب ارائه میدهد.
پایان نمایشنامه
بعد از پایان دیالوگها یا کنشهای انتهایی، ممکن است نویسنده توضیحاتی از همان حالات شخصیتها یا دیگر عناصر اضافه کند.
یادگیری انواع ادبی با فرادرس
تا اینجا یاد گرفتیم ادبیات نمایشی چیست و نمونه هایی از آن را معرفی کردیم. ادبیات نمایشی، در کنار ادبیات غنایی، حماسی و تعلیمی، یکی از انواع ادبی است. آثار ادبی آفریده شده در هرکدام از این انواع ادبی، دارای مشخصات ادبی، زبانی و فکری خاص خود هستند که برای تشخیص آنها از یکدیگر باید با همه آنها آشنا باشیم. به همین دلیل در این بخش، برخی از فیلمهای آموزشی فرادرس را آوردهایم که برای یادگیری ادبیات نمایشی و تشخیص آن از دیگر انواع ادبی، مفید هستند.

همچنین برای دسترسی به آموزشهای جامعتر میتوانید از مجموعه آموزشهای زیر استفاده کنید.
رشته ادبیات نمایشی
این رشته شامل دروسی است که دانشجویان را برای درک تاریخچه، مبانی، انواع، تولید و نقد ادبیات نمایشی آماده میکند. بعد از فارغالتحصیلی در این رشته نیز میتوانیم بهعنوان نویسنده، کارگردان، بازیگر، ناقد و… در عرصههای نمایش و سینما فعالیت کنیم. در واقع با به دست آوردن دانش در این رشته، متخصصی بینارشتهای و چندبعدی خواهیم شد. برای تحصیل در رشته ادبیات نمایشی باید در کنکور، گروه هنر را انتخاب کنیم. در همین بخش، دروس این رشته را معرفی میکنیم.
پیشنهاد میکنیم برای آشنایی با این رشته و دیگر رشتههای هنری، فیلم آموزش رایگان انتخاب رشته هنر و معرفی رشتههای دانشگاهی هنر در فرادرس را تماشا کنید. لینک این آموزش را در کادر پایین آوردهایم.
دروس پایه
در فهرست زیر، برخی از دروس پایه این رشته را آوردهایم.
- اصول و مبانی ارتباطات
- آشنایی با تاریخ ادبیات کهن و معاصر ایران
- جامعهشناسی هنر
- شناخت موسیقی
- فرهنگ و ادبیات عامه
- فلسفه مقدماتی شرق
- فلسفه مقدماتی غرب
دروس تخصصی
در فهرست زیر، درسهای اصلی و تخصصی رشته ادبیات نمایشی را آوردهایم.
- اصول و فنون نمایشنامهنویسی
- مبانی ادبیات نمایشی
- مکتبهای ادبی
- ادبیات نمایشی در شرق
- ادبیات نمایشی کلاسیک در اروپا
- ادبیات نمایشی معاصر اروپا
- داستان نویسی
- اسطوره و نمایش
- فیلمنامه نویسی
- بررسی متون فارسی از منظر نمایش
- کارگاه نمایشنامه نویسی
- نقد در ادبیات نمایشی
- مبانی بازیگری
- مبانی کارگردانی
- مبانی نمایش عروسکی
- تحلیل نمایشنامه
- مبانی طراحی صحنه
- تاریخ نمایش در جهان
- تاریخ نمایش در ایران

انواع ژانر ادبیات نمایشی
آثار ادبی نمایشی را از گذشته تا کنون در ژانرهای مختلفی دستهبندی کردهاند. در فهرست زیر، انواع ژانر در ادبیات نمایشی را آوردهایم و در ادامه، هرکدام از آنها را توضیح میدهیم و برای هر یک، مثال میآوریم.
- تراژدی
- کمدی
- تراژیکمدی
- درام
- ملودرام
در ادامه هرکدام از این موارد را با مثال معرفی میکنیم. پیشنهاد میکنیم برای یادگیری انواع ادبیات نمایشی، فیلم آموزش مبانی تئاتر به زبان ساده و همراه با دریافت گواهینامه در فرادرس را تماشا کنید. لینک این آموزش را در کادر زیر آوردهایم.
تراژدی
ارسطو در تعریف ادبیات نمایشی یا دراماتیک، آن را به دو نوع تراژدی و کمدی تقسیم میکند. امروزه به هر داستان ادبی غمگینی که پایان خوشی نداشته باشد یا بخش بیشتر آن خوش نباشد، تراژدی میگوییم اما مطابق تعریف ارسطویی، تراژدی مجموعهای از اتفاقات و اعمال مهم و جدی است که در نهایت نیز به ضرر قهرمان اصلی داستان تمام میشود. در واقع ژانر تراژدی، سلسله کارها و اتفاقاتی است که در طول داستان رخ میدهد و در نهایت به یک فاجعه تبدیل میشود.
عوامل تراژدی
در فهرست زیر، عوامل سازنده تراژدی را آوردهایم. این عوامل را ارسطو دستهبندی کرده است.
- هسته داستانی: ترتیب منظم و منطقی اتفاقات نمایشنامه و اعمال شخصیتها
- قهرمانان و شخصیتهای دیگر: همه شخصیتها که بازیگران اعمال آنها را انجام میدهند و و دیالوگهای آنها را میگویند.
