1
تکامل مفهومی جذاب است که توضیح میدهد چگونه حیات طی نسلها تغییر میکند. تصور کنید عکسهای پدربزرگ و مادربزرگ، والدین و خودتان را کنار هم قرار دهید. شباهتهایی میبینید، اما تفاوتهای آشکاری نیز در ویژگیها وجود دارد.
این، سادهترین شکل تکامل است: انتقال با تغییر. با گذشت نسلهای بیشمار، این تغییرات انباشته میشوند و به تنوع شگفتانگیز زندگی که امروز شاهد آن هستیم، منجر میشوند.
تصورات غلط در مورد تکامل حیات
برای مدت طولانی، تصور میشد که تکامل فرآیندی است که همواره رو به جلو حرکت کرده و زندگی را بهبود بخشیده و موجودات را پیشرفتهتر یا کاملتر میکند.
این دیدگاه به نظریهای به نام ارتوژنز منجر شد که معتقد بود تکامل مسیری مستقیم و قابل پیشبینی را به سمت اشکال پیچیدهتر یا بهینهتر دنبال میکند.
تصاویر سنتی تکامل، مانند تصویر معروف «راه به سوی انسان خردمند» اثر رودولف زالینگر، تکاملی پلهپله را به سمت اشکال پیچیدهتر نشان میدهند.
با اینکه ارتوژنز دیگر از نظر علمی پذیرفتهشده نیست، این ایده همچنان در اذهان باقی مانده است. بسیاری از افراد ناخودآگاه تکامل را بهعنوان یک پیشرفت تصور میکنند که پیچیدگی و سازگاری آن را نادیده میگیرد.
اما تکامل پایانی از پیش تعیینشده ندارد. دکتر جیکوب سویسا، استاد زیستشناسی تکاملی گیاهان در دانشگاه تنسی، توضیح میدهد:
«موجودات از طریق انتخاب طبیعی در یک لحظه زمینشناختی خاص یا صرفاً از طریق رانش بدون انتخاب قوی در هر جهت، تکامل مییابند.»
به این معنا که تکامل بیشتر شبیه به یک شبکه پیچیده است تا یک مسیر یکطرفه.
قانون برگشتناپذیری در تکامل حیات
در سال ۱۸۹۳، دیرینشناس بلژیکی، لوئیس دولو، ایدهای را مطرح کرد که زمانی که یک موجود مجموعه خاصی از ویژگیها را تکامل میدهد، نمیتواند به حالت قبلی خود بازگردد.
این مفهوم که به قانون برگشتناپذیری دولو معروف است، پیشنهاد میکند که تکامل فرآیندی یکطرفه است. بهعنوانمثال، اگر گونهای یک سازگاری پیچیده تکامل دهد، به احتمال زیاد آن سازگاری را از دست نمیدهد و به حالت سادهتر و اجدادی خود بازنمیگردد.
درحالیکه این ایده با انتقاداتی مواجه شده، همچنان درک ما از تخصصهای تکاملی را شکل میدهد.
بسیاری از زیستشناسان معتقدند که وقتی موجودات صفات بسیار پیچیدهای مانند بذر در گیاهان یا بال در پرندگان را توسعه میدهند، بازگشت به حالت سادهتر اجدادی به دلیل پیچیدگی لایههای دخیل تقریباً غیرممکن است.
تکامل تولیدمثل گیاهان
نمونهای روشن را میتوان در تکامل تولیدمثل گیاهان مشاهده کرد. گیاهان آوندی اولیه مانند کوکسونیا دارای ساختارهای سادهای به نام تلوم بودند که دو وظیفه را انجام میدادند: فتوسنتز (تولید غذا) و تولیدمثل (انتشار هاگ).
طی میلیونها سال، گیاهان ساختارهای تخصصی را تکامل دادند که این عملکردها را از یکدیگر جدا کرد. آنها بذرها، مخروطها و گلهایی را برای افزایش کارایی تولیدمثل توسعه دادند. این سازگاریهای پیشرفته برگشتناپذیر به نظر میرسند، زیرا گیاهانی با چنین ویژگیهایی به ساختارهای سادهتر مانند تلومها بازنگشتهاند.
