کودکان در سراسر جهان از سن نوزادی به بازی کردن علاقه دارند. بازی زبان مشترک کودکان برای بیان احساسات و خواستهها است. آنها از طریق بازی مهارتهای شناختی، حرکتی و اجتماعی خود را توسعه میدهند و اطلاعات جدیدی میآموزند. همچنین، با کاوش در نقشها، مهارتها و علایق مختلف خودشان را کشف میکنند. اهمیت بازی کردن در رشد کودکان باعث شده تا علم روانشناسی به مطالعه تخصصی آن بپردازد. در این مقاله از مجله فرادرس، ابتدا توضیح میدهیم تعریف بازی در روانشناسی چیست و بازی چه نقشی در رشد کودکان دارد. سپس انواع بازی در روانشناسی کودکان را معرفی میکنیم و بعد از آن به سراغ بررسی مهمترین نظریهها در مورد بازی میرویم. در گام بعدی توضیح میدهیم بازیدرمانی به چه شکلی است، چه فوایدی دارد و برای چه کسانی مناسب است. در آخر چند کتاب در زمینه روان شناسی بازی کودکان معرفی میکنیم.
تعریف بازی در روانشناسی چیست ؟
«بازی» (Play) کلمهای است که برای اشاره به برخی فعالیتهای انتخابی کودکان و بزرگسالان به کار میبریم. اغلب گفته میشود بازی باعث تقویت روحیه و یادگیری میشود اما بازی دقیقا چیست؟ به چه فعالیتی بازی گفته میشود؟ آیا آموختن ریاضیات با شعر بازی است؟ کشتی گرفتن کودکان با یکدیگر چطور؟ آیا این واژه در روان شناسی بازی کودکان تعریف ویژهای دارد؟
امروزه بازی در روانشناسی به عنوان فعالیتی که توصیف میشود که توسط خود فرد انتخاب شود، با قوانین ذهنی و قراردادی هدایت شود، از عنصر تخیل بهره بگیرد و هدف آن کسب لذت و سرگرمی باشد. بنابراین کشتی گرفتن کودکان برای سرگرمی نوعی بازی است اما آموختن ریاضیات با شعر معمولا توسط خود کودک انتخاب نمیشود و هدف آن یادگیری ریاضیات است، نه سرگرمی. در نتیجه، این کار بازی نیست.
نقش بازی در رشد کودکان
بازی کردن جز ضروری رشد کودکان است و به پرورش کودک از جنبههای مختلف فیزیکی، شناختی، اجتماعی، اخلاقی، هیجانی و… کمک میکند. از نظر روان شناسی بازی کودکان، بدون بازی کردن رشد کودکان کامل نمیشود یا با سرعت بسیار کندتری صورت میگیرد. گاه نیز روانشناسان و معلمها برای بهبود رشد کودکان و تقویت یادگیری آنها از بازی استفاده میکنند. در ادامه به اختصار نقش بازی در هر یک از جنبههای رشدی را توضیح دادیم.
نقش بازی در رشد فیزیکی کودکان چیست ؟
بازی فرصتی برای پرورش عضلههای بدن فراهم میکند و فعالیتهای عصبی-عضلانی را تقویت میکند. در واقع میتوان گفت بازی فرصتی برای ورزش تمام قسمتهای بدن فراهم میکند و باعث هماهنگی ماهیچهها و مغز با یکدیگر میشود. هم حرکات درشت مثل پریدن و لیلی کردن و هم حرکات ظریف مثل نوشتن و نقاشی کردن از طریق بازی بهبود پیدا میکند. همچنین، بازی تنشهای جسمانی ناشی از انرژیهای اضافی کودکان را تخلیه میکند.
نقش بازی در رشد شناختی کودکان چیست ؟
بازی کردن غریزه کنجکاوی و میل به سازندگی کودکان را تقویت میکند. آنها به کمک اسباببازیها رنگ، شکل، بافت و کاربرد اشیا را یاد میگیرند. سپس، به وسیله آزمایشهای کودکانه خود با این وسایل، رشد شناختی ذهن خود را توسعه میبخشند.
رشد اجتماعی در روان شناسی بازی کودکان
کودکان از طریق بازیهای گروهی با کودکان همسن خود ارتباط برقرار میکنند و قوانین اجتماعی مثل همکاری، صبر، وفاداری به گروه، پایبندی به قوانین، کمک متقابل و… را میآموزند. آنها فرصتی پیدا میکنند تا خود را نشان بدهند و به عنوان عضوی از یک جامعه عمل نمایند. بدون بازی کودکان ممکن است منزوی، خودخواه و خودمحور باشند اما بازی کودک را برای دنیای اجتماعی واقعی آماده میکند.
نقش بازی در رشد اخلاقی کودکان چیست ؟
کودکان در بازی جوانمردی، صداقت، انصاف، عدالت، خویشتنداری و شجاعت را میآموزند. آنها در بازی با چالشهایی متفاوتی روبهرو خواهند شد و باید تصمیمهای اخلاقی بگیرند. این تصمیمگیریها بهطور غیرمستقیم، باعث تقویت رشد اخلاقی آنها میشود.
رشد هیجانی در روان شناسی بازی کودکان
بازی کردن راهی برای ابراز هیجانهای درونی کودک است. آنها به کمک بازی تنشهای درونی خود را تخلیه میکنند. بسیاری از اوقات کودکان نمیتوانند تجربیات یا احساسات خود را به زبان بیاورند اما از طریق بازیها، خصوصا بازیهای نقشآفرینی یا نقاشی کردن آنها را نشان میدهند.
بازی کردن به کودکان کمک میکند تا احساسات خود را بهتر بشناسند. کودکان در خلال چالشها، ناکامیها و بازیهای گروهی هیجانهای متفاوتی را تجربه میکنند. آنها از طریق بازی یاد میگیرند چگونه با این هیجانها روبهرو شوند و چطور هیجانهای خود را بهتر مدیریت کنند.