- اندیشهها: حرفهای قهرمانان یا نتیجههایی که کارهای آنها پدید میآورد، اندیشههایی است که نمایشنامهنویس میخواهد با اثر ادبی خود به مخاطب منتقل کند.
- بیان یا گفتار: شیوه به کار بردن کلمات و جملات در نمایشنامههای تراژدی باید سنگین و فاخر باشد.
- آواز کر: به آوازی که دستههای همسرایان در اجرای نمایش میخوانند، آواز کر میگوییم.
- وضع صحنه: منظور از این عنصر، همان عنصر صحنهپردازی است که باید متناسب با هر پرده از نمایش، صحنهآرایی آن نیز مشخص شود.
نمونه های مهم تراژدی در ادبیات جهان و ایران
برخی از مهمترین تراژدیها را در فهرست زیر و با نام نویسنده و خلاصهای از هرکدام از آنها آوردهایم.
- مکبث از ویلیام شکسپیر: یک تراژدی تمام عیار از ماجرای صعود و افول مکبث، سردار جنگ اسکاتلند، با سرانجامی فاجعهبار است.
- مدهآ از اوریپید: ماجرای تلاشهای مدهآ برای انتقام از شوهر خود که او و دو پسرشان را رها کرده و به دنبال زنی جوانتر رفته است.
- سهرابکشی از بیضایی: پرداخت متفاوت بیضایی به تراژدی رستم و سهراب از شاهنامه فردوسی است.
- فاوست از یوهان ولفاگنف فون گوته: تراژدی ناشی از معامله فاوست با شیطان را روایت می کند.
- ضحاک از غلامحسین ساعدی: نگاهی نو و متفاوت به تراژدی ضحاک (پادشاه ستمگر اسطورهای در شاهنامه) است.
- یرما از فدریکو گارسیا لورکا: یرما، زنی بیفرزند، در آرزوی داشتن یک کودک، فاجعه میآفریند.
تاریخچه و کاربرد تراژدی
نمایشهای تراژدی ریشه در مراسمهایی مذهبی در یونان باستان دارد که در آن، بزی را برای یکی از خدایان یونان باستان قربانی میکردند و با آواز و نوعی نمایش اجرا میشده است. اما این مراسمها دارای متن مشخص و و سایر ویژگیهای تراژدی نبودهاند و نمیتوانیم آنها را در دسته ادبیات نمایشی و تراژدی قرار بدهیم. البته تراژدیهای امروزی و معاصر نیز از تعریف ارسطویی تراژدی فاصله گرفتهاند و همه مشخصات آن را دارا نیستند.
ارسطو تماشای تراژدی را باعث ایجاد حس کاتارسیس در مخاطب میداند. یعنی خواندن یا دیدن تراژدی با ایجاد حس ترس یا همدلی در مخاطب خود، باعث میشود که او دچار نوعی تطهیر (کاتارسیس) شود.
در مطلب زیر از مجله فراردس، تراژدی را در جهان و در ادبیات فارسی بررسی کردهایم.

کمدی
کمدی نوع دوم ادبیات نمایشی است که جنبه شوخی و سرگرمی دارد و مخاطب میداند که در چنین نمایشی شخصیتهای داستان دچار فاجعه و مصیبت نمیشوند. در واقع سیر حوادث و اعمال در کمدی، به سمت موفقیت قهرمان یا قهرمانان داستان پیش میرود. البته با وجود اینکه کمدی دارای هدف سرگرمی و تفریح است اما این به معنای سخیف بودن محتوای کمدی نیست. زیرا گاهی نویسندگان، عمیقترین مفاهیم اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و… را در کمدی و با زبان طنز مطرح میکنند.
برای یادگیری کمدی و دیگر ژانرهای ادبیات نمایشی، فیلم آموزش تکمیلی نمایشنامه نویسی بخش دوم در فرادرس را تماشا کنید. لینک این آموزش را در کادر پایین آوردهایم.
نمونه های کمدی
در فهرست زیر، برخی از نمایشنامههای کمدی مشهور را همراه با نویسنده و خلاصهی از آنها آوردهایم.
- رویای شب نیمه تابستان: شکسپیر در این نمایشنامه، ماجرای ازدواج ملکه آمازونها و جشنهای این مراسم ازدواج را روایت میکند.
- خسیس: مولیر در این اثر، داستان خانواده مردی را روایت میکند که با وجود داشتن ثروت، خسیس است و با دختر و پسر خود نیز دچار چالشهایی میشود.
- مرگ در میزند: وودی آلن در این نمایش، مرگ را به شکل انسانی توصیف میکند و ماجرای مردی را روایت میکند که مرگ به خانه او آمده است. قهرمان این نمایشنامه سعی میکند مرگ را قانع کند که او را رها کند.
- مراسم قطع دست در اسپوکن: مارتین مک دونا در این نمایشنامه، ماجرای مردی خشن و جنایتکار را روایت میکند که سالهاست به دنبال دست چپ خود میگردد که در گذشته عدهای آن را قطع کرده بودهاند.
- خرس: چخوف در این نمایشنامه کمدی، ماجرای زنی را روایت میکند که به تازگی همسر خود را از دست داده اما درگیر عشق تازهای با طلبکار شوهر مرده خود میشود.
انواع کمدی
ناقدان ادبی، کمدی را از نظر موضوع به چندین دسته تقسیم کردهاند. در ادامه همه آنها را با مثال توضیح میدهیم.
