انشای دانش آموزی درباره گذر رودخانه در دل دشتی زیبا

گذر رودخانه در دل دشتی زیبا

انشا با موضوع گذر رودخانه در دل دشتی زیبا به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.

موضوع انشا گذر رودخانه در دل دشتی زیبا

یک روز گرم تابستانی، تصمیم گرفتیم که برای یک پیاده‌روی طولانی به دشت‌های اطراف برویم. دشت‌هایی که همیشه در کتاب‌ها و داستان‌ها از زیبایی‌هایشان می‌خواندم، اما هیچ‌گاه فرصت دیدن آن‌ها را نداشتم. همراه با خانواده‌ام به سمت دشت‌های وسیع حرکت کردیم. آفتاب از آسمان می‌تابید و نسیم ملایمی به سوی دشت می‌آمد که گرمای هوا را کمی قابل تحمل می‌کرد. مسیر به سمت رودخانه‌ای کوچک و زلال بود که در دل دشت جاری بود.

هنگامی که به رودخانه رسیدیم، دیدیم که آب آن به آرامی از میان سنگ‌ها می‌گذرد و صدای آن مانند نغمه‌ای آرامش‌بخش در فضا پیچیده بود. برای من، این لحظه مانند یک رویا بود. تصور می‌کردم که در دل طبیعت قرار دارم، جایی که هیچ‌چیز جز صدای رودخانه و پرندگان شنیده نمی‌شود. به آرامی به رودخانه نزدیک شدم. آب سرد و شفاف بود و در کف آن، سنگ‌های رنگی به زیبایی خودنمایی می‌کردند. وقتی پا به آب گذاشتم، احساس کردم که تمام خستگی بدنم از بین می‌رود. انگار که رودخانه با خود همه نگرانی‌ها و سختی‌ها را می‌شوید و به دریا می‌برد.

عبور از رودخانه کار ساده‌ای نبود. آب تا زانو می‌رسید و جریان آن به حدی قوی بود که باید دقت می‌کردیم. در ابتدا ترسیدم که ممکن است نتوانم از رودخانه عبور کنم، اما وقتی پدرم که قبلا از رودخانه عبور کرده بود، دستم را گرفت و با اطمینان گفت که “با هم می‌ریم”، احساس شجاعت بیشتری پیدا کردم. دست همدیگر را گرفتیم و با دقت به سمت آن طرف رودخانه قدم برداشتیم.

رودخانه به تدریج عمیق‌تر می‌شد، اما با هر قدمی که به جلو می‌رفتیم، بیشتر به اعتماد به نفس خود پی می‌بردم. حس می‌کردم که از یک چالش بزرگ عبور می‌کنم و هر قدمی که برمی‌دارم، یک قدم به تجربه‌های جدید نزدیک‌تر می‌شوم. جریان آب سرد و تند باعث می‌شد که پاهایم کمی در آب لیز بخورد، اما با کمک پدرم، به راحتی به سمت دیگر رسیدیم.

وقتی از رودخانه عبور کردیم، به آن سوی دشت رسیدیم. دشت‌ها باز هم زیباتر از آنچه که فکر می‌کردم بودند. گل‌های وحشی رنگارنگ در اطراف روییده بودند و پرندگان در آسمان آزادانه پرواز می‌کردند. دمای هوا کمی خنک‌تر شده بود و نسیم ملایمی به صورتم می‌خورد. احساس می‌کردم که در یک دنیای دیگر قرار دارم، جایی که فقط طبیعت و آرامش وجود دارد.

گذر از رودخانه در دل این دشت زیبا برای من تجربه‌ای خاص و فراموش‌نشدنی بود. این لحظه یادآوری کرد که زندگی همیشه پر از چالش‌ها و مشکلات است، اما با کمک خانواده و اراده‌ی قوی، می‌توان از آن‌ها عبور کرد و به دنیای جدید و زیباتری رسید.

انشا زیبا درباره گذر رودخانه

انشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی

source

توسط expressjs.ir