بهطور خلاصه، قانون دولو دشواری «باز کردن» پیچیدگی در تکامل را برجسته میکند و به همین دلیل چنین بازگشتهایی نادر و شگفتانگیز هستند.
سرخسها روایت را به چالش میکشند
برخلاف بیشتر گیاهان، سرخسها ایده برگشتناپذیری در تکامل حیات را رد میکنند. آنها دو راهبرد اصلی تولیدمثل را نشان میدهند:
- تکشکلی: استفاده از یک نوع برگ برای فتوسنتز و تولید هاگ.
- دوشکلی: داشتن انواع جداگانه برگها برای این عملکردها.
در مطالعهای، سویسا و مکاله اسمیت (یکی از پژوهشگران سابق دانشگاه هاروارد) کشف کردند که برخی سرخسها – بهویژه در خانواده بلیکنهسه – از حالت دوشکلی به حالت تکشکلی بازگشتهاند.
این کشف دیدگاه سنتی که تخصص تولیدمثل مسیری یکطرفه در تکامل است را به چالش میکشد.
چه چیزی سرخسها را اینقدر انعطافپذیر کرده است؟
کلید انعطافپذیری در سرخسها، فقدان بذر، گل و میوه است. درحالیکه گیاهان بذردار به ساختارهای بسیار تخصصی تولیدمثل متکی هستند، سرخسها توانایی تغییر استراتژیهای تولید هاگ را حفظ کردهاند.
سویسا توضیح میدهد:
«تصور کنید برگ بارور یک سرخس را کوچک کرده و آن را محکم به شکل یک دانه فشرده کنید. این اساساً چیزی است که یک بذر بارور نشده است.»
بدون محدودیت بذرها، سرخسها میتوانند روشهای تولیدمثل خود را آزادانهتر تطبیق دهند و انعطافپذیری تکاملی قابلتوجهی را نشان دهند.
پیامدها برای تکامل حیات
درک انعطافپذیری سرخسها بینشهای ارزشمندی در مورد نحوه پاسخ موجودات به تغییرات محیطی ارائه میدهد.
گونههایی با مسیرهای تکاملی سخت و «یکطرفه» ممکن است برای سازگاری با فشارهای جدید دچار مشکل شوند. در مقابل، توانایی سرخسها برای «تکامل معکوس» اهمیت حفظ سازگاری در دنیای در حال تغییر سریع را برجسته میکند.
سویسا نتیجه میگیرد:
«در نهایت، مطالعه ما درس اساسی در زیستشناسی تکاملی را برجسته میکند: هیچ “جهت درست” در تکامل وجود ندارد، هیچ حرکت به سمت هدف نهایی نیست.»
تکامل فرآیندی پویا و غیرخطی است که همواره تحت تأثیر محیط و شانس شکل میگیرد.
درختی منشعب، نه نردبانی
این مطالعه نشان میدهد که تکامل اشکال مختلف زندگی مانند بالا رفتن از یک نردبان نیست که هر پله بهتر یا بالاتر از قبلی باشد. بلکه، این تکامل مانند درختی با شاخههای متعدد است که هر یک نمایانگر گونه یا گروهی است که بهطور متفاوتی با محیط خود سازگار شدهاند.
این سازگاریها به انواع گستردهای از اشکال و عملکردها منجر میشوند و نشان میدهند که مسیر یا نقطه پایانی واحدی در تکامل وجود ندارد.
برخی صفات برای شرایط خاص تکامل مییابند، درحالیکه دیگران ممکن است در پاسخ به چالشهای متنوع در جهات کاملاً متفاوتی پیش بروند.
با درک این پیچیدگی، درک عمیقتری از تنوع گسترده حیات روی زمین پیدا میکنیم. این پژوهش ما را تشویق میکند تا از ایدههای سادهانگارانه درباره تاریخچه تکامل فاصله بگیریم و فرآیندهای پیچیده و غیرخطی که حیات را طی زمان شکل دادهاند، بپذیریم.
source