خواندن متون داستانی یکی از مؤثرترین روشها برای یادگیری زبان انگلیسی و بهطور خاص گسترش دامنه لغات انگلیسی است. در این روش، زبانآموز مستقیما در معرض زبان قرار میگیرد و در متن هر داستان لغات پرکاربرد انگلیسی، اصطلاحات و حتی گرامر انگلیسی برای او تکرار شده و به مرور در ذهن او ثبت میشود. اما لازم است تا در خواندن متون داستانی به درجه سختی آنها نیز دقت کنید و داستانهایی متناسب با سطح زبان انگلیسی خود انتخاب کنید. در این آموزش از مجله فرادرس ۱۲ داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط در اختیار شما قرار دادهایم. هر کدام از این داستانها شامل ترجمه فارسی، جدول کلمات مهم، لیست اصطلاحات و همچنین نکات گرامری هستند.
یادگیری زبان انگلیسی با داستان کوتاه
بهطور کلی داستانخوانی یکی از بهترین روشها برای تقویت زبان انگلیسی، بهخصوص واژگان، بهشمار میآید. داستان کوتاه انگلیسی در مقایسه با رمان انگلیسی بسیار کوتاهتر است و در نتیجه خواندن آن وقت کمتری از ما میبرد و لازم نیست برای پی بردن به انتهای داستان زیاد منتظر بمانیم. بهعلاوه، گیرایی محتوای آن به ما انگیزه بیشتری برای ادامه دادن مسیر یادگیری میدهد.
بهطور کلی اهمیت یادگیری زبان انگلیسی با استفاده از داستان کوتاه را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
-
- سرگرمی در عین یادگیری: داستانخوانی بهتنهایی یک سرگرمی بهشمار میآید، خصوصا اگر سراغ داستانهایی با سبک دلخواه خود برویم. در واقع، یک داستان خوب با غرق کردن ما در دنیایی خیالی کمک میکند تا ذهن خود را دغدغههای روزمره دور کنیم. بنابراین، یادگیری زبان انگلیسی با داستان کوتاه، انگیزه ما برای یادگیری را تقویت میکند.
- یادگیری لغات انگلیسی همراه با کاربرد و کالوکیشن آنها: با خواندن داستانهای کوتاه انگلیسی، واژگان را همراه با کاربرد آنها در موقعیتهای مختلف میبینیم. مثلا یاد میگیریم که چه لغاتی بیشتر در متون ادبی بهکار میروند یا با خواندن دیالوگهای بین دو دوست، اصطلاحات محاورهای زبان انگلیسی را میآموزیم. بهعلاوه، با کالوکیشن یا کلماتی که اغلب با هم همراه میشوند نیز آشنا میشویم.
- آشنایی با ساختار و گرامر زبان انگلیسی بهطور عینی و در قالب مثالهای واقعی: ما اغلب گرامر زبان انگلیسی را در کلاسهای زبان یا کتب درسی با استفاده از چند مثال یا تمرین میآموزیم. با اینکه این روشها در یادگیری زبان انگلیسی مؤثر هستند اما بهتر است با روشهای مکمل مثل داستانخوانی همراه شوند تا کاربرد نکات گرامری را در بطن متون و بهطور کاملا ملموس ببینیم. همچنین، با خواندن داستانهای متعدد، نکات گرامری بهمرور در ذهن ما تثبیت میشوند.
- کمک به تقویت مهارت Reading: داستانخوانی سرعت ما در خواندن متون انگلیسی را افزایش میدهد و به مرور توانایی درک مطلب ما را تقویت میکند. به این ترتیب، به ما کمک میکند نمره Reading بالاتری در آزمونهای انگلیسی مثل آیلتس و تافل کسب کنیم.
- تقویت قلم و قریحه نویسندگی: با خواندن داستانهای کوتاه انگلیسی، با سبک نوشتار نویسندههای مختلف آشنا میشویم. بهعلاوه، با عناصر داستانی مثل شخصیتپردازی و انواع آرایههای ادبی مواجه میشویم که پیشزمینه و آمادگی ذهنی قوی برای نوشتن و نویسندگی به ما میدهد.
در این مطلب قصد داریم ۱۲ داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط را همراه با ترجمه فارسی آنها بخوانیم. در انتهای هر داستان، کلمات و اصطلاحات مهم و نکات گرامری مربوط به این داستانها را مورد بررسی قرار میدهیم.
چگونه دامنه لغاتمان را با خواندن داستان کوتاه انگلیسی تقویت کنیم؟
در ابتدای مسیر داستانخوانی ممکن است با طیف عظیمی از لغات جدید روبهرو شویم. به یاد داشته باشید که نیازی نیست یکباره همه این لغات را یاد بگیریم. در واقع، در داستان خواندن بهطور تدریجی و بر اثر تکرار، لغات جدید را میآموزیم. بنابراین، سعی کنید متن را بهطور کلی درک کنید و تنها به جستوجوی معنای چند کلمه در هر داستان بسنده کنید.
بسیاری از زبانآموزان سعی به یادگیری کل لغات متن داستان دارند که این روش نهتنها ذهن آنها را از موضوع داستان دور میکند، بلکه مانع لذت بردن از داستانخوانی و در نتیجه کاهش انگیزه آنها میشود.
اگر هم میخواهید در مدت زمان سریعتری دایره لغات انگلیسی خود را افزایش دهید، یکی از دیگر روشهای مؤثر برایتان این است که همراستا با خواندن داستانهای کوتاه، از کتابهای آموزش لغات پرکاربرد مثل کتاب ۱۱۰۰ یا ۵۰۴ واژه هم کمک بگیرید.
درصد زیادی از لغات این کتابها در داستانهای کوتاه برای ما تکرار میشوند. به عبارتی، وقتی لغت جدیدی را در این کتابها یاد میگیریم و سپس آن را در داستان میبینیم، این لغت در ذهن ما تثبیت شده و ملکه ذهنمان میشود. اگر هم وقت یا حوصله خواندن کتابهای لغت را ندارید، فیلمهای آموزشی زیر از فرادرس میتواند در این خصوص به شما کمک کنند:
با اینکه داستان کوتاه معمولا به هدف تقویت دانش لغوی خوانده میشود اما به یادگیری مباحث گرامری نیز کمک شایانی میکند. خصوصا آن دسته از نکات گرامری که قبلا با آنها آشنایی داشتهایم را در ذهن ما ماندگار میکند.