آمادگی برای شغلهای آینده
در آخر باید اشاره کنیم که ممکن است علاقه کودکان به فعالیتی خاص بتواند شغل آینده آنها را پیشبینی کند. ناپلئون در دوران کودکی خود نقش رهبران را ایفا میکرد و ادیسون از همان کودکی به سرگرمیهای علمی علاقه داشت. دیگر کودکان نیز ممکن است به وسیله نقشهایی که در بازیها ایفا میکنند علاقه خود نسبت به نقش اجتماعی خاصی را کشف کنند یا به کمک کار با اسباببازیها متوجه شوند به چه حرفهای علاقه بیشتری دارند.
آشنایی با روانشناسی کودکان به کمک فرادرس
اگر این مطلب را تا اینجا مطالعه کرده باشید، به شکل مناسبی با روانشناسی بازی کودکان آشنا شدهاید. اما اگر میخواهید از موضوع روانشناسی، آگاهی بهتر و بیشتری پیدا کنید، پیشنهاد میکنیم از فیلمهای آموزش روانشناسی فرادرس که در فهرست زیر آمده نیز کمک بگیرید.
همچنین، اگر میخواهید علم روانشناسی را به شکل اصولی و درست و آنلاین یاد بگیرید، میتوانید از مجموعه فیلم آموزش روانشناسی فرادرس کمک بگیرید که لینک آن در زیر آورده شده است.
انواع بازی در روان شناسی بازی کودکان
بازی به شکلهای متفاوتی دستهبندی میشود. دو تا از مشهورترین دستهبندیهای بازی کودکان مربوط به دو دانشمند به نامهای پیاژه و پارتن است. هر دوی این دانشمندها بازی را به صورت مرحله به مرحله طبقهبندی کردهاند. یعنی طبق نظریههای آنها، هر شکل از بازی در سن خاصی رایج است و سپس کودک باید به سراغ مرحله بعدی بازی کردن برود. برای آشنایی بیشتر با طبقهبندیها و نظریههای مربوط به بازی میتوانید از فیلم آموزشی روان شناسی بازی کودکان در فرادرس بهره ببرید. همچنین، در ادامه هر یک از این نظریهها را به شکل مختصر توضیح میدهیم. همچنین برای درک بازی کودکان و تفاوت آن با بیشفعالی، پیشنهاد میکنیم از فیلم آموزش آشنایی با بیش فعالی کودکان از فرادرس استفاده کنید که لینک آن در ادامه آورده شده است.
انواع بازی از نظر ژان پیاژه
«ژان پیاژه» (Jean Piaget)، روانشناسی سوئیسی است که بهخاطر نظریههای خود در زمینه روانشناسی رشد معروف است. او در نظریات خود به بررسی مراحل رشد شناختی کودکان میپردازد. پیاژه مطرح کرد که بازیهایی که کودکان در آنها شرکت میکنند نیز متناسب با سطح شناختی آنها است. سپس، با توجه به این موضوع، سه نوع مرحلهای بازی را پیشنهاد کرد.
- «بازیهای عملکردی» (Functional Plays)
- «بازیهای نمادین» (Symbolic Play)
- «بازیهای دارای قوانین» (Plays with rules)
بعد از پیاژه، داشمند دیگری به نام «سارا سمیلانسکی» (Sara Smilansky) یک مرحله مجزای دیگر به این سه مرحله اضافه کرد، مرحله «بازیهای سازنده» (Constructive Play) که بعد از بازیهای عملکردی و پیش از بازیهای نمادین جای میگیرد. در ادامه هر کدام از این مراحل را به اختصار توضیح میدهیم.
۱. بازیهای عملکردی
بازیهای عملکردی، اولین سطح بازی است که کودکان در آن شرکت میکنند. این نوع بازی توسط نوزادان اجرا میشود و شامل حرکات تکراری فیزیکی و حرکت دادن اشیا است. کودکان از ابتدای تولد یاد میگیرند که مدیریت بدن و وسایل اطراف خود را دست دارند و میتوانند بر روی آنها تغییر اعمال کنند.
آنها در این سن با حرکات تکراری مثل تکان دادن جغجغه، درب اتاق یا پرت کردن اسباببازیها بازی میکنند و از انجام این حرکات لذت میبرند. لذت بردن آنها بهخصوص زمانی افزایش مییابد که حرکت جدیدی مثل سرخوردن، جهش یا روی هم انباشتن اشیا را یاد میگیرند.
۲. بازیهای سازنده در روان شناسی بازی کودکان چیست ؟
با افزایش سن کودکان، اقدامات ساده و تکراری با اعمال هماهنگ پیچیدهتر جایگزین میشود. در حدود سن دو سالگی حرکات بیهدف آنها به فعالیتهای هدفمند و خلاقانه تبدیل میشود. در این کودکان از وسایلی مثل لگو، خاک رس، مقوا و… استفاده میکنند تا بتوانند بهشکلی سازمانیافته چیزی بسازند.
در واقع، بازی سازنده نوعی تحقیق عملی است که در آن کودکان با طرح سوال، آزمایش ایدهها و جمعآوری اطلاعات، دانش کسب میکنند. در این مرحله با حمایت کردن از آنها، میتوان روحیه کشف و کاوش را در آنها تقویت کرد.
۳. بازیهای نمادین
بازی نمادین به توانایی کودکان برای استفاده از اشیا، اعمال یا ایدهها برای نمایش اشیا، اعمال یا ایدههای دیگر در بازی گفته میشود. بازیهای نقشآفرینی از جمله مهمترین بازیهای نمادین هستند. در بازیهای نقشآفرینی کودکان وانمود میکنند نقش یک معلم، آتشنشان، خلبان، راننده یا هیولا را به عهده دارند. این بازیها به کودکان این امکان را میدهد که نقشهایی را کشف کنند و در فعالیتهایی شرکت کنند که در غیر این صورت در دنیای واقعی برای آنها امکانپذیر نیست.