کمدی رمانتیک
در این نوع کمدی، معمولاً یک زن قهرمان یا شخصیت اصلی داستان است و نمایش، حاوی حوادث و ماجراهای عاشقانه آن زن است. این نوع عشق برخلاف عشقهای تراژدی، به سرانجام میرسد و با طی کردن مشکلاتی به موفقیت منجر خواهد شد. دوره اوج کمدی رمانتیک را در نمایشنامههای «شکسپیر» و نمایشنامهنویسان دوران الیزابت مشاهده میکنیم. نمایشنامههای مشهور «رویای نیمه شب تابستان» و «همانطور که او را دوست دارید» از شکسپیر، نمونههایی موفق از کمدی رمانتیک هستند.
کمدی طنز
در این نوع کمدی، نویسنده با هدف انتقاد از بینظمیهای اجتماعی، افراد ناقض قوانین اخلاقی و اجتماعی را تمسخر میکند. برخلاف سایر کمدیها، پایان این نوع از کمدی پایانی خوش نیست بلکه قهرمانان آن که همان افراد بی اخلاق یا ضد اجتماع هستند، به سرنوشت بدی دچار میشوند.
کمدی رفتار
در این نوع از کمدی، موقعیتهای خندهآور از مکالمات شخصیتهای احمق و نادان ساخته میشود و نویسنده در این نوع کمدی، قراردادها و رسوم و عرفهای اجتماعی را بررسی و نقد میکند. برای مثال در بسیاری از نمایشنامههایی که در دسته کمدی رفتار قرار میگیرند، نویسنده رفتارها و اعمال ناپسندیده و زشت اشرافزادگان را بیان میکند. کمدی رفتار بر مبنای برخی از آثار شکسپیر مانند نمایشنامه «هیاهوی بسیار برای هیچ» ایجاد شده است. از دیگر نویسندگان این نوع کمدی میتوانیم به «برنارد شاو» و «سامرست موام» اشاره کنیم. نمایشنامه «اهمیت ارنست بودن» از «اسکاروایلد» نیز نمونهای دیگر از این نوع کمدی است.

فارس
کمدی فارس یا کمدی سبک، نوعی از کمدی است که خواننده و بیننده را از صمیم قلب به خنده وادار میکند. از ویژگیهای این نوع از کمدی، این است که نویسنده، علاوه بر قرار دادن قهرمان داستان در موقعیتهای خندهآور، او را بسیار بزرگ یا بسیار کوچک میکند. گاهی نیز این نوع کمدی را بهعنوان بخشی کوتاه از کمدیهای دیگر استفاده میکنند. از نویسندگان معروف کمدی فارس، میتوانیم به «مولیر» اشاره کنیم.
کمدی عالی
در دستهبندی دیگری، منتقدان کمدی را از لحاظ مخاطب و سطح طنز به دو نوع عالی و دانی تقسیم کردهاند. کمدی عالی یا سطح بالا، دارای طنزهای ظریفی است که معمولاً گروههای کمی مانند گروههای روشنفکران جامعه، آنها را دریافت و درک میکنند. نوع برخورد مخاطب با کمدی عالی، عقلانی است، یعنی این نوع کمدی با تحریک عقل مخاطب باعث خنده او میشود.
کمدی دانی
در کمدی دانی یا سطح پایین، شوخیهای روشنفکری و پیچیدهای وجود ندارد و مخاطبان آن نیز میتوانند همه مردم باشند. نمایشنامههای دارای شوخیهای مبتذل و زشت در این نوع از کمدی قرار میگیرند. در کمدی دانی، برخلاف کمدی عالی، مخاطب با احساسات و عواطف خود با اثر ادبی یا نمایش مواجه میشود و نویسنده نیز از طریق تحریک همین احساسات باعث خنده مخاطب میشود.
در ادامه، دستهبندیهای دیگری از کمدی را معرفی میکنیم که نسبت به تقسیمبندیهای قبلی، جدیدتر هستند.

کمدی سیاه
در کمدی دارک یا سیاه یا تلخ، نویسنده مضامینی جدی و تلخ مانند جنایت، مرگ، خودکشی، موقعیتهای معذبکننده و مانند اینها را بهعنوان بنمایه اصلی ایجاد شوخی انتخاب میکند. تناقض چنین موقعیتهای سهمگینی با شوخی و کمدی، باعث ایجاد طنزی قوی میشود. نویسندگانی مانند «کورت ونه گارت» و «مارتین مک دونا» از مشهورترین نمایشنامهنویسان این نوع از کمدی هستند.
کمدی موقعیت
در این نوع کمدی، روابط شخصیتها یا قهرمانان نمایشنامه، شوخی و طنز را به وجود میآورد. در کمدی موقعیت، گروهی از شخصیتها در یک مکان ثابت حضور دارند و روابط آنها با یکدیگر و دیالوگهای آنها، کمدی را میسازد.
کمدی مشاهده گر
در این نوع کمدی، نویسنده بدون ایجاد موقعیتهای خیلی خاص و با توجه به روزمرگیهای زندگی به دنبال ایجاد کمدی است.

بعد از کمدی و تراژدی ژانرهای دیگری از نمایشنامه پدید آمدند که با تأثیر از همین دو ژانر کلاسیک ایجاد شدند. در ادامه مطلب این ژانرها را نیز معرفی میکنیم.
تراژیکمدی
ژانر تراژیکمدی ترکیبی از ژانرهای تراژدی و کمدی است. تراژدیهایی که پایان آنها خوش است یا تراژدیهای دارای عناصر کمیک را در دسته تراژیکمدی قرار میدهیم. مثال زیر را مشاهده کنید.