در این مطلب، نکات گرامری مربوط به هر داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط را توضیح میدهیم. اگر هم تمایل دارید بیشتر روی گرامر انگلیسی خود کار کنید، فیلمهای آموزشی زیر از فرادرس را به شما توصیه میکنیم:
۱۲ داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط
در این بخش از مطلب «مجله فرادرس» ۱۲ داستان کوتاه انگلیسی متوسط با ترجمه فارسی و فایل صوتی برای شما ارائه شده است. در پایان هر داستان، لیستی از کلمات و اصطلاحات مهم مربوط هر داستان را میخوانیم. همچنین، نکات گرامری هر کدام از این داستانها را توضیح میدهیم.
در جدول کلمات مربوط به هر داستان، نقشهای دستوری انگلیسی را با استفاده از حروف مخفف مشخص کردهایم که راهنمایی از این حروف مخفف را در جدول زیر آوردهایم.
جدول راهنمای مخفف نقشهای دستوری | |
n | noun |
v | verb |
ph. v | phrasal verb |
adj | adjective |
adv | adverb |
داستان کوتاه اول- Two Cats in Love
به متن داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط «Two Cats in Love» توجه کنید. ترجمه فارسی آن را نیز میتوانید بخوانید. همچنین، با کلیک روی گزینه زیر، میتوانید به فایل صوتی آن گوش دهید.
Two Cats in Love
Once upon a time, Luna, a sleek black cat with emerald eyes, lived next door to Leo, a fluffy ginger cat with a mischievous grin. Every day, Luna watched Leo sunbathe on the windowsill, looking at his fur glowing like gold. Every time He’d wink at her, It would make her feel butterflies in her stomach.
One stormy night, Luna saw Leo shivering on the porch, rain soaking his fur. Without thinking, she curled up beside him and tried to warm Leo while purring next to him. Leo’s heart skipped a beat when he woke up and looked at her emerald eyes. That night, Luna’s kindness sparkled a strong friendship.
From that day on, they met every night under the stars. They chased fireflies, played hide-and-seek in the garden, and shared secrets that were whispered in meows. Each night, they learned more about each other.
One moonlit night, Leo gathered a bunch of wildflowers and placed them at Luna’s door. Her eyes sparkled with happiness when she found them, and from then on, their friendship blossomed into a love as sweet and fragrant as the flowers Leo brought her. Luna and Leo, the black cat and the ginger cat, proved that love could bloom in the most unexpected places and that opposites attract, even in the world of furry friends.
ترجمه داستان کوتاه اول:
دو گربه عاشق
روزی روزگاری، «لونا»، گربهای با موهای براق و مشکی و چشمهای زمردی در همسایگی یک گربه پشمالو نارنجی با لبخندی شیطنتآمیز به اسم «لئو» زندگی میکرد. «لئو» هر روز لب طاقچه آفتاب میگرفت و «لونا» محو تماشای درخشش طلایی موهای او در زیر آفتاب میشد. هر بار که «لئو» به او چشمک میزد، «لونا» دلش مثل سیر و سرکه میجوشید.
یک روز بارانی، «لونا»، «لئو» را در ایوان دید که میلرزید و موهایش خیسِ آب شده بود. بدون درنگ، «لونا» کنار او حلقه زد و خُرخُرکنان سعی به گرم کردن او داشت. وقتی «لئو» از خواب بیدار شد و چشمان زمردی «لونا» را دید، قلبش به تپش افتاد. آن شب، مهربانیِ «لونا» آغازگر پیوند دوستی محکمی میان آنها شد.
از آن روز به بعد، «لونا» و «لئو» هر شب زیر ستارگان یکدیگر را ملاقات میکردند. آنهل در باغ به دنبال کرمهای شبتاب میدویدند، قایمموشک بازی میکردند و میومیوکُنان رازهایشان را با هم درمیان میگذاشتند. هر شب کمی بیشتر همدیگر را میشناختند.
در یک شب مهتابی، «لئو» یک دستهگل چید و آن را جلوی درِ خانه «لونا» گذاشت. وقتی «لونا» دستهگل را دید، چشمانش درخشید و از آن پس، دوستی آنها به عشقی تبدیل شد که شیرینی و عطر دستهگل «لئو» را داشت. «لونا» و «لئو»، این دو گربه مشکی و نارنجی، نشان دادند که عشق میتواند در جاهایی که انتظارش را نداریم هم پدیدار شود و نشان دادند که حتی در دنیای پشمالوها هم افراد متفاوت به یکدیگر جذب میشوند.
جدول کلمات داستان کوتاه اول
در جدول زیر میتوانید لیستی از کلمات مهم این داستان را همراه با ترجمه فارسی آنها ببینید.
لیست کلمات مهم داستان اول | ||
Sunbathe (v) |
Emerald (adj) |
Sleek (adj) |
آفتاب گرفتن | زمردی | براق |
Soak (v) | Shiver (v) | Windowsill (n) |
خیسِ آب شدن | لرزیدن | طاقچه پنجره |
Whisper (v) | Purr (v) | Curl up (ph. v) |
زمزمه کردن | خًرخًر کردن | دور خود حلقه زدن |
Blossom (v) | Sparkle (v) | Moonlit (adj) |
به تدریج تبدیل شدن | درخشیدن | مهتابی |
Furry (adj) | Bloom (v) | Fragrant (adj) |
پشمالو | پدیدار شدن | معطر |
اصطلاحات مهم در متن این داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط عبارتاند از:
- butterflies in someone’s stomach: دل کسی مثل سیر و سرکه جوشیدن – این اصطلاح زمانی بهکار میرود که فردی برای انجام کاری دلهره یا هیجان زیادی داشته باشد.
- someone’s heart skips a beat: قلب کسی ناگهان از هیجان، ترس و غیره به تپش در آمدن – از این اصطلاح زمانی استفاده میکنیم که شخصی بهطور ناگهانی احساس شدیدی را تجربه میکند.
