شهاب حسینی درباره ازدواجش گفت در دوران سربازی بود که عاشق شدم. عاشق همسرم. همین موضوع تحمل سربازی را برایم سخت می‌کرد. افسری که نمی‌خواهم اسمش را ببرم متوجه این ماجرا شد و تا می‌توانست به پر‌و‌پایم ‌پیچید تا آزارم دهد. راننده‌ها در زمان استراحت‌شان نباید نگهبانی بدهند، با این حال او مرا می‌فرستاد سر پست تا نتوانم مرخصی بگیرم و از پادگان خارج شوم. همسرم (پریچهر) را در دانشگاه دیدم.

یک روز از سربازی مرخصی گرفتم تا سری به رفقای دانشجو بزنم. دیدم دختر خانم زیبا، ساده و محجوبی سرگرم مطالعه کتاب‌هایش است. هرچه خواستم با او ارتباط برقرار کنم، نشد که نشد. با این حال در نگاهش چیزی دیدم که تشویقم کرد به ادامه راهی که منجر به ازدواج شد

source

توسط expressjs.ir