مثال تراژیکمدی
نمایشنامه «باغ آلبالو» از آنتون چخوف یک نمونه بسیار عالی برای تراژیکمدی است. چخوف در این اثر، وضعیت غمبار خانوادهای اشرافی را توصیف میکند که همزمان با تغییر نوع حکومت در روسیه، به دلیل مشکلات مالی مجبور به فروش باغ آلبالوی خود هستند. وجود عناصر و شخصیتهای کمیک در این نمایشنامه، آن را به یک تراژیکمدی تبدیل کرده است. گویی چخوف در این نمایشنامه، تلاشهای طبقههای اشرافی برای حفظ جایگاه و طبقه خود و همچنین تلاشهای انسانهای تازه به دوران رسیده برای گرفتن مقام و طبقه در جامعه را به سخره میگیرد.

ژانر درام
یکی دیگر از ژانرهای ادبیات نمایشی بعد از تراژدی و کمدی را به اشتباه به نام درام نامگذاری کردهاند. منظور از درام در اینجا، یکی از ژانرهای ادبیات نمایشی است که نه تراژدی است و نه کمدی. البته نباید آن را با تراژیکمدی اشتباه بگیریم زیرا ژانر تراژیکمدی، هم تراژدی و هم کمدی است اما درام هیچکدام از این دو ژانر نیست و به زندگی میپردازد و چون به زندگی توجه دارد ممکن است حاوی موضوعات تراژیک و کمدی نیز باشد. در واقع درام، ژانر نمایشی جدی بدون بار تراژیک است.
فرق ژانر درام با درام
درام یا همان ادبیات نمایشی، نوعی ادبی است و در آثاری وجود دارد که برای اجرا و نمایش روی صحنه نوشته میشوند. ژانر درام، یکی از ژانرهای ادبیات دراماتیک (ادبیات نمایشی) است و در کنار ژانرهای دیگری مانند تراژدی، کمدی، تراژیکمدی و… قرار میگیرد.
ملودرام
در این نوع از ادبیات نمایشی، احساس بر سایر عناصر نمایشی مانند شخصیتپردازی ارجحیت دارد. بنابراین ملودرام اثری نمایشی از نوع احساسی است که شخصیتپردازیهای سطحی دارد و معمولاً اغراقآمیز است. یعنی شخصیتهای ملودرام معمولاً یا خیلی خوب یا خیلی بد هستند. امروزه ملودرام را نوع ادبی سخیفی میدانند که مخاطب آن عوام هستند و از نظر ادبی و هنری آن را چندان ارزشمند نمیدانند.

انواع نمایشنامه
نمایشنامهها را مانند هر اثر ادبی دیگری میتوانیم از نظر فرم و محتوا به انواعی تقسیم کنیم. در فهرست زیر، انواع نمایشنامه را آوردهایم و در ادامه همین بخش، هریک را بهطور جداگانه توضیح میدهیم.
- نمایشنامه منظوم و منثور
- نمایشنامه تکپردهای و چندپردهای
- نمایشنامه دیالوگ و مونولوگ
- نمایشنامه با موضوعات مختلف
- نمایشنامه در سبکهای ادبی مختلف
برای شناخت انواع نمایشنامه و یادگیری اصول نگارش آن، فیلم آموزش مقدماتی نمایشنامه نویسی در فرادرس را تماشا کنید. لینک این آموزش را در کادر پایین آوردهایم.
انواع نمایشنامه از نظر فرم
نمایشنامهها را از نظر فرم یعنی ساختار و شکل میتوانیم در دستهبندیهای مختلفی قرار دهیم. دو مورد از مهمترین تقسیمبندیهای فرمی در ادبیات نمایشی، دستهبندی بر اساس تعداد پردهها و دیالوگ یا مونولوگ بودن نمایشنامه است. در ادامه این دو دستهبندی را بیشتر توضیح میدهیم.
منظوم و منثور
نخستین نمایشنامهها بیشتر بهصوت شعر و منظوم نوشته میشدند زیرا در دوران باستان، شکل پذیرفتهشده ادبیات، شعر بود اما به مرور زمان نمایشنامههای منثور نوشته شدند و امروزه تقریباً همه نمایشنامهها را بهصورت نثر مینویسند.
نمایشنامههای تک و چند پردهای
منظور از پرده در نمایشنامه، از ابتدا تا انتهای هر بخشی از روایت است که نویسنده آن را برای یک دکور و صحنهپردازی خاص نوشته است. یعنی هرگاه نیاز به ایجاد تغییرات روی صحنه اجرا باشد، پرده نمایشنامه تمام میشود و بعد از آن به پرده بعدی میرویم. تغییر صحنه نیز به دلیل عواملی مانند تغییر مکان یا زمان در نمایشنامه انجام میشود. از الگوهای رایج در نمایشنامهنویسی، پنج پردهای، سه پردهای و تک پردهای هستند.