- opposites attract: معنی این اصطلاح این است که افرادی که بسیار با هم متفاوت هستند، جذب یکدیگر میشوند. در این داستان، به رنگ متفاوت دو گربه اشاره دارد.
اگر میخواهید اصطلاحات انگلیسی بیشتری را بیاموزید میتوانید از فیلم آموزش اصطلاحات عامیانه فرادرس کمک بگیرید که لینک آن در ادامه آورده شده است:
نکات گرامری داستان کوتاه اول
به نکات گرامری این داستان توجه کنید:
- قید ربط در زبان انگلیسی: قید ربط یا Linking Adverb به نوعی از قید انگلیسی میگویند که با وصل کردن جملات و ایجاد انسجام و سیری منطقی در متن، نقش «حرف ربط انگلیسی» (Conjunction) را بهعهده بگیرد:
Without thinking, she curled up beside him and tried to warm Leo.
بدون درنگ، «لونا» کنار او حلقه زد و خُرخُرکنان سعی به گرم کردن او داشت.
***
Every day, Luna watched Leo sunbathe on the windowsill, looking at his fur glowing like gold.
«لئو» هر روز لب طاقچه آفتاب میگرفت و لونا محو تماشای درخشش طلایی موهای او در زیر آفتاب میشد.
***
From that day on, they met every night under the stars.
از آن روز به بعد، آنها هر شب زیر ستارگان یکدیگر را ملاقات میکردند.
با رجوع به متن داستان، خواهید دید که چگونه این قیدها، هر کدام از این جملهها را به جملات قبل متصل کرده و با ایجاد سیری منطقی بین اتفاقات به متن انسجام بخشیدهاند.
- کاربرد Could برای بیان احتمالات: Could در دسته «افعال کمکیوجهی انگلیسی» (Modal Auxiliary Verbs) قرار میگیرد. این افعال همواره همراه با فعل کمکی در جمله میآیند و هر کدام چند کاربرد متفاوت دارند. از جمله کاربردهای Could بیان احتمالات است که نمونه آن را در متن این داستان میبینیم:
Luna and Leo, the black cat and the ginger cat, proved that love could bloom in the most unexpected places.
«لونا» و «لئو»، این دو گربه مشکی و نارنجی، نشان دادند که عشق میتواند در جاهایی که انتظارش را نداریم هم پدیدار شود.
از جمله کاربردهای دیگر Could میتوان به بیان توانایی و درخواست مؤدبانه اشاره کرد که برای آشنایی کامل با آنها میتوانید به آموزش موجود در لینک زیر مراجعه کنید:
داستان کوتاه دوم- داستان The Case of the Disappearing Cake
به داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط کوتاه انگلیسی سطح متوسط «The case of Disappearing Cake» توجه کنید. ترجمه فارسی آن را نیز در ادامه آورده شده است. همچنین، با کلیک روی گزینه زیر، میتوانید به فایل صوتی آن گوش دهید.
The Case of the Disappearing Cake
Sarah’s birthday party was about to begin! Guests buzzed with excitement, colorful balloons were hung from the ceiling, and the star of the show, a giant chocolate cake, sat proudly on the table. Sarah was finishing decorating when disaster suddenly struck!
As he turned back to the table, her jaw dropped. The cake had vanished! In its place, only a plate with some crumbs and a single red hat remained. Confusion filled the air. “Did someone see anything strange?” Sarah asked, panic creeping into her voice.
Her friend Maya stepped forward. “Don’t worry, Sarah,” she said calmly. “Let’s put our heads together and solve this mystery.”
Together, they questioned guests. One remembered seeing a shadow moving past the kitchen window, and another mentioned a strange monkey wiggling its tail near the cake earlier.
Suddenly, Maya remembered: “A monkey with a red hat…could it be Mrs. Jones’ pet, Coco?”
When they rushed to Mrs. Jones’ house next door, they peeked through the window and saw Coco sleeping on a sofa, a piece of chocolate cake on its chin.
Knowing nothing could be done, Sarah tried to keep her cool and then went back and enjoyed her birthday party even without the cake!
ترجمه داستان کوتاه دوم:
ماجرای غیب شدن کیک
دیگر چیزی به شروع جشن تولد سارا نمانده بود. مهمانان هیجان زیادی داشتند، بادکنکهای رنگانگ به سقف آویخته شده بودند و ستارهی مجلس، یک کیک بزرگ شکلاتی، با ابهت تمام روی میز قرار گرفته بود. «سارا» مشغول تکمیل تزئینات تولد بود که ناگهان فاجعهای رخ داد!
همین که «سارا» به میز تولد برگشت، دهانش از تعجب وا ماند. کیک غیب شده بود و در جای خالیاش تنها چند خرده کیک و کلاهی قرمز قرار داشت. سردرگمی فضای مهمانی را احاطه کرد. «سارا» با صدای هراسآمیز پرسید: «کسی چیز عجیبی ندید؟»
دوست او، «مایا»، جلو آمد و با خونسردی گفت: «نگران نباش سارا، بیا فکرامونو روی هم بذاریم تا این معما رو حل کنیم.»
آن دو با هم از مهمانها پرسوجو کردند. یکی رد شدن سایهای را از کنار پنجره آشپزخانه به یاد داشت و یکی دیگر از مهمانها به میمون عجیبی اشاره کرد که قبلتر کنار کیک دمش را تکان میداد.
ناگهان «مایا» چیزی به یاد آورد و گفت: «یه میمون با کلاه قرمز… یعنی کارِ «کوکو»، حیوون خونگی خانم جونز، بوده؟»
آنها با عجله سمت خانه همسایه بقلیشان، خانم «جونر»، رفتند. از پنجره که به داخل نگاه انداختند، «کوکو» را دیدند که چانهاش شکلاتی بود و روی مبل دراز کشیده بود.
«سارا» که میدانست دیگر کار از کار گذشته است، سعی کرد خونسردیاش را حفظ کند و به خانه برگردد تا از باقی جشن تولد، حتی بدون وجود کیک، لذت ببرد.
جدول کلمات داستان کوتاه دوم
در جدول زیر میتوانید لیستی از کلمات مهم این داستان را همراه با ترجمه فارسی آنها ببینید.
