به گزارش رکنا، پریسا زنی است که قصد جدی برای طلاق دارد. او میگوید در این مدت شرایط سختی را تحمل کرده و از این به بعد دیگر نمیتواند ادامه دهد. او از زندگیاش میگوید.
*چند سال است ازدواج کردهاید؟
پنج سال.
*چرا میخواهی از شوهرت جدا شوی؟
تحمل رفتارهایش را ندارم. خیلی خشن است.
*چه کار میکند که میگویی خشن است؟
شوهرم من را چند بار کتک زده است. او وقتی عصبانی میشود دیگر توجهی ندارد چه کسی مقابل اوست.
*چرا تو را کتک میزند؟
او وقتی چیزی باب میلش نباشد یا من حرفش را قبول نکنم، کتک میزند.
*چه مدتی است این کار را میکند؟
از وقتی ما نامزد بودیم این کار را میکرد ولی دیگر تحمل ندارم.
*پس چرا همان موقع از او جدا نشدی؟
چون فکر میکردم دوستم دارد. میگفت چون دوستت دارم تحمل ندارم با من مخالفت کنی و احساس میکنم میخواهی من را ترک کنی.
*واقعاً تو را دوست دارد؟
اگر من را دوست داشت که من را کتک نمیزد.
*خانوادهات میدانند؟
بله، چون یک بار آنچنان من را زد که دستم شکست و در بیمارستان بستری شدم.
*آنها نظرشان درباره طلاق چیست؟
پدرم که از ابتدا مخالف این ازدواج بود. از وقتی شنید میخواهم طلاق بگیرم خوشحال شد. پدرم میگوید این طلاق به نفع من است.
*خودت درآمدی داری؟
خیر ندارم اما از این به بعد میخواهم کار کنم و خودم پول دربیاورم.
*همسرت درباره طلاق چه میگوید؟
او نمیخواهد من را طلاق بدهد. مقاومت میکند اما من پرونده پزشکی دارم که شوهرم من را کتک زده است و وکیل گفته با استناد به همین پرونده میتوانم به راحتی طلاق بگیرم.
*فکر میکنی بعد از طلاق دستبردار باشد؟
راستش حدس میزنم دوباره سراغم بیاید ولی نمیتوانم چنین وضعیتی را ادامه دهم، هر طور شده باید خلاص شوم.
source