دیالوگ یا مونولوگ
اگر نویسنده، نمایشنامه خود را بر پایه گفتوگوهای میان دو یا چند شخصیت بنویسد، اثر او دارای دیالوگ است اما اگر در اثر نمایشی، خبری از گفتوگوی میان شخصیتها نباشد و شاهد تکگویی هر شخصیت باشیم، با یک نمایشنامه مونولوگ روبهرو هستیم. مونولوگ میتواند گفتگوهای درونی هر شخصیت با خود یا با مخاطب باشد. همچنین اگر یک نمایشنامه دارای چندین شخصیت باشد و هرکدام از آنها فقط با خود یا با مخاطب سخن بگویند، باز هم با مونولوگ مواجه هستیم نه دیالوگ. البته باید توجه کنید که امروزه در بسیاری از نمایشنامهها هم مونولوگ و هم دیالوگ وجود دارد اما همچنان ممکن است کل یک نمایشنامه در یکی از این دو فرم نوشته شده باشد.

انواع نمایشنامه از نظر محتوا
هر اثر ادبی هم از نظر فرم و هم از نظر محتوا قابل دستهبندی است. منظور از محتوا همان درونمایه و البته موضوعی است که نویسنده در اثر ادبی نمایشی خود به آن میپردازد. از آنجا که در هر دوره تاریخی، توجه به موضوعاتی بیشتر از سایر آنها بود و نوع نگاه هنرمندان نیز به هستی و هنر با دورههای دیگر تفاوت داشت، نمایشنامهها را از نظر محتوایی به موضوعات و سبکهای ادبی مختلف تقسیم میکنیم.
- موضوع: موضوعات تاریخی، عاشقانه، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و بسیاری عنوان دیگر میتوانند محتوای نمایشنامهها را با هم متفاوت کنند. علاوه بر موضوع، درونمایه نیز باعث ایجاد تفاوت محتوایی نمایشنامه با یکدیگر خواهد شد.
- مکاتب ادبی: منظور از مکتبهای ادبی، جریانهای فکری غالب در هر دوره از تاریخ هنر است که هرکدام از این مکاتب، متناسب با تغییرات جامعه، مشخصات فکری خاص خود را دارند. برای مثال، یک اثر نمایشی ناتورالیستی با یک اثر نمایشی سورئالیسمی تفاوت محتوایی دارد. البته تفاوتهای مکاتب ادبی منحصر به محتوا نیست و میتواند در فرم نیز تفاوت ایجاد کند.
انواع نمایشنامه از نظر سبک ادبی
در این بخش انواع ادبیات نمایشی از نظر نوع سبکهای ادبی را معرفی میکنیم.
ادبیات نمایشی اکسپرسیونیسمی
در این نوع آثار ادبی نمایشی، تمرکز نویسنده بر درونیات و ذهنیات شخصیتها است. به دلیل همین توجهی که در سبک امپرسیونیسم به درون انسان وجود دارد، نمایشنامههای این سبک پر از تضادهای درونی شخصیتها با خود و همچنین مباحث روانشناسانه مختلف است.
ادبیات نمایشی دادائیسم
این مکتب ادبی پس از جنگ جهانی اول و ناامیدی و پوچی زیادی که در آن زمان ایجاد شده بود، پدید آمد. متفکران این مکتب با تأثیر از جنایات و ویرانیهای جنگ و پس از آن، جهان را خالی از هرگونه معنا میدانستند و در آثار نمایشی خود نیز همین باور را مطرح میکردند. از نظر این نویسندگان، کل زندگی و جهان، ارزش و معنایی ندارد بنابراین آثار هنری نیز باید مانند جهان، بیمعنا باشند.
ادبیات نمایشی ابزورد
این نوع ادبیات نمایشی حاصل دیدگاه پوچگرایانه نویسندگان این مکتب به زندگی و هستی بوده است. در نمایشنامههای پوچی یا ابزورد، نویسنده پوچی و بیمعنایی زندگی را درست به همان شکل و به همان اندازه به تصویر میکشد. «ساموئل بکت» یکی از مشهورترین نویسندگان در این نوع ادبیات نمایشی است.
ادبیات نمایشی رومانتیک
در مکتب رمانتیسم، هنرمندان بهجای منطق و عقلانیت به احساسات و تجارب ذهنی و شخصی توجه میکنند. همچنین نوع پرداختن آنها به موضوعات مختلف، آنطور نبود که وجود داشت بلکه آنچه آرزو داشتند را میدیدند و به تحریر در میآوردند. از مشهورترین نمایشنامهنویسان این سبک ادبی میتوانیم به «گوته»، «شیلر»، «کیتس» و «لرد بایرون» اشاره کنیم.
ادبیات نمایشی رئال
در مکتب رئالیسم، هنرمندان سعی میکنند همه چیز را به همان شکلی که در دنیای واقعی وجود دارد، به تصویر بکشند. نمایشنامهنویسان رئال نیز در نگارش آثار خود با حفظ واقعیت طبیعت و جامعه، پدیدههای انسانی و اجتماعی را بیان میکردند و با نگاههای مختلف به آنها میپرداختند. «آنتوان چخوف»، «آرتور میلر» و «ماکسیم گورکی» از مهمترین نمایشنامهنویسان رئالیسم هستند.
ادبیات نمایشی سمبولیسم
نویسندگان در مکتب ادبی سمبولیسم یا نمادگرایی از واقعگرایی رئالیسم به ستوه آمده بودند و به عقیده آنها هنرمند باید بهجای بیان مستقیم از نمادها و نشانهها استفاده کند. زیرا با انجام این کار، مخاطب درگیر کشف رمز و رازهای اثر ادبی میشود و از این طریق از انفعال خارج شده و ارتباط بیشتری با اثر ادبی برقرار میکند.