یک مثال دیگر این است که کودکان در بازیهای نمادین از یک برگ یا موز به عنوان تلفن همراه استفاده میکنند یا یک جعبه را خانه خود در نظر میگیرند. این سطح از بازی پیچیدهترین فعالیت کودکان در سالهای پیش از دبستان در نظر گرفته میشود و مهارتهای اجتماعی، تواناییهای تحصیلی و مدیریت هیجانی آنها را بهبود میبخشد. از آنجا که بازی نمادین نوعی فعالیت اجتماعی است، به کودکان مهارت مذاکره، به اشتراکگذاری، نوبت گرفتن و احترام به فضای دیگران را میآموزد.
۴. بازیهای دارای قوانین در روان شناسی بازی کودکان
آخرین مرحله از مراحل مطرح شده توسط پیاژه، بازیهای دارای قوانین است. در این سطح از بازی، بازیکنان مجبور به رعایت قوانینی هستند که اغلب توسط خود آنها وضع شده است. برای انجام این کار آنها باید توانایی شناخت قوانین و به خاطر سپردن آن را داشته باشند. همچنین، قادر به خودتنظیمی هیجانی و مهار خواستههای خارج از قوانین خود باشند. ورزشهای تیمی و بازیهای رومیزی از انواع بازیهای دارای قوانین هستند. این نوع از بازی که در سن مدرسه رایج است، همکاری و رقابت را توسعه میدهد.
انواع بازی از نظر پارتن کدامند ؟
یکی دیگر از دانشمندانی که بازی در روانشناسی کودکان را به مراحل مختلف تقسیم کرد، «میلدرد پارتن» (Mildred Parten) است. پارتن به جای بعد شناختی به بعد اجتماعیها بازی توجه میکند و رشد اجتماعی کودکان در حین بازی را در نظر میگیرد. او سه نوع بازی غیراجتماعی و سه نوع بازی اجتماعی را معرفی میکند.
- انواع بازیهای اجتماعی:
- «بازیهای بدون اشتغال فکری» (Unoccupied Types Of Plays)
- «بازیهای انفرادی و مستقل» (Solitary And Independent Plays)
- «بازیهای تماشاگر» (Onlooker Plays)
- انواع بازیهای غیراجتماعی:
- «بازیهای موازی» (Parallel Plays)
- «بازیهای انجمنی» (Associative Plays)
- «بازیهای تعاونی» (Co-operative Plays)
۱. بازیهای بدون اشتغال فکری
اولین مرحله از بازی، بازیهای بدون اشتغال فکری است که معمولا خردسالان و نوزادان به آن مشغول میشوند و با افزایش سن کودکان، میزان پرداختن به آن کاهش مییابد. طی این حالت، اصلا به نظر نمیرسد که کودک در حال بازی است زیرا کودک بهنسبت ثابت است و حرکات بهظاهر تصادفی و بیهدفی را انجام میدهد. علت این موضوع این است که در سن همهچیز برای کودکان جدید است و حتی پیشپاافتادهترین چیزها پر از شگفتی است. کودکان در این مرحله بهطور غریزی میدانند که چه کاری را انجام دهند و به کمک این شکل از بازی، دنیای اطراف خود را کشف میکنند.
۲. بازیهای انفرادی و مستقل در روان شناسی بازی کودکان چیست ؟
در بازیهای انفرادی و مستقل، کودکان به تنهایی و بهشکل انفرادی به بازی میپردازند. آنها غرق در فعالیت خود میشوند و به نظر میرسد که متوجه کودکان دیگر نیستند. لگوها، حیوانات پلاستیکی، عروسکها و اسباببازیها در این مرحله برای کودکان بسیار جذابند. این شکل از بازی در کودکان ۲ تا ۳ ساله دیده میشود. کودکانی که بیشتر برونگرا هستند، ممکن است خیلی زود از این مرحله عبور کنند اما کودکانی که درونگرایی بالاتری دارند، مدت زمان بیشتری در این مرحله باقی میمانند.
۳. بازیهای تماشاگر
بازی تماشاگر مرحلهای از روانشناسی بازی کودکان است که کودک به بازی کودکان دیگر کودکان علاقهمند میشود اما به آنها نمیپیوندد. در این مرحله ممکن است کودکان از کودکان دیگر سوال بپرسند یا با آنها صحبت کنند اما فعالیت اصلی آنها صرفا تماشا است. این مرحله در ۳ سالگی رایج است و کودک در این مرحله در حال یادگیری از دیگر کودکان است.
۴. بازیهای موازی
بازی موازی به عنوان پلی بین بازیهای غیراجتماعی و اجتماعی در نظر گرفته میشود. در این شکل از بازی کودکان در کنار یکدیگر بازی میکنند اما با یکدیگر بازی نمیکنند بلکه معمولا هر یک از آنها به شکل جداگانه مشغول انجام فعالیت خود است. با این حال، در بازی موازی کودکان به قدر کافی به یکدیگر نزدیک هستند تا رفتارهای هم را مشاهده کنند و یاد بگیرند.
۵. بازیهای انجمنی در روان شناسی بازی کودکان چیست ؟
در حدود ۳ سالگی، کودکان با یکدیگر ارتباط میگیرند و اسباببازیهایشان را به اشتراک میگذارند اما هنوز به نیت یک هدف مشترک و فعالیتی واحد بازی نمیکنند. در این حالت، کودکان به فعالیتهایی که دیگران انجام میدهند علاقهمند هستند ولی رغبتی نسبت به همکاری و انجام فعالیت هماهنگ با دیگران ندارند.
۶. بازیهای تعاونی
بازیهای تعاونی بالغانهترین و پیچیدهترین شکل بازی است. در بازیهای تعاونی کودکان هماهنگ با هم برای رسیدن به هدفی مشترک تلاش میکنند. آنها هم به خود بازی و هم به همکاری با دیگر بازیکنها علاقه دارند. فعالیتهای بازیکنان در این شکل از بازی برنامهریزی شده و سازمانیافته است و هر کس آماده است تا نقش خود را بر عهده بگیرند. این شکل از بازیهای گروهی مثل «استپ هوایی» معمولا در سن مدرسه دیده میشود.