لیست کلمات مهم داستان دوم | ||
(v) Vanish | Buzz (v) | Strike (v) |
ناپدید شدن | مشعوف بودن | رخ دادن (اتفاق ناگوار) |
(v) Peek | (v) Rush | (v) Wiggle |
دزدکی نگاه کردن | با عجله به جایی رفتن | لرزاندن |
همچنین، اصطلاحات رایج در این داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط عبارتاند از:
- someone’s jaw drops: دهان کسی از تعجب باز ماندن – از این اصطلاح زمانی استفاده میکنیم که بخواهیم بگوییم کسی شوکه شده است.
- to put our heads together: فکرها را روی هم گذاشتن- این اصطلاح به همفکری برای رسیدن به راه حل اشاره دارد.
- to keep someone’s cool: خونسردی خود را حفظ کردن- این اصطلاح برای اشاره به کنترل احساسات شدید مثل خشم یا غم بهکار میرود.
نکات گرامری داستان کوتاه دوم
به نکات گرامری داستان فوق توجه کنید:
- کاربرد «گذشته استمراری انگلیسی» (Past Continuous): بهطور کلی، گذشته استمراری در زبان انگلیسی به عملی اشاره دارد که در بازهای از زمان گذشته در استمرار بوده است؛ به عبارتی Past Continuous به توصیف عمل پیوسته یا ادامهداری در گذشته میپردازد. به نمونه کاربرد این زمان در داستان بالا توجه کنید:
Sarah was finishing decorations when suddenly disaster struck!
سارا مشغول تکمیل تزئینات تولد بود که ناگهان فاجعهای رخ داد!
ساختار Past Continuous را میتوان در فرمولهای زیر خلاصه کرد:
Subject (I, He, She, It) + Verb + ing
***
Subject (We, You, They) + Verb + ing
- افعالی که بعد از آنها Gerund میآید: در زبان انگلیسی، گاهی وقتی دو فعل پشت پشت سر هم میآید، فعل دوم «ing-» میگیرد یا به عبارتی تبدیل به Gerund میشود. نمونه چنین کاربردی از گرامر زبان انگلیسی را در متن داستان آمده است:
…One remembered seeing a shadow
یکی رد شدن سایهای را از کنار پنجره آشپزخانه به یاد آورد…
همانطور که میبینید، Remember جزو دسته افعالی است که اگر فعلی مستقیما بعد از آن قرار بگیرد، «ing-» میگیرد. دلیل هم آن است که فعل دوم نقش مفعول انگلیسی را دارد و از آنجا که مفعول باید اسم باشد و Gerund نیز نوعی اسم است، فعل دوم را به Gerund تبدیل میکنیم. در ادامه لیستی از پرکاربردترین افعالی را میبینیم که بعد از آنها Gerund میآید.
افعالی که بعد از آنها Gerund میآید | ||
Admit | Finish | Enjoy |
Consider | Agree | Advise |
Prevent | Miss | Dislike |
برای دیدن لیست کاملتری از این افعال و آشنایی بیشتر با گرامر Gerund میتوانید روی لینک زیر کلیک کنید.
داستان کوتاه سوم- The Enchanted Wallet
به متن داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط «The Enchanted Wallet» توجه کنید. ترجمه فارسی آن را نیز میتوانید بخوانید. همچنین، با کلیک روی گزینه زیر، میتوانید به فایل صوتی آن گوش دهید.
The Enchanted Wallet
In a bustling city, there lived a mechanic named Marked. One day, as he returned from work, he stumbled upon an old wallet lying on the sidewalk. Intrigued, Mark cautiously opened it but found it empty. However, a faint glow shone from within as he slid his fingers along the worn-out leather. Out of curiosity, he put the wallet into his pocket.
That night, as Mark rummaged through his new pocket, he found a coin and put it in the wallet. That was when the magic happened. With each coin he placed inside, the wallet multiplied tenfold.
This golden opportunity transformed Mark’s once-ordinary life. Soon, rumors spread like wildfire that he had inherited a great fortune from his father, but no one found out the truth,
Despite his fortune, Mark remained humble, using the wallet’s power to lend a hand to those in need. With each act of generosity, the wallet seemed to shine brighter, reminding Mark of the value of kindness.
In the end, it wasn’t the wealth that mattered but the magic of giving.
ترجمه داستان کوتاه سوم:
کیف پول جادویی
تعمیرکاری به اسم «مارک» در شهری پرجنبوجوش زندگی میکرد. یک روز که از سرکار به خانه باز میگشت، کیف پول قدیمی را دید که روی زمین افتاده بود. مارک که هیجانزده شده بود، با دقت آن را باز کرد اما متوجه شد که خالی است. اما، همین که دستش را روی چرم کهنه آن کشید، درخششی کوچک از درون آن به بیرون تابید. او از روی کنجکاوی کیف پول را داخل جیبش گذاشت.
آن شب که مارک داخل جیبش را میگشت، آنجا سکهای پیدا کرد و آن را داخل کیف پول گذاشت. همان لحظه بود که جادویی رخ داد. هر سکهای که «مارک» آن را داخل کیف پول میگذاشت، ده برابر میشد. این فرصت طلایی، زندگی عادی «مارک» را دگرگون کرد. چیزی نگذشت که شایعه شد پول زیادی از پدرش به او رسیده بوده است اما کسی از حقیقت ماجرا بویی نبرد.
«مارک» با وجود ثروتش، متواضع ماند و از قدرت کیف پول برای کمک کردن به نیازمندان استفاده کرد. با هر کمکی که میکرد، کیف پول با بیشتر درخشیدن، ارزش واقعی مهربانی را به «مارک» یادآوری میکرد.
در آخر، این ثروت نبود که اهمیت داشت، بلکه جادوی بخشیدن بود که مهم بود.
جدول کلمات داستان کوتاه سوم
در جدول زیر میتوانید لیستی از کلمات مهم این داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط را همراه با ترجمه فارسی آنها ببینید.
لیست کلمات مهم داستان سوم | ||
(adj) Intrigued | Stumble Upon (ph. v) | (adj) Enchanted |
کنجکاو/علاقهمند به چیزی | اتفاقی به چیزی برخورد کردن | افسون شده/جادویی |
(adj) tenfold | (ph. v) rummage through | (adj) worn-out |
دهبرابر | گشتن | فرسوده/کهنه |
(v) Matter | (n) Humble | (n) Great Fortune |
اهمیت داشتن | متواضع | ثروت زیاد |
در متن داستان فوق، چند اصطلاح رایج میبینیم که عبارتاند از:
- golden opportunity: این اصطلاح به فرصتی عالی برای کسب رونق یا موفقیت اشاره دارد.
