انشای دانش آموزی از زبان حوله

انشا ادبی از زبان حوله

انشا از زبان حوله به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.

انشا ادبی از زبان حوله

آخیش… دوباره در آرامش کمد هستم، پیچیده شده در خودم، در انتظار نوبت بعدی. من، حوله نرم و لطیف، شاهد گذر روزگار و تغییر فصول بر پوست نرم انسان‌ها بوده‌ام. از لمس لطیف نوزادان تازه متولد شده تا پوست خشن دست‌های پینه بسته کارگران، همه را به آغوش کشیده‌ام. هر لمس، یک داستان است. داستان شادی، غم، آرامش و خستگی.

زندگی یک حوله پر از فراز و نشیب است، گاهی اوج می‌گیری و گاهی در قعر چاه می‌افتی. من یک حوله‌ی حمام هستم، از آن پشمالوها و نرم‌ها که آدم دلش می‌خواهد ساعت‌ها در آن غرق شود.

روزهای اوج من زمانی است که تازه از خشک‌کن بیرون آمده‌ام، گرم و پف‌دار. آن موقع است که همه دورم جمع می‌شوند و با اشتیاق منتظرند تا تن خیس‌شان را در من بپیچند. حس می‌کنم یک قهرمانم، یک ناجی که از سرما و لرز نجات‌شان می‌دهد.

بچه‌ها که دیگر عاشق من هستند، تا مرا می‌بینند، جیغ می‌زنند و می‌خواهند با من بازی کنند. دور خودشان می‌پیچند و قایم می‌شوند، یا مرا مثل شنل قهرمان‌ها روی دوش‌شان می‌اندازند و در خانه می‌دوند.

گاهی وقت‌ها هم بدشانسی می‌آورم و می‌افتم دست یک کوچولوی بازیگوش. آن وقت است که دیگر واویلا! مرا می‌کشند روی زمین، با من عروسک‌هایشان را خشک می‌کنند، یا بدتر از آن، با من گردگیری می‌کنند! تا می‌آیم به خودم بجنبم، سیاه و کثیف شده‌ام و باید بروم توی ماشین لباسشویی.

اما با همه‌ی این‌ها، من از زندگی‌ام راضی‌ام. حس می‌کنم یک عضو مهم خانواده هستم. شاید زندگی یک حوله خیلی پر زرق و برق نباشد، اما پر از عشق و محبت است. و این برای من کافی است.

اختصاصی-دانشچی

انشا جان بخشیدن به اشیا

source

توسط expressjs.ir