مشهورترین نظریههای روان شناسی بازی کودکان
در این قسمت از مجله فرادرس، مشهورترین نظریههای روان شناسی بازی کودکان را توضیح میدهیم. این نظریهها به دو بخش تقسیم میشوند. در بخش اول نظریههایی مثل نظریه انرژی مازاد، خلاقیت مجدد، تمرین، یادآوری و کاتارتیک به چیستی ماهیت بازی و علت تمایل انسانها به بازی کردن میپردازند. در بخش دوم نظریههایی مثل نظریه ویگوتسکی، فروبل، مونتهسوری و ایزاک به نقش بازی در یادگیری اشاره میکنند.
نظریه انرژی مازاد چیست ؟
نظریه «انرژی مازاد» (Surplus Energy) توسط «شیلر» (Schiller) فیلسوف آلمانی و «اسپنسر» (Spencer) فیلسوف انگلیسی مطرح شد. از نظر این افراد بازی کودکان برای تخلیه انرژی مازاد آنها است. انسان هر روز برای رشد خود مواد غذایی دریافت میکند که حاوی انرژی هستند، بزرگسالان انرژی اضافی این مواد را از طریق کار روزانه خود صرف میکنند اما کودکان چنین کارهایی ندارند و انرژی اضافی در بدن آنها باقی میمانند. در نتیجه، بازی میکنند تا این انرژی تخلیه شود.
این نظریه به دلایلی مورد انتقاد قرار گرفته است. اول اینکه اگر هدف بازی صرفا تخلیه انرژی است، چرا بازیها در هر مرحله شکل خاصی به خود میگیرند؟ معمولا بازیها ساختار و قانونهای خاص خودشان را دارند و نمیبینیم که کودکی بیهوده خودش را خسته کند. به علاوه، گاه کودکان حتی زمانی که خستهاند نیز از بازی دست نمیکشند.
نظریه خلاقیت مجدد
«نظریه خلاقیت مجدد» (Re-Creative Theory) توسط «لازاروس» (Lazarus) مطرح شده است و دیدگاهی مخالف نظریه انرژی مازاد دارد. طبق این نظریه، کودکان از طریق بازی سرگرم میشوند و انرژی مصرف شده خود را دوباره به دست میآورند. انرژی کودکان طی کار و فعالیتهای روزمره صرف میشود اما آنها به وسیله بازی دوباره انرژی کسب میکند و شادی و نشاط خود را باز پس میگیرند. از جمله نقدهایی که میتوان به این نظریه وارد کرد، این است که توضیح نمیدهد چرا کودکان حتی زمانی که خسته نیستند، بازی میکنند.
نظریه تمرین گروس در روان شناسی بازی کودکان
«نظریه تمرین» (Practice Theory) از جمله مشهورترین نظریهها در زمینه روانشناسی تکاملی حساب میشود که توسط «کارل گروس» (Karl Groos) مطرح شد. از نظر گروس بازی کردن نوعی کسب آمادگی برای بزرگسالی است. به کمک بازی کودک میتواند فعالیتهای آینده خود را پیشبینی کند و خودش را برای رویارویی با آنها آماده سازد.
گروس ادعای خود را به کمک تهیه تصاویر متعددی از بازی بچههای حیوانات اثبات کرد. تولهسگها به شیوهای بازیگوش و پرجنبوجوش با هم کشتی میگیرند زیرا سگها باید در بزرگسالی بجنگند. بچهگربهها به عنوان بازی به دنبال اجسام متحرک میدوند زیرا باید در بزرگسالی موش بگیرند. کودکان انسان نیز در بازیهای خود نقشهای مختلفی از جمله سرباز، معلم، مادر، آتشنشان و… را ایفا میکنند که تمرین آنها برای آینده است.
چند نقد مهم به این نظریه وارد است. اول اینکه اگرچه نظریه گروس جنبههای خاصی از بازی کودکان را توضیح میدهد اما تمایل بزرگسالان به بازی کردن را در نظر نمیگیرد. بسیاری از انسانهای بزرگسال با اینکه وارد مسیر اصلی و جدی زندگی اجتماعی خود شدهاند، به بازی کردن و سرگرمی علاقه دارند. به علاوه، تناظر کمی بین بازیهایی که بچهها در کودکی انجام میدهند و شغلی که در نهایت انتخاب میکنند، وجود دارد. بسیاری از بازیها مثل قایمباشک نیز در دنیای امروز اصلا نمیتوانند شبیهساز اتفاقات آینده کودکان باشند. بنابراین، نظریه تمرین نمیتواند تمام جنبههای بازی کردن را توضیح دهد.
نظریه یادآوری استنلی هال
«استنلی هال» (Stanley Hall) نظریه تمرین را رد کرد و توضیح دیگری در مورد بازی کودکان ارائه داد. او گفت که بازی کردن بیشتر نوعی یادآوری است تا کسب آمادگی. طبق نظر هال، رشد فردی کودکان متاثر از رشد نژادی و فرهنگی آنها است و ذهن کودک ناخوداگاه بخشی از تاریخ اجدادش را مرور میکند. آزمایش کردن با ابزار و اسباببازیها، دستکاری کردن اشیا و کسب دانش به کمک این کارها بخشی از اعمالی هستند که اجداد ما در راه کشف دنیا انجام دادهاند.