ادبیات نمایشی سورئالیسم
مکتب ادبی سورئالیسم از واقعیت مکتب رئالیسم فراتر میرود و پا در غیرواقعیتها میگذارد. هنرمندان در این مکتب، اصالت را به رویا، ناخودآگاه و تداعی آزاد فکر میدهند. نمایشنامههای سورئال، دارای داستانها و شخصیتهای غیرواقعی و عجیب هستند.

ادبیات نمایشی امپرسیونیسمی
در مکتب ادبی امپرسیونیسم، نویسنده خواهان برانگیختن احساسات مخاطب و درگیر کردن تجربیات او با اثر خویش است. تمرکز نویسندگان این مکتب بر تجربههای ذهنی و احساسات است. بیشتر نمایشنامهنویسان در این مکتب، سعی میکنند درک شخصیتها از تجربیات و حسهای مختلف را بیان کنند.
ادبیات نمایشی فرمالیسم
در مکتب ادبی فرمالیسم، اثر ادبی را مستقل از جهان در نظر میگیرند و ارزش آن را فقط در خود آن اثر و در واقع در فرم و شکل آن میبینند. مفاهیمی مثل دوره تاریخی اثر ادبی، زمینههای اجتماعی، محتوا، شخصیت نویسنده و… در این مکتب از اهمیت بسیار کمی برخوردار هستند.
ادبیات نمایشی ناتورالیسم
در این نوع ادبیات نمایشی، نویسنده بر زندگی روزمره افرادی از طبقههای متوسط یا پایین جامعه تمرکز میکند و جزئیاتی از این زندگیها را بیان میکند.
ادبیات نمایشی مدرن
در ادبیات نمایشی مدرن، نمایشنامهنویس از مفاهیم و ارزشهای کلاسیک و سنتی فاصله میگیرد و به پدیدههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و… جدید که مربوط به مدرنیته هستند، میپردازد.

سؤالات پر تکرار
در این بخش، سؤالات رایج در زمینه ادبیات نمایشی را پاسخ میدهیم تا در زمینه این نوع ادبی، ابهامی در ذهن شما باقی نماند. پیشنهاد میکنیم برای یادگیری این نوع ادبی، فیلم آموزش مبانی ادبیات نمایشی در فرادرس را تماشا کنید. لینک این آموزش را در کادر زیر آوردهایم.
ادبیات نمایشی یعنی چه؟
ادبیات نمایشی یعنی آثاری ادبی که برای اجرا روی صحنهای مانند صحنه تئاتر نوشته میشوند و دارای عناصری مانند شخصیت، دیالوگ، پیرنگ، درون مایه، موضوع، صحنه و… هستند.
فرق ادبیات داستانی با ادبیات نمایشی چیست؟
تفاوت مهم ادبیات نمایشی با ادبیات داستانی این است که در ادبیات نمایشی بر عنصر نمایش تأکید زیادی وجود دارد. یعنی در آثار ادبی نمایشی حالات شخصیتها و صحنه روایت باید نوشته شود درحالیکه در نوع ادبی داستانی لزوم و ضرورتی برای این وجود ندارد و آنچه مهم است پیرنگ داستان است.
ادبیات نمایشی به انگلیسی چیست؟
در زبان انگلیسی به ادبیات نمایشی، Dramatic Literature میگوییم. ترجمه تحتاللفظی این اصطلاح، ادبیات دراماتیک است و با توجه به مشخصات درام، این واژه را در زبان فارسی با اصطلاح ادبیات نمایشی به کار میبریم.

نمونه سؤال ادبیات نمایشی
حالا که یاد گرفتیم ادبیات نمایشی چیست و نمونهها و ویژگیهای آن را بررسی کردیم، میتوانید با شرکت در تمرین زیر، میزان یادگیری خود را سنجیده و آن را تثبیت کنید. این تمرین، از ده پرسش چهارگزینهای تشکیل شده است و برای پاسخ دادن، باید گزینه درست مورد نظر خود در هر سؤال را انتخاب و روی آن کلیک کنید. سپس با فشردن گزینه «مشاهده جواب»، پاسخ درست همان پرسش را مشاهده خواهید کرد. با انتخاب هر یک پاسخ درست، یک امتیاز دریافت میکنید و امتیاز نهایی خود را در پایان آزمون یعنی بعد از ثبت پاسخ همه پرسشها و با کلیک بر گزینه «دریافت جواب آزمون»، مشاهده خواهید کرد.
۱. در کدام گزینه تعریف مناسبتری برای ادبیات نمایشی وجود دارد؟
منظور از ادبیات نمایشی، همان تئاتر یا اجرای روی صحنه است.
آثار نوشتاری (نظم یا نثر) که داری پیرنگ و شخصیت و شخصیتپردازی باشد را در دسته ادبیات نمایشی قرار میدهیم.
آثار ادبی که برای اجرا یا نمایش روی صحنههایی مانند صحنه تئاتر، نوشته میشوند را ادبیات نمایشی میدانیم.
آثاری که دارای زبان ادبی، عنصر خیال، طرح، شخصیتپردازی و معنا هستند را ادبیات نمایشی میگویند.
۲. کدام گزینه درست است؟
ادبیات نمایشی فقط بهصورت نثر وجود دارد. یعنی نوع ادبی نمایشی نمیتواند بهصورت شعر یا همان منظوم باشد.
ادبیات نمایشی بههیچوجه در دوران کهن وجود نداشته است و نوع ادبی کاملاً جدیدی است.