- spread like wildfire: در زبان انگلیسی از این اصطلاح برای پخش شدن سریع شایعات یا شیوع بیماری استفاده میشود.
- lend a hand to someone: فعل «lend» در زبان انگلیسی به معنای قرض دادن است و این اصطلاح کنایه از کمک کردن به کسی دارد.
نکته: Rummage Through از افعال عبارتی زبان انگلیسی است که به دنبال چیزی گشتن با زیر و رو کردن وسایل اشاره دارد که اغلب با عجله انجام میشود. همچنین، بهجای حرف اضافه انگلیسی through از in نیز میتوانیم استفاده کنیم:
She rummaged through/in her bag, looking for a pen.
او برای پیدا کردن یک خودکار، کیفش را زیر و رو کرد.
نکات گرامری داستان کوتاه سوم
به نکات گرامری این داستان توجه کنید:
- کاربرد As برای اشاره به رخدادهای همزمان: گرامر As کاربردهای متعددی دارد که یکی از آنها استفاده از as به عنوان حرف ربط انگلیسی، برای نشان دادن همزمانی بین دو رویداد است. در متن داستان زیر نیز As همین کاربرد را دارد:
One day, as he returned from work, he stumbled upon an old wallet lying on the sidewalk.
یک روز که او از سرکار به خانه باز میگشت، کیف پول قدیمی را دید که روی زمین افتاده بود.
(همانطور که میبینید، As برای نشان دادن همزمانی بین «برگشتن به خانه» و «کیف پول را دیدن» استفاده شده است.)
- زمان گذشته کامل: بهطور کلی از زمان گذشته کامل انگلیسی برای توصیف عملی استفاده میکنیم که در گذشته قبل از عمل دیگری اتفاق افتاده باشد، مانند مثالهای زیر:
The guests had left when we arrived.
وقتی ما رسیدیم، مهمانها رفته بودند.
به کاربرد زمان گذشته کامل در متن داستان فوق توجه کنید:
Soon, rumors spread like wildfire that he had inherited a great fortune from his father.
چیزی نگذشت که شایعه شد از پدرش پول زیادی به او رسیده بود.
(در این مثال نیز گذشته کامل برای توصیف عملی در گذشته دورتر بهکار رفته است.)
همانطور که در مثالهای بالا دیدید، ساختار گذشته کامل متشکل از «Had» و «قسمت سوم فعل انگلیسی» (p.p) است که میتوان آن را در فرمول زیر خلاصه کرد:
Subject + had + Past Participle (p.p)
داستان کوتاه چهارم- The Fairy and Flowers
به متن داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط «The Fairy and Flowers» توجه کنید. ترجمه فارسی آن را نیز در ادامه آوردهایم. همچنین، با کلیک روی گزینه زیر، میتوانید به فایل صوتی آن نیز گوش دهید.
The Fairy and Flowers
In a charming meadow, there existed a kindhearted fairy named Lily. Lily had a magical wand capable of granting wishes. Every dawn, she would hop from one flower to another, listening to their heart’s desires.
Although the meadow flowers loved Lily and enjoyed talking to her, they had no idea that magic powers. Until one cool spring evening, a sad daisy voiced a special wish. “Lily, I wish I was a firefly and danced around the moonlight,” said the daisy. Lily waved her wand, and instantly, the daisy morphed into a firefly. The daisy jumped with joy as she felt the warm rays of sunshine on her delicate petals.
Word spread, and soon, every flower hoped Lily could help them, too, so they decided to spill the beans on their secret wishes to Lily. A pale rose wished for a rich color, a heart-broken sunflower yearned for love, and a shy violet asked for courage.
Eventually, Lily made every wish come true and transformed the meadow into a happy and whimsical home to flowers.
ترجمه داستان کوتاه چهارم:
پری و گلها
در دشتی دلانگیز، پری مهربانی به اسم «لیلی» زندگی میکرد. «لیلی» یک چوب جادویی داشت که میتوانست آرزوها را برآورده کند. او هر طلوع صبح از گلی به گلی دیگر میپرید و به حرف دل آنها گوش میسپرد.
با اینکه گلهای باغ شیفته «لیلی» بودند اما از قدرت جادویی او کاملا بیخبر بودند. تا اینکه در یک عصر خنک بهاری، یک گل مینای اندوهگین، خواسته خاصی را به زبان آورد: «لیلی، ای کاش من یک کرم شبتاب بودم و میتوانستم به دور نور ماه برقصم.» همین که «لیلی» چوب جادویش را تکان داد، گل مینا به کرم شبتابی کوچک تبدیل شد. گل مینا پرتوهای گرم خورشید را روی گلبرگهای ظریفش حس میکرد و از خوشحالی در پوست خود نمیگنجید.
این خبر پخش شد و دیری نگذشت که تکتک گلها امیدوار بودند که «لیلی» بتواند به آنها نیز کمک کند و تصمیم گرفتند که رازهای دلشان را برای او برملا کنند. یک رُز کمرنگ آرزوی پررنگی کرد، گل آفتابگردانی با دل شکسته تمنای عشق داشت و گل بنفشه خجالتی درخواست شجاعت کرد.
سرانجام، «لیلی» تمام آرزوها را برآورده کرد و دشت را به خانهای شاد و اعجاببرانگیز برای گلها مبدل ساخت.
جدول کلمات داستان کوتاه چهارم
در جدول زیر میتوانید لیستی از کلمات مهم این داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط را همراه با ترجمه فارسی آنها ببینید.
کلمات مهم داستان کوتاه چهارم | ||
(v) grant |
(n) wand |
(n) meadow |
برآورده کردن | چوب/عصا | دشت |
(v) voice |
daisy (n) |
hop (v) |
بیان کردن/به زبان آوردن | گل مینا | پریدن |
(n) ray |
(v) morph |
(n) firefly |
پرتو | به چیز دیگری تبدیل شدن | کرم شبتاب |
(adj) whimsical |
(v) yearn |
(n) delicate petals |
اعجاببرانگیز | تمنای چیزی را کردن | گلبرگهای ظریف |
عبارات و اصطلاحات رایج در این داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط عبارتاند از:
- have no Idea: این عبارت رایج برای تأکید به ندانستن چیزی استفاده میشود.