نظریه هال مورد استقبال بسیاری از جمله «گوته» (Goethe) شاعر، «هگل» (Hegel) فیلسوف و «هربرت اسپنسر» (Herbert Spencer) قرار گرفت. آنها معتقد بودند اگرچه جهان پیشرفت کرده است اما هر فرد باید از همان ابتدا شروع کند و مسیر مشابهی را طی کند. در غیر این صورت چه توجیهی برای بازی با سنگریزهها، پرتاب تیر، مخفیکاری و تعقیب دیگران، نوشتن روی سنگها و درختان، ساخت کلبههای اسباببازی و… وجود دارد؟
البته که نظریه هال نیز مورد انتقادهای بسیاری قرار گرفت. شاید بازی با چوب مربوط به زندگی گذشتگان ما باشد اما بازی با اسباببازی قطار، هواپیما، موشک و کشتی چطور؟ این ابزارها در گذشته وجود نداشتند. همچنین، این نظریه توضیح نمیدهد که چرا کودکان بسیار زیاد از بازی کردن لذت میبرند و بازی کردن برای آنها ضروری است؟ چرا با وجود اینکه همه انسانها گذشته تکاملی مشترکی دارند اما بازیهای بسیار متفاوتی را انتخاب میکنند و دوست دارند؟
نظریه کاتارتیک در روان شناسی بازی کودکان چیست ؟
روانشناسان رویکرد «روانپویشی» (Psychodynamic) از «نظریه کاتارتیک» (Cathartic Theory) حمایت میکنند. طبق این نظریه بازی روشی برای بیرون ریختن غرایز و احساسات فروخوردهای است که راهی برای بیان مستقیم ندارند. زندگی کنونی ما چنان پالایش شده است که انگیزههای اولیه و بدوی ما فرصتی برای ابراز مستقیم پیدا نمیکنند. در نتیجه، انسان با نبوغ خود فعالیتهایی را اختراع کرده است که اگرچه غیرمتدمانه نیستند اما بیانگر غرایز بدوی ما هستند. از جمله این غریزهها میتوان به غریزه ستیزهجویی اشاره کرد که از «تکانههای خشم» (Aggression Drives) سرچشمه میگیرند. این تکانهها به شکلی بیخطر و متعالی در فعالیتی مثل در شمشیربازی بیرون ریخته میشوند.
طبق نظریه کاتارتیک بازی نه تنها راهی برای بیان احساسات است، بلکه احساسات فروخورده ما از طریق بازی کردن «پاکسازی» میشوند. به همین علت، نام «کاتارسیس» (Catharsis) که در یونانی به معنی پاکسازی است برای این نظریه انتخاب شده است. نظریه کاتارتیک تقریبا مشابه نظریه انرژی مازاد است با این تفاوت که نظریه انرژی مازاد تنها از انرژی فیزیکی صحبت میکند اما نظریه کاتارتیک انرژی روانی افراد را نیز در نظر میگیرد.
این نظریه نیز با نقدهایی روبهرو است. ما هیچ گواهی نداریم که همه کودکان احساسات فروخوردهای دارند. از سوی دیگر، همه بازیها با احساسات مرتبط نیستند. مثلا احتمالا بازی شطرنج راهی برای تسکین تنشهای عاطفی ایجاد نمیکند. در آخر باید اشاره کرد که این نظریه جنبههای فیزیکی بازی کردن را نادیده میگیرد و هیچ اشارهای به آن نمیکند.
ترکیب نظریهها در روان شناسی بازی کودکان
همانطور که مشاهده کردید هیچ نظریه واحدی وجود ندارد که توضیح کاملی در مورد چیستی و چرایی بازی ارائه دهد. هر نظریه نقاط قوت و محدودیتهای خودش را دارد، با این حال میتوانیم این نظریهها را با هم ترکیب کنیم و نتیجهگیری کنیم.
نظریههای انرژی مازاد، خلاقیت مجدد و کاتارتیک به هم مرتبط هستند. با ترکیب این نظریهها به این نتیجه میرسیم که در بازی هم انرژی فیزیکی و هم انرژی روانی افراد تنظیم میشود و تنشهای جسمی و روانی از بین میبرد. کسب انرژی و احساس شادی نیز محصول جانبی رهایی از این تنشها است.
نظریههای تمرین و یادآوری نیز مکمل یکدیگرند. بازی کردن هم شامل مرور فعالیتهای اجدادی میشود و هم راهی برای کسب آمادگی برای آینده است. در بازی، کودکان با استفاده از تجربیات گذشته برای رفع مشکلات زندگی آینده درس میگیرند.
نظریههای یادگیری از طریق بازی
بخش دوم نظریهها در روان شناسی بازی کودکان به ارتباط بازی و یادگیری و رشد کودکان مربوط میشود. طبق این نظریهها کلاسهای درسی مبتنی بر بازی برای سن مختلف بهوجود آمدهاند که کارایی بالایی دارند. در ادامه چهار تا از مهمترین نظریهها در این زمینه را توضیح میدهیم.
نظریه ویگوتسکی در روان شناسی بازی کودکان
«لو ویگوتسکی» (Lev Vygotsky) روانشناسی روسی بود که بر روی اهمیت تعامل اجتماعی و زمینه فرهنگی در رشد شناختی کودکان تحقیق میکرد. او معتقد بود که یادگیری و شناخت به شکل عمیقی تحت تاثیر محیط اطراف کودک رخ میدهد. همچنین، او مفهوم «منطقه مجاور رشد» (Zone Of Proximal Development) را معرفی کرد. منطقه مجاور رشد به مجموعه کارهایی گفته میشود که یک کودک نمیتواند به طور مستقل انجام بدهد اما با راهنمایی و کمک بزرگسالان قادر به انجام آنها خواهد بود. طبق نظر ویگوتسکی، بازی به تقویت کارهایی که در محدوده منطقه مجاور رشد هستند، کمک میکند. یعنی بازی کردن به مرور باعث میشود که مهارتهای کودکان تقویت شود و بتوانند کارهای بیشتری را به شکل مستقل انجام دهند.
لو ویگوتسکی به فرایند «داربستزنی» (Scaffolding) نیز اشاره کرد. طی داربستزنی، کودکان به فردی بزرگتر یا ماهرتر از خودشان برای انجام فعالیتهای موجود در منطقه مجاور رشد نزدیک میشوند تا با کمک آنها، عمل مورد نظرشان را انجام دهند. به عقیده ویگوتسکی، به کمک داربستزنی، بازی کردن میتواند باعث یادگیری شود و بزرگسالان میتوانند با جهت دادن به بازیهای کودکان، یادگیری از طریق داربستزنی را تقویت نمایند.