ادبیات نمایشی با معنای امروزی آن در رم و یونان باستان و حتی دیگر سرزمینهای باستانی مانند ایران نیز وجود داشته است.
در دوران باستان و حکومتهای باستانی نیز آثاری وجود داشتهاند که برای اجرا سروده یا نوشته میشدند اما با نوع ادبی نمایشی، متفاوت هستند و نوعی شکل اولیه از ادبیات نمایشی محسوب میشوند.
۳. در کدام گزینه ادبیات نمایشی وجود دارد؟
چو شیرین را ز قصر آورد شاپور
ملک را یافت از میعادگه دور
فرود آوردش از گلگون رهوار
به گلزار مهین بانو دگر بار
(نظامی)
بلبل- عوضش یه دل پرواری واسه شما خرد کردم که بخوری و حسابی قوه بگیری. [در حالیکه سیخهای دل را توی سینی میآورد، به میرحسین:] این چهارتام مال مشتی آقاس.
حاج عمو- این کرد و کارا چیه میکنی مشتی بلبل؟ منم که دندون ندارم آخه.
بلبل- [سینی را روی تخت میگذارد.] دندون میخواد چه کنه؟ شما یه برگشو بذار دهنت، خودش آب میشه عین پنبه. [چهارپایهای را پیش میکشد و نزدیک حاج عمو مینشیند.]
بدان تا بپوشند گردان سلیح
که بر ما سرآمد نشاط و مزیح
بشد تازیان تا سر پل دمان
به زه برنهاده دو زاغ کمان
(فردوسی)
آن زاهد زمانه، آن عابد یگانه، آن معرض دنیا، آن مقبل عقبی، آن حاکم کرم، شیخ حاتم اصم رحمة الله علیه؛ از بزرگان مشایخ بلخ بود و در خراسان بر سر آمده بود. مرید شقیق بلخی بود و نیز خضرویه را دیده و در زهد و ریاضت و ورع و ادب و صدق و احتیاط، بیبدل بود.
(عطار)
۴. کدام گزینه درست است؟
منظور از راوی در ادبیات نمایشی، یکی از شخصیتهای داستانها است که در همه نمایشها حضور دارد و او داستان نمایشنامه را روایت میکند.
منظور از شخصیتپردازی در ادبیات نمایشی این است که نویسنده شخصیتهای زیادی را در نمایشنامه خود وارد کند زیرا هرچهقدر شخصیتپردازی او قویتر باشد، نمایشنامه بهتری خواهد نوشت.
در همه نمایشنامهها ابتدا گرهگشایی سپس اوج گرفتن، بعد از آن، گرهافکنی و در نهایت، نتیجهگیری انجام میشود.
پیرنگ یا طرح در نمایشنامه با خلاصه داستان نمایشنامه تفاوت دارد.
حالت درست گزینههای اول تا سوم این سؤال را در فهرست زیر آوردهایم.
- گزینه اول: راوی در نمایشنامه همان زاویه دید است و منظور از آن نیز شخص و شماری است که داستان از دیدگاه او روایت میشود.
- گزینه دوم: منظور از شخصیتپردازی، توصیف شخصیتهای داستان برای مخاطب و از طریق دیالوگ، کنش و… است. بنابراین شخصیتپردازی ارتباطی با تعداد شخصیتها ندارد.
- گزینه سوم: مراحل درست این موارد، گرهافکنی، اوج، گرهگشایی و سپس نتیجهگیری است.
۵. کدام گزینه نادرست است؟
در ادبیات نمایشی، دیالوگهای هر شخصیت، هم در شخصیتپردازی خود آن شخصیت و هم شخصیتهای دیگر مهم است.
یکی از کارکردهای دیالوگ در ادبیات نمایشی، مشخص کردن زمان و مکان است.
شخصیتپردازی، مشخص کردن زمان و مکان، پیش بردن روایت، توصیف صحنه، توصیف اتفاقات خارج از صحنه و روایت حوادث پیش از شروع داستان، از کارکردهای دیالوگ هستند.
به هر بخش از یک دیالوگ که توسط یکی از شخصیتهای نمایشنامه بیان میشود، مونولوگ میگوییم.
مشاهده پاسخ تشریحی برخی از سوالات، نیاز به عضویت در مجله فرادرس و ورود به آن دارد.
۶. کدام گزینه درباره پیرنگ درست است؟
پیرنگ یا طرح، خلاصهای چند خطی از داستان است که حوادث مهم روایت را در بر دارد.
پیرنگ، اولین و آخرین حادثه در داستان نمایشنامه است که باید بین آنها رابطه علی و معلولی برقرار باشد.
منظور از پیرنگ یا طرح، مجموعه حوادث داستان با توجه به رابطه علی و معلولی میان آنها است.
منظور از طرح یا پیرنگ، مجموعه حوادث مهم و اساسی داستان بدون توجه به رابطه علی و معلولی میان آنها است.
۷. در کدام گزینه اطلاعات درستی را درباره اجزا و انواع پیرنگ یا طرح آوردهایم؟
در آغاز پیرنگ نیز باید شاهد رابطه علی و معلولی باشیم. یعنی لازم است که حادثه ابتدای داستان نیز مانند اتفاقات میانه و پایان داستان، دارای علتی باشد.
در ادبیات نمایشی فقط یک نوع پیرنگ وجود دارد و آن هم مطابق ترتیب زمانی است. یعنی هیچ بازگشت به گذشته و پرش به آیندهای را نخواهیم داشت.