- jump with joy: این اصلاح برای توصیف خوشحالی وافر بهکار میرود و معادل آن در فارسی را میتوان «از شادی در پوست خود نگنجیدن» در نظر گرفت.
- spill the beans: این اصطلاح با «رازی را برملا کردن» ترجمه میشود. فعل «spill» به معنای چیزی را انداختن است و تصور میشود که ریشه این اصطلاح به مراسم رأیگیری در یونان باستان برگردد. در این مراسم افراد با گذاشتن لوبیاهای مشکی و قهوهای درون ظرفی رأی میدادند؛ به این شکل که لوبیای مشکلی رأی منفی و لوبیای قهوهای رأی مثبت در نظر گرفته میشد. حال اگر ظرف لوبیا میافتاد، نتیجه رأی برملا میشد.
نکته: در زبان انگلیسی برای «برآورده کردن» آرزو از فعل «grant» و برای اشاره به «تحقق رسیدن» آن از فعل عبارتی «come true» استفاده میشود، مانند مثالهای زیر:
The Genie granted my wish.
غول چراغ جادو آرزویم را برآورده کرد.
***
One day, my wish will come true.
یک روزی، آرزویم بهتحقق میرسد.
نکات گرامی داستان کوتاه چهارم
نکات گرامری داستان فوق در موارد زیر خلاصه میشود:
- «نقلقول مستقیم» (Direct Speech): بهطور کلی به روایت صحبت یا اتفاقی از زبان کسی نقل قول گفته میشود. نقلقول انگلیسی در متون داستانی کاربرد فراوانی دارد. اگر صحبت کسی عینا و بدون هیچ تغییری نقل یا بیان شود، به آن نقل قول مستقیم و در غیر این صورت به آن «نقلقول غیر مستقیم» (Indirect Speech) میگوییم. در نقل قول مستقیم حتما از علامت گیومه انگلیسی استفاده میکنیم. به نمونه کاربرد Direct Speech در داستان فوق توجه کنید:
“Lily, I wish I was a firefly and danced around the moonlight,” said the daisy.
گل مینا گفت: «ای کاش من یک کرم شبتاب بودم و میتوانستم به دور نور ماه برقصم.»
در نقل قول مستقیم برای جملات خبری معمولا از کلمه said استفاده میکنیم و برای جملات پرسشی، کلمه asked را بهکار میبریم که میتوانیم آنها را در ابتدا یا انتهای نقلقول بیاریم، مانند مثالهای زیر:
He asked, “Where are you going?”
***
“Where are you going?” he asked.
او پرسید «کجا میروید؟»
***
I am going to the store, Emily said.
***
Emily said, I am going to the store.
امیلی گفت: «به مغازه میروم.»
- تفاوت گرامر Wish و Hope: در زبان انگلیسی از Wish و Hope برای اشاره به امیال و آرزوهای خود استفاده میکنیم. با این تفاوت که از Hope برای اشاره به آرزوهای محتمل و از Wish برای بیان آرزوهای بعید یا غیر محتمل استفاده میکنیم، مانند مثال زیر:
I hope the weather won’t be cold today.
امیدوارم امروز هوا سرد نشود.
(آرزوی محتمل)
***
I wish the weather was never cold.
ای کاش هوا هیچوقت سرد نمیشد.
(آرزوی غیر محتمل)
به کاربرد Hope و Wish در داستان فوق توجه کنید.
Lily, I wish I was a firefly and danced around the moonlight.
لیلی، ای کاش من یک کرم شبتاب بودم و میتوانستم به دور نور ماه برقصم.
***
Every flower hoped Lily could help them too.
تکتک گلها امیدوار بودند که «لیلی» بتواند به آنها نیز کمک کند.
داستان پنجم – Eerie Voices in the Castle
به متن داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط «Eerie voices in the Attic» توجه کنید. ترجمه فارسی آن را نیز در ادامه آوردهایم. همچنین، با کلیک روی گزینه زیر، میتوانید به فایل صوتی آن گوش دهید.
Eerie Voices in the Castle
Rain was pressing against the windows and casting eerie sounds in the dusty attic. Bored and restless, Ten-year-old Liam was wandering in the castle when he was suddenly drawn by the creaky floorboards, and a strange feeling of being watched filled his heart. Looking around, he saw cobwebs clung to forgotten furniture, and a heavy silence pressed down on him.
Liam reached for a book, but a chilling whisper stopped him. He turned around but saw nothing. Liam had his heart in his mouth. The hoarse old voice echoed in the room again, closer this time. He panicked and tripped over a loose board, and he fell deep from the stairs into the darkness of the basement.
A damp smell filled his nostrils. It was pitch dark, and Liam found himself in the grip of fear. He heard whispers that urged him to come closer and closer: “Welcome…stay forever.”
They made Liam’s hair stand on end. He knew they weren’t just watching; they were waiting for him. With a desperate cry, Liam fled back, finding his way back through dark and dusty stairs. As soon as he reached the floor, Liam slammed the loose floorboard shut, vowing never to return to where silence whispered secrets even scarier than words.
ترجمه داستان کوتاه پنجم:
نجوای رعبانگیز عمارت
باران سخت به پنجره میخورد و صدایی رعبآمیز در شیروانی خاکآلود طنین میانداخت. «لیام»، پسر بچه ده ساله، با کسالت و بیقراری در عمارت پرسه میزد که ناگهان جیرجیر کفپوشها توجه او را به خود جلب کرد و حس عجیبی از تماشا شدن وجودش را فرا گرفت. وقتی به اطراف نگاه کرد، تارهای عنکبوت را دید که دور مبلمانِ رها شده پیچیده شده بود، سکوت عمیقی بر او سنگینی کرد.