همچنین، ویگوتسکی بر یادگیری مشارکتی حین بازی کردن تاکید کرد. بازیهای گروهی باعث میشود کودکان در کنار یکدیگر کارکنند، ایدههای خود را به اشتراک بگذارند و از یکدیگر یاد بگیرند. این شکل از بازیها به رشد مهارتهای اجتماعی، همدلی و مسئولیت اجتماعی کمک میکند.
یکی دیگر از نکات مد نظر ویگوتسکی، «گفتار خصوصی» (Private Speech) کودکان حین بازی کردن است. هنگامی که یک کودک دستورالعملهای لازم برای انجام کاری را با صدای بلند به خود توضیح میدهد، از گفتار خصوصی استفاده میکند. مثلا کودک با صدای بلند میگوید «حالا خونهبازیها رو روی هم میچینم». این خودگوییها در واقع تکرار همان راهنماییهایی است که بزرگسالان به آنها گفتهاند و به خودتنظیمی شناختی کودکان کمک میکند.
در آخر نیز ویگوتسکی همچون پیاژه به بازیهای وانمودسازی توجه کرده است. به عقیده او بازیهای تخیلی و نمایشی، به کودکان این فرصت را میدهد که نقشهای مختلفی را ایفا کنند و تخیل، کنجکاوی، خلاقیت و رشد اجتماعی آنها را بهبود میبخشد.
نظریه بازی فروبل
«فردریش فروبل» (Friedrich Froebel) معلمی آلمانی در قرن هجدهم بود که برای اولین بار ایده مهدکودک را مطرح کرد. فروبل بر اهمیت بازی در یادگیری تاکید میکند و بازی را به عنوان یک عنصر اساسی آموزشی در عنوان کودکی به شمار میآورد. از نظر او بازی ابزار اصلی کودکان برای کشف دنیای اطراف و ابراز وجود خود است. در نتیجه، کلاسهای آموزشی کودکان باید مبتنی بر بازی باشد و یادگیری به عنوان اتفاقی شاد و بازیگوش تجربه شود. این کلاسها، باید شامل فضایی مثبت و پرورنده باشد تا کودکان بدون ترس به کاوش فعالانه محیط بپردازند.
او معتقد بود که بازی فقط نوعی سرگرمی نیست بلکه تمام جنبههای رشدی کودکان را تقویت میکند. از جمله این جنبهها میتوان به مهارت حرکتهای درشت و ظریف، همکاری، تنظیم هیجانی و حل مسئله اشاره کرد. بنابراین، از نظر فروبل اسباببازیها میتوانند هدایایی از سوی معلم باشند که یادگیری و خلاقیت کودک را افزایش میدهند و حس کنجکاوی آنها را برای کشف و کاوش تشویق میکنند.
همچنین فروبل اشاره کرد که جنبه اجتماعی بازی باعث رشد مهارتهای اجتماعی کودکان میشود. به همین دلیل، کلاسهای آموزشی مبتنی بر بازی باید زمان مخصوصی را برای پروژههای گروهی و بازیهای تعاملی در نظر بگیرند. این بازیها به کودکان یاد میدهد چطور وسایل و افکار خود را به اشتراک بگذارند،ِ نوبت بگیرند، مذاکره کنند و برای هدفی مشترک تلاش کنند. چنین مهارتهایی برای رشد اجتماعی و عاطفی کودکان ضروری است.
نظریه مونتهسوری در روان شناسی بازی کودکان
«ماریا مونتهسوری» (Maria Montessori) پزشک و معلم ایتالیایی بود که همچون فروبل بر نقش بازی در آموزش کودکان تاکید میکرد. طبق نظریه مونتهسوری، کودکان بهطور ذاتی انگیزه یادگیری دارند و باید آزادانه یادگیری خود را هدایت کنند. بنابراین، نقش معلم این است که محیطی را فراهم کند که آموزنده باشد و از کنجکاوی طبیعی کودکان حمایت کند. او تاکید زیادی بر ارزش بازی مبتنی بر واقعیت داشت و به کودکان پیشنهاد میکرد در بازیها، از اشیای واقعی برای درک جهان اطراف خود استفاده کنند.
مونتهسوری عبارت «بازی هدفمند» (Purposeful Play) را ابداع کرد. او مشاهده کرد که کودکان اغلب با هدف یا قصد خاصی وارد بازی میشوند و بازی فقط یک فعالیت تصادفی و بیهوده نیست. طبق فلسفه آموزشی مونتهسوری، بازی هدفمند و در راستای ارضای نیازهای رشدی کودکان است، پس کلاسهای آموزشی مبتنی بر بازی باید محتوایی مناسب با سن کودکان و نیازهای رشدی آنها ارائه دهند.
در کلاسی که مبتنی بر نظریه مونتهسوری باشد، اسباببازیهایی مختلفی وجود دارند که به راحتی در دسترس هستند و به کودکان اجازه میدهند فعالیتهایی را که به آنها علاقه دارند، انتخاب کنند. این اسباببازی باید به گونهای باشد که تواناییهای کودکان را به چالش بکشد. در این حالت، کودکان خودشان رهبر خود هستند و معلم تنها نقش تسهیلکننده یادگیری را دارد. این کلاسها بدون چهارجوب نیست بلکه به کودکان اجازه میدهد در چهارچوب مشخص و با مرزهای مشخص، آزادی کافی داشته باشند.
در آخر اینکه، مونتهسوری به شدت تاکید میکرد که یادگیری باید فرایندی لذتبخش باشد. بنابراین در کلاسهای آموزشی مبتنی بر بازی، یادگیری باید بر پایه انگیزه درونی و عشق به یادگیری باشد، نه فشار بیرونی. در نتیجه، مهمترین نقش معلم این است که بتواند نگرش مثبت به اکتشاف و یادگیری را تشویق کند تا انگیزه تحصیلی نیز افزایش پیدا کند. البته پیشتر نیز در رابطه با «انگیزه تحصیلی» در مجله فرادرس صحبت کردهایم که میتوانید مطلب مورد نظر را مطالعه کنید تا آشنایی بیشتری راهکارهای افزایش انگیزه تحصیلی پیدا کنید.