آخرین مرحله از پیرنگ یعنی پایان پیرنگ میتواند کاملاً متفاوت از روند منطقی حوادث پیشین داستان پیش برود.
همه حوادث و کنشهایی که در میانه پیرنگ وجود دارند، باید در رابطهای علی و معلولی جای بگیرند. یعنی هرکدام از آنها باید علت حادثه بعد از خود باشند.
۸. کدام گزینه درباره اجزای ادبیات نمایشی درست است؟
درونمایه اثر ادبی نمایشی را میتوانیم در یک کلمه بیان کنیم و همین درونمایه، قلمرو روایت داستان را مشخص میکند.
موضوع ادبیات نمایشی، میتواند عاشقانه، اجتماعی، فرهنگی و… باشد اما درونمایه یا مضمون، اندیشه غالب بر کل داستان و روایت است و بهنوعی نویسنده از موضوع برای بیان درونمایه اثر خود استفاده میکند.
در ادبیات نمایشی، موضوع یا مضمون، نوع پرداختن نویسنده به داستان و اندیشه و تفکر خاص او است.
در ادبیات نمایشی و بهطور کلی در ادبیات داستانی، درونمایه، موضوع و مضمون با هم تفاوتی ندارند.
۹. کدامیک از گزینههای زیر، درباره کشمکش در ادبیات نمایشی نادرست است؟
کشمکش همان چالش در داستان آثار ادبی نمایشی است که مانند ظرفی برای ارائه همه عناصر و اجزای نمایشنامه است.
در کشمکش با قهرمان، هدف و مانع مواجه هستیم. در واقع کمشکش زمانی رخ میدهد که قهرمان در مسیر رسیدن به هدف خود با مانعی روبهرو میشود.
در همه آثار ادبی نمایشی، عنصر کشمکش وجود ندارد و این عنصر تنها در نمایشنامههایی وجود دارد که قهرمان آنها با خودش یا انسانی دیگر دچار چالش میشود.
در کشمکش، قهرمان ممکن است بر ضد خود باشد یا دیگری علیه او باشد. علاوه بر این دو مورد، جامعه، طبیعت، سرنوشت و تکنولوژی نیز میتوانند در مقابل قهرمان قرار بگیرند و سد راه او شوند.
۱۰. مهمترین انواع ادبیات نمایشی و تعریف مناسب برای آنها را در کدام گزینه آوردهایم؟
تراژدی: نوع فاخر ادبیات نمایشی که حاوی کنشها و حوادث جدی است و روایت آن بهگونهای پیش میرود که سیر حوادث به ضرر قهرمان اصلی و با یک فاجعه تمام میشود.
کمدی: در این نوع ادبیات نمایشی، قهرمان دچار مصیبت و فاجعه نمیشود و سیر حوادث و اتفاقات در این نوع ادبی، در جهت موفقیت قهرمان یا دیگر شخصیتها است.
تراژدی: آثار ادبی نمایشی که پایان خوشی ندارند یعنی در انتهای آنها برای قهرمان یا دیگر شخصیتها، مصیبتی رخ میدهد را تراژدی میگوییم.
کمدی: آثار ادبی نمایشی که کنشهای شخصیتهای اصلی آنها مانند قهرمان و ضد قهرمان با هدف سرگرمی مخاطب باشد را در دسته کمدی محسوب میکنیم.
درام: گونهای از ادبیات نمایشی که نه کمدی است و نه تراژدی.
تراژیکمدی: ترکیبی از تراژدی و کمدی است. مانند نمایشنامههای تراژدی با پایان خوش یا تراژدیهایی که دارای عناصر کمیک مانند شخصیتهای کمدی هستند.
درام: ژانر جدی ادبیات داستانی که البته تراژدی نیست اما به زندگی عادی انسانها توجه دارد و به همین موضوع از زاویههای مختلفی میپردازد.
ملودرام: اثر ادبی داستانی که تمرکز در آن بر احساسات است و دیگر عناصر داستانی مانند شخصیتپردازی در آن سطحی و ضعیف است.
تراژدی: آثار ادبی نمایشی جدی که حوادث و کنشهای قهرمانان در آنها طوری پیش میرود که در نهایت فاجعهای برای قهرمان رخ میدهد.
کمدی: نمایشنامههایی با هدف سرگرمی که مخاطب میداند فاجعه و مصیبتی برای قهرمان پیش نمیآید و معمولاً با شادی و کامیابی شخصیتها تمام میشود.
درام: تراژدیهایی که دارای عناصر کمیمک هستند یا تراژدیهایی که پایان خوشی دارند.
ملودرام: ژانر درامی که نویسنده در آن، فقط به احساس توجه دارد و شخصیتهای او به طرز اغراقآمیزی یا خیلی خوب یا خیلی بد هستند.
جمع بندی
در این مطلب از مجله فرادرس یاد گرفتیم ادبیات نمایشی چیست و نمونه های آن را معرفی کردیم. همچنین تاریخچه ادبیات نمایشی در ایران و جهان را بیان کردیم و انواع ادبیات نمایشی و نمایشنامه را معرفی کردیم. ویژگی های ادبیات نمایشی را نیز در این مطلب توضیح دادیم. در انتهای مطلب نیز پرسشهایی چهارگزینهای قرار دادیم تا با پاسخ دادن به آنها میزان یادگیری خود از این نوع ادبی را بسنجید.
source