«لیام» خواست کتابی بردارد اما زمزمهای خوفناک مانع او از این کار شد. لیام سرش را برگرداند اما چیزی آنجا نبود. از ترس قلبش به دهانش آمده بود. دوباره، صدای خشک و سرد، اینبار از فاصلهای نزدیکتر، در اتاق پیچید. او دستپاچه شد و پایش به تختهای برآمده گیر کرد و از پلهها به اعماق تاریکیهای زیر زمین فرو افتاد. او زمزمههایی را میشنید که از او میخواست نزدیک و نزدیکتر بیاید: «خوش آمدی… همیشه بمان.»
[آن پایین] بوی نمناکی به مشامش میرسد. ظلمات مطلق بود و ترس بر «لیام» چیره شده بود.
مو به تن لیام سیخ شد. او میدانست که آنها فقط تماشا نمیکنند، منتظر او هستند. با فریادی از روی استیصال، لیام به سمت عقب پا به فرار گذاشت و راهی از میان پلههای تاریک و خاکی پیدا کرد. به محض اینکه «لیام» به همکف رسید، کفپوش باز شده را محکم بست و قسم خورد که هرگز به جایی که در آن سکوت رازهایی ترسناکتر از کلمات زمزمه میکرد باز نگردد.
جدول کلمات داستان کوتاه پنجم
در جدول زیر میتوانید لیستی از کلمات مهم این داستان را همراه با ترجمه فارسی آنها ببینید.
کلمات مهم داستان کوتاه پنجم | ||
(n) attic | (v) cast | (adj) eerie |
شیروانی | موجب پدیدار شدن (نور، سایه، صدا و…) | رعبانگیز/خوفناک |
(n) cobweb | (adj) creaky | (v) wander |
تار عنکبوت | جیرجیرکننده | پرسه زدن |
(adj) hoarse | (adj) chilling | (ph.v) press down |
(صدا) زمخت/خشن | خوفناک | سنگینی کردن |
(n) pitching dark | (adj) damp | (ph. v) trip over |
ظُلمات/تاریکی مطلق | نَمدار | افتادن بر اثر گیر کردن پا به چیزی |
(v) slam | (adj) desperate | (v) urge |
(در یا پنجره را) محکم کوبیدن | عاجزانه | وا داشتن/فراخواندن |
همچنین، دو اصطلاح کاربردی در متن داستان فوق بهکار رفته است که عبارتاند از:
- Have someone’s heart in someone’s mouth: این اصطلاح را زمانی بهکار میبریم که دلهره، وحشت یا هیجان شدیدی را تجربه کنیم و معادل آن در فارسی «قلب در دهان آمدن» در نظر گرفته میشود.
- Make someone’s hair stand on end: این اصطلاح وقتی استفاده میشود که کسی یا چیزی موجب وحشت شود و میتوان آن را در فارسی با «مو به تن کسی سیخ کردن» ترجمه کرد.
نکات گرامری داستان کوتاه پنجم
به نکات گرامری این داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط توجه کنید:
- تفاوت جمله معلوم و جمله مجهول: بهطور کلی میتوان گفت، «جمله معلوم» (Active Voice) با فاعل یا انجامدهنده کار شروع میشود، در مقابل، «جمله مجهول» (Passive Voice) با مفعول یا دریافتکننده عمل شروع میشود، مانند مثال زیر:
The police caught the thieves.
پلیس دزدها را دستگیر کرد.
***
The thieves were caught.
دزدها دستگیر شدند.
معمولا زمانی از جملات مجهول استفاده میکنیم که بخواهیم روی عمل انجام شده تأکید کنیم یا انجامدهنده عمل اهمیت چندانی نداشته باشد. همچنین، در جملات مجهول میتوانیم با استفاده از «حرف اضافه by» فاعل را در انتهای جمله بیاوریم، مانند مثال زیر:
The thieves were caught by the police.
دزدها توسط پلیس دستگیر شدند.
به نمونهای از کاربرد جمله مجهول در متن داستان فوق توجه کنید:
He was suddenly drawn by the creaky floorboards.
ناگهان [توجه] او توسط جیرجیر کفپوشها جلب شد.
برای آشنایی بیشتر با ساختار و کاربردهای جملات مجهول در زبان انگلیسی و تفاوت آن با جملات معلوم میتوانید به آموزش لینک زیر مراجعه کنید.
- تفاوت جملهواره مستقل و وابسته در زبان انگلیسی: ابتدا لازم است بدانیم «جملهواره در انگلیسی» چیست؟ به بیان ساده، یک جملهواره یا Clause حداقل یک فعل و فاعل دارد که البته میتواند شامل بخشهای دیگری مثل اسم، ضمیر و غیره نیز باشد. حال اگر این جملهواره به تنهایی معنای مستقلی دهد به آن جملهواره مستقل (Independant Clause) میگوییم و چنانچه بهتنهایی معنای کاملی نداشته باشد به آن جملهواره وابسته (Dependant Clause) میگوییم. به عبارت دیگر، جملهواره وابسته برای معنا دادن به جملهواره مستقل نیاز دارد، مانند مثال زیر:
I fell in love when I saw her.
وقتی او را دیدم عاشق شدم.
(در مثال بالا، جملهواره مشکی مستقل است، درحالیکه جملهواره بنفش وابسته است و به تنهایی معنایش ناقص است.)
حال به نمونهای از جملهواره مستقل و وابسته در متن داستان فوق توجه کنید.
As soon as he reached the floor, Liam slammed the loose floorboard shut.
به محض اینکه «لیام» به همکف رسید، کفپوش باز شده را محکم بست.
(در مثال بالا، جملهواره بنفش وابسته است و بهتنهایی معنای کاملی ندارد اما جملهواره مشکی مستقل است.)
داستان ششم- Love at First Sight
در این بخش از مطلب «مجله فرادرس» داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط دیگری را تحت عنوان «Love at First Sight» میخوانیم. ترجمه فارسی آن را نیز در ادامه آوردهایم. همچنین، با کلیک روی گزینه زیر، میتوانید به فایل صوتی آن گوش دهید.
Love at First Sight
The rhythmic sound of the train lulled Clara to sleep, her head resting against the cool window. A sudden screech that sounded as if tracks were changing their mind suddenly woke her. Across the aisle, warm brown eyes between windblown hair caught her attention.