نظریه بازی سوزان آیزاک
«سوزان ایزاک» (Susan Isaac) یک روانکاو انگلیسی بود که نظریه خود را حول محور نظریه فروبل و مونتهسوری بنا کرد. او علاوه بر تایید نظریههای قبلی، اشاره کرد که بازی برای رشد شناختی و عاطفی بسیار مهم است و باید به کمک بازی، فضای امنی برای کودکان فراهیم کنیم تا احساسات و عواطف خود را کشف کنند، در یادگیری فعال شرکت کنند و با مهارتها و تواناییهای خود آشنا شوند.
ایزاک بر نقش محوری علاقه و اراده خود کودک در بازی تاکید میکرد. به عقیده او باید به کودکان اجازه دهیم رهبری بازی خود را به عهده بگیرند و از فعالیتهای تحت هدایت کودک حمایت کنیم. به این صورت، به فردیت کودک احترام میگذاریم و احساس استقلال و مالکیت را در او پرورش میدهیم.
این روانکاو، بازی را نوعی ارتباط برقرار کردن میدانست و معتقد بود کودکان افکار، هیجانها و تجربههای خود را از طریق بازی بیان میکنند. در نتیجه، معلمها باید بازی کودکان را به دقت مشاهده و تفسیر کنند تا نسبت به دنیای درونی آنها آگاه شوند. او همچنین تاکید کرد که بازی میتواند به عنوان ابزاری برای کمک به ابراز تجربههای سخت و چالشبرانگیز کودکان استفاده شود. بنابراین، معلمها باید کودکان را به بیان آزادانه احساسات خود دعوت کنند و به آنها حمایت عاطفی ارائه دهند.
بازی درمانی چیست ؟
«بازی درمانی» (Play Therapy) نوعی رواندرمانی است که میتواند برای کودکان بسیار موثر باشد. کودکان اغلب از بازی برای بیان احساسات خود و کاوش جهان استفاده میکنند. بازیدرمانی از این موضوع استفاده میکند تا با جهان کودک آشنا شود و بتواند آن را بهبود بخشد. البته اگرچه که بازیدرمانی اغلب برای کودکان ۳ تا ۱۲ سال استفاده میشود اما گاهی برای بزرگسالان نیز کاربرد دارد.
هر جلسه بازیدرمانی ۳۰ تا ۴۵ دقیقه طول میکشد. درمانگری که بازیدرمانی انجام میدهد، باید محیطی آزاد و امن فراهم نماید تا کودک در آن بیشترین احساس راحتی را داشته باشد. او محیطی امن و راحت برای کودک ایجاد میکند تا بازی کند و به بازیهایی که کودک به آنها علاقه دارد، توجه نشان میدهد. این بازیها میتواند شامل نقاشی کردن، بازیهای رومیزی یا بازیهای پرجنبوجوش باشد. گاهی اوقات، ممکن است بازیدرمانگر از سایز اعضای خانواده کودک بخواهد که در فعالیتهای اتاق بازی شرکت کنند.
هنگامی که کودک به بازی مشغول شد، درمانگر تعامل کودکان با اسباببازیها را مشاهده میکند یا از طریق بازی با کودک ارتباط برقرار میکند. به تدریج درمانگر فعالیتهایی را که به مشکل کودک مربوط میشوند، بیشتر انجام میدهند و مرحله به مرحله به مشکلات کودک نزدیکتر میشوند تا بتواند آنها را برطرف کند.
فواید بازیدرمانی در روان شناسی بازی کودکان
بین دنیای بزرگسالان و کودکان، یک شکاف ارتباطی وجود دارد. بسته به سن و مرحله رشدی، کودک ممکن است مهارتهای زبانی بزرگسالان را نداشته باشد و نتواند هیجانها، تجربهها و خواستههای خود را به شکل کلامی بیان کند. گاه، کودکانی که اتفاقات ناگواری مثل تجربه سوءاستفاده رو پشت سر گذاشتهاند، از بیان تجربه خود به بزرگسالان میترسند. در بسیاری از موارد، بزرگسالان متوجه گفتههای کودک نمیشوند و نشانههای کلامی و غیرکلامی او را به اشتباه تفسیر میکنند یا نادیده میگیرند.
طبق روان شناسی بازی کودکان، هنگام بازی، کودکان کمتر تحت فشار قرار میگیرند و تمایل بیشتری برای به اشتراک گذاشتن احساسات خود دارند. در بازیدرمانی، درمانگر فضایی امن و راحت برای کودکان فراهم میکند. آنها آزادند تا هر زمان که راحت هستند، به شیوهای که خودشان مناسب میدانند، عمیقترین احساسات خود را به نمایش بگذارند. برای یک بازیدرمانگر ماهر، اسباببازیها میتوانند به عنوان نمادهایی از دنیای کودکان عمل کنند و معنایی بیشتر از یک اسباببازی داشته باشد. برای مثال، کودکی که به شکلی خشن با اسباببازیها رفتار میکند، توسط دیگران به عنوان پرخاشگر شناخته میشود، در حالی که ممکن است این رفتار او به این علت باشد که شاهد خشونت خانگی بوده است.
بازیدرمانی، به کودکانی که در برقراری ارتباط کلامی مشکل دارند، فرصت ابراز خود را میدهد. کودکی که از صحبت کردن امتناع میکند، ممکن است در عوض افکار خود را نقاشی کند یا در بازی با عروسکها به نمایش بگذارند. این کار به کودکان کمک میکند تا مهارتهای ارتباطی و اجتماعی خود را در طی جلسات بازیدرمانی تقویت کنند. پس از چندین جلسه، کودکی که صحبت نمیکرد احتمالا میتواند برخی از احساسات خود را با کلام به اشتراک بگذارد.
