شایانیوز- اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود. 

در ادامه بخشی از روزنوشت علم را می خوانید:

صبح شرفیاب شدم. عرض کردم: اگر جسارت نکنم دیشب خیلی تند رفتید. این صحیح نیست که مخصوصاً جلوی اشخاص دیگر، به این تندی با علیا حضرت صحبت فرمایید، یعنی یک نوع تحقیری است. معظم لها دلخوری‌های دیگر هم دارند و مجموعاً همه اینها تولید عقده میکند. بعد‌ها زندگی خود شاهنشاه ناراحت و مشکل میشود.

فرمودند: آخر من باید تکلیف خودم را با همه روشن بکنم. تمام جان‌ها را من میکنم آن وقت از این و از آن دستور بگیرم؟ آن هم بر سر هیچ و پوچ؟ عرض کردم: فرمایش‌تان به طور کلی صحیح است، ولی چه باید کرد؟ پاره‌ای رعایت‌ها لازم است. فرمودند: خیر!

معلوم میشود شاهنشاه دلخوری شدید دارند، نمیدانم از چیست؟ شاید روی این اصل باشد که به هر صورت به قول سعدی «دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.»

از موقعی که علیا حضرت شهبانو سمت نایب السلطنه پیدا کرده‌اند – البته زبانم لال در صورت فوت پادشاه قبل از آن که ولیعهد به سن قانونی ۱۸ سال برسد- این بریدگی احساس می‌شود. در صورتی که خود این کار به امر شاهنشاه شده است! ولی تصور میکنم مطلب را شاید روی جوانی و یا با القاء اطرافیان یکی دو دفعه شهبانو به رخ شاه کشیده باشند که شاهنشاه تا این حد [عاصی]revolte شده‌اند. باری دیشب شهبانو خیلی خونسردی و متانت کردند و گرنه کار صورت نامطلوبتری پیدا میکرد. 

عرض کردم آیا به عرض رسید که آمریکایی‌ها به کانادا در حدود ۱۴۰ هزار بشکه در روز سهمیه ورود نفت دادند؟ فرمودند: بلی، ولی نمیدانم چه سری است که به ما نمی‌دهند و هر روز بهانه میکنند.

عرض کردم: کانادا نزدیک است و نرخ کرایه کم، به علاوه هزار بستگی دیگر هم هست همچنین در صورت بروز جنگ جهانی نفت کانادا به آمریکا میرسد، ولی در رسیدن نفت ما شک بسیار است. فرمودند: این صحیح است. 

بعد از ظهر در دفتر دربار و در منزل کار کردم در دربار نماینده خرده مالکینی [را]که مشمول مرحله سوم اصلاحات ارضی بودند پذیرفتم. اینها زمین خود را به زارعین بر حسب قانون اصلاحات ارضی سی ساله اجاره داده‌اند. حالا قانونی از طرف وزارت اصلاحات ارضی به مجلس داده شده است که اگر تا شهریور ۱۳۵۰ توافق از لحاظ تقسیم ملک بین زارع و مالک پیدا نشود – البته میخواهیم اجاره از بین برود – در این تاریخ ملک اتوماتیک‌مان به زارع تعلق میگیرد و قیمت آن روی اجاره امروز ملک به خرده مالک پرداخت خواهد شد. این بیچاره‌ها دو حرف می‌گفتند، یکی این که نرخ اجاره خیلی پایین است، چون ما مجبور بودیم در بحبوحه اجرای قانون اصلاحات ارضی هر طور شده ولو به قیمت کم ملک خودمان را اجاره بدهیم که باز یک چیزی دست ما را بگیرد و در ثانی حالا که گفته‌اید در شهریور ۱۳۵۰ خود به خود [ملکی که در]دست زارع این متعلق به او می‌شود، زارع مگر دیوانه باشد که بیاید با ما توافق بکند. حرف آنها درست است، عده آنها هم کم نیست. هنوز نود هزار نفر هستند. در عضو در مقابل آن‌خا نزدیک میلیون نفر زارع است. واقعا مشکل بزرگی است. اینها توقع زیادی هم ندارد، می‌گویند یا این تقسیم وسیله اصلاحات ارضی بشوا که لااقل به دست ما پولی برسد، یا این که اجازه بدهید نصف آن چه در دست زارعین است… به آنها بدهیم و نصف مال ما باشد. باز هم بهتر از پرداخت قیمت ملک بر ماخذ اجاره بها نازل فعلی است. قول دادم عرایض آنها را به عرض شاه برسانم و به هر حال گفتم: شما هم فرزندان شاه هستید، قصد تعرض و تجاوز به هیچکس نیست، ولی زارع ایرانی دیگر باید در همه نقاط مالک باشد. بیایید با هم فکری بیندیشیم و این کار را تمام بکنیم.

سر شام نرفتم، در عوض خدمت مادرم رفتم، خیلی خوش گذشت.

منبع: انتخاب

source

توسط expressjs.ir