بازیدرمانی برای چه کسانی مناسب است ؟
بازیدرمانی برای طیف زیادی از کودکانی که با مشکل روبهرو هستند، مناسب است. کودکان خردسال و کودکانی که ارتباط کلامی قوی ندارند، بیشتر از بازیدرمانی منفعت میبرند. در ادامه به فهرستی از کودکانی که میتوان از بازیدرمانی برای بهبود وضعیت آنها استفاده کرد، اشاره شده است.
- کودکانی که بیماری مزمن دارند یا تجربه اقدامات پزشکی سنگین مثل جراحی دارند
- کودکان با تاخیر رشدی یا اختلالات یادگیری
- کودکانی که رفتارهای آسیبزا و مشکلساز در مدرسه دارند
- کودکان پرخاشگر و عصبی
- کودکانی که در معرض مسائل خانوادگی ناگوار مثل طلاق یا مرگ یکی از اعضای خانواده هستند
- هنگام بلایای طبیعی و حوادث آسیبزا
- کودکان در معرض خشونت خانگی، سوءاستفاده روانی، سوءاستفاده فیزیکی، سوءاستفاده جنسی و «غفلت» (Neglect)
- کودکان مضطرب و افسرده
- کودکان با اختلالات خوردن و دفع
- کودکان با «اختلال نقصتوجه و بیشفعالی» (Attention Deficit-Hyperactivity Disorder | ADHD)
- کودکان دچار «اختلال طیف اوتیسم» (Autism Spectrum Disorder) و…
انواع بازیدرمانی کدامند ؟
دو شکل اصلی بازیدرمانی وجود دارد که توسط درمانگرها اجرا میشود.
- «بازیدرمانی هدایتشده» (Directive Play Therapy): در این شیوه از بازیدرمانی، درمانگر فعالیتهای کودک را مرحله به مرحله هدایت میکند تا به کمک آنها کودک بتواند خودش را بیان کند. طی این روش معمولا درمانگرها دستورالعملهای خاصی را اجرا میکنند و حین انجام آنها بر بازی و رفتار کودک نظارت میکنند.
- «بازی درمانی هدایت نشده» (Non-directive Play Therapy): در این حالت، درمانگرها کودکان را آزاد میگذارند تا در هر فعالیتی که به آن علاقه دارند، شرکت کنند و در دل همین فعالیتها، به تعامل با کودک و بررسی رفتارهای او میپردازد.
معرفی کتاب روان شناسی بازی کودکان
در این مقاله از مجله فرادرس، تلاش کردیم تا جنبههای مختلف روان شناسی بازی کودکان را به شکل خلاصه توضیح دهیم اما درک کامل این شاخه از روانشناسی نیازمند مطالعه بیشتر است. در ادامه برای کسانی که علاقهمند به مطالعه بیشتر این رشته هستند، چند تا از بهترین کتابهای موجود در این زمینه را معرفی میکنیم.
۱. کتاب بازی کودکان
کتاب «بازی کودکان» (Children’s Play) به قلم «جرج اسکارلت» (George Scarlett) و همکاران او در دانشگاههای روانشناسی آمریکا نوشته شده است. نویسندههای این کتاب طیف متفاوتی از انواع بازی را بررسی میکنند و به چگونگی نحوه بازی کردن کودکان میپردازند. آنها به انقلابهای بزرگ در شیوه بازی کردن کودکان امروزی نیز علاقه نشان میدهند. از جمله این انقلابها میتوان به ورزشهای سازمانیافته و بازیهای الکترونیکی اشاره کرد.
این کتاب از نقش جنسیت، طبقه اجتماعی-اقتصادی و فرهنگ در بازیها نیز غافل نمیشود. همچنین، تاثیر بازی بر اهدافی غیر از تفریح مثل یادگیری و کاهش استرس را بررسی میکند.
۲. کتاب بازی و واقعیت
یکی دیگر از کتابهای خوب در زمینه روان شناسی بازی کودکان، کتاب «بازی و واقعیت» (Playing And Reality) است. این کتاب به قلم روانکاو مشهور، «وینیکات» (Winnicott) نوشته شده است و به اهمیت بازی در رشد فردی و شکلگیری روابط اجتماعی میپردازد. او استدلال میکند که بازی کردن برای بهزیستی روانی و برقراری ارتباط با دنیای بیرون ضروری است و همچنین، مفهوم «اشیای انتقالی» (Transitional Objects) را معرفی میکند. اشیای انتقالی میتوانند شامل اسباببازیهای کودک باشند که گذر کودک از دنیای درونی به واقعیت بیرونی را تسهیل میکنند.
۳. کتاب رشد و تحول بازی
کتاب «رشد و تحول بازی» (The Development Of Play) به دست «دیوید کوهن» (David Cohen) تالیف شده است. چرا بازی در کودکان بسیار مهم است؟ آیا کودکان امروزی از کمبود وقت برای بازی آزاد رنج میبرند؟ چطور بازیدرمانی میتواند به کشف و نجات کودکانی که در محیطهای آزاردهنده هستند، کمک کند؟ آیا بازی در رشد بزرگسالان نیز نقش دارد؟ در این کتاب کوهن به تمام این سوالات پاسخ میدهد و چگونگی بازی کودکان با اشیا، زبان، یکدیگر و والدینشان را بررسی میکند. او بیان میکند که چطور بازی کردن کودکان را قادر میسازد یاد بگیرند چگونه حرکت کنند، مستقل فکر کنند، صحبت کنند و تصور کنند.
همچنین، کوهن پیشنهاد میکند که بسیاری از تجربههای ما از بازی، خود آینده ما را آگاهتر میسازد و به تبدیل شدن ما به والدی بهتر کمک میکند. این کتاب از نقش دنیای تکنولوژی، رشد مغز، تفاوتهای فرهنگی، نقشهای جنسیتی و… نیز غافل نمیماند و در آخر، راهکارهایی ارائه میدهد تا به کمک بازی، بتوانیم خلاقیت و تخیل کودکان را تقویت کنیم.
source