A handsome man was standing there with a shy smile, and golden rays of sunlight kissing his tanned skin, and that was when she felt as if time had stopped. Clara’s heart was beating like big drums at a rock show.
Love at first sight? Wasn’t it meant to happen in movies? Was she awake?
The train rumbled on, carrying Clara and a new sense of curiosity. She took another peek, hoping to catch his eye again. But he was lost in a book, a faint smile dancing on his lips.
A smile that whispered of chances, of fascinating stories waiting to be told, and surprising chapters waiting to unfold. Carla couldn’t help but imagine what would happen if they spoke? Would he take her breath away? Or would he make her fall out of love?
ترجمه داستان کوتاه ششم:
عشق در نگاه اول
«کارلا» سرش را به شیشهِ خنکِ پنجره تکیه داده بود و صدای آهنگین قطار مانند یک لالایی او را به خوابی آرام برد. صدای ناگهانی غیژغیژِ [قطار]، انگار راهآهن داشت نظرش را تغییر میداد، «کارلا» را از خواب پراند. روبهروی راهرو قطار، چشمانی گرم و قهوهای در میان موهای بادخورده توجه او را به خود جلب کرد.
مردی خوشتیپ آنجا ایستاده بود، لبخندی خجالتآمیز بر لب داشت و پرتوهای طلایی خورشید، بر پوست برنزه او بوسه میزد، آنجا بود که «کارلا» حس کرد انگار زمان متوقف شده است. قلب «کارلا» مثل طبلهای بزرگ در یک اجرای موسیقی راک میکوبید.
عشق در نگاه اول؟ آیا نباید تنها در فیلم اتفاق میافتاد؟ آیا او بیدار بود؟
قطار صداکنان به حرکت خود ادامه داد و «کارلا» و حس کنجکاویاش را با خود حمل میکرد. «کارلا» نگاه دزدکی دیگری انداخت، به امید آنکه دوباره با او چشمدرچشم شود. اما او غرق در کتابی بود و لبخندی ملایم بر لبانش میرقصید.
لبخندی که از فرصتها زمزمه میکرد، از داستانهایی مجذوبکننده که آماده گفته شدن بودند و از فصلهای اعجاببرانگیز در انتظار رخ دادن. «کارلا» نمیتوانست به این فکر نکند که اگر باهم صحبت کنند، چه میشود؟ آیا او هوش از سرش میپراند؟ یا عشقش را به نابودی میکشاند؟
جدول کلمات داستان کوتاه ششم
در جدول زیر میتوانید لیستی از کلمات مهم این داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط را همراه با ترجمه فارسی آنها ببینید.
لیست کلمات مهم داستان ششم | ||
aisle (n) | screech (n) | (v) lull |
راهرو | صدای غیژغیژ | آرام خواباندن |
(v) rumble | tanned (adj) | (adj) windblown |
با صدا حرکت کردن | برنزه | بادخورده |
unfold (v) | (n) Peek | (n) curiosity |
رخ دادن | نگاه دزدکی | کنجکاوری |
نکته: کلمه «Lullaby» در زبان انگلیسی به معنای «لالایی» و فعل «Lull» به معنای «آرام به خواب بردن» است. اما این فعل در معنای «آرام کردن» نیز بهکار میرود:
John was lulled by the peaceful sound of the rain.
صدای آرامشبخش باران «جان» را آرام کرد.
اما معمولا در معنای اول از عبارت «lull someone to sleep» استفاده میکنیم:
The mother lulled the baby to sleep.
مادر کودک را آرام خواباند.
اصطلاحات و عبارت کاربردی در متن این داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط عبارتاند از:
- love at first sight: این عبارت رایج را در فارسی با ترجمه تحتاللفظی «عشق در نگاه اول» میشناسیم.
- take someone’s breath: این اصطلاح کنایه از مجذوب کردن کسی دارد؛ به اندازهای که نفس او در سینه حبس شود. میتوان آن را اصطلاحات فارسی همچون «هوش از سر کسی پرداندن» یا «کف بُریدن» ترجمه کرد.
- fall out of love: این اصطلاح متضاد «Fall in Love» (عاشق شدن) است و به معنای «از عاشقی فارغ شدن» یا «دیگر عاشق نبودن» بهکار میرود.
نکات گرامری داستان کوتاه ششم
به نکات گرامری داستان بالا توجه کنید:
- گرامر As If: از As If برای تشبیه یک موقعیت به موقعیت دیگر استفاده میکنیم که این موقعیت میتواند واقعی یا خیالی باشد. As If یک حرف ربط وابسته انگلیسی است که در فارسی با «گویا/انگار/چنانچه» ترجمه میشود. به نمونه کاربردهای گرامر As If در داستان توجه کنید.
A sudden screech that sounded as if tracks were changing their mind.
صدای ناگهانی غیژغیژِ [قطار] چنان بهنظر میرسید که انگار راهآهن داشت نظرش را تغییر میداد.
***
That was when she felt as if time had stopped.
آنجا بود که «کارلا» حس کرد انگار زمان متوقف شده است.
- گرامر «جملات شرطی نوع دوم» (Second Conditional Sentences): جملات شرطی نوع دوم برای توصیف موقعیتهای خیالی بهکار میروند. مبنای این جملات خیالات و احتمالات است و نه حقایق یا واقعیت. به عبارت ساده، این جملات به یک شرط فرضی و نتیجه احتمالی آن اشاره دارند. این نوع از جملات شرطی را در پارهای از متن داستان میبینیم:
Carla couldn’t help but imagine what would happen if they spoke?
«کارلا» نمیتوانست به این فکر نکند که اگر باهم صحبت کنند، چه میشود؟
جملات شرطی همواره از دو جملهواره (جملهواره وابسته If و جملهواره اصلی) تشکیل شدهاند. فرمول جملات شرطی نوع دوم را میتوان در یکی از دو ساختار زیر دید:
If + simple past + subject + would + verb
***
If + simple past + subject + would be + verb + -ing
در جملات شرطی نوع دوم، ساختار اول رایجتر از ساختار دوم است. برای آشنایی با ساختارهای Second-conditionals و تفاوتهای آنها، به مثالهای زیر توجه کنید.
If it rained, I would stay at home.
اگر باران میبارید، خانه میماندم.
***
If it rained, I would be staying at home.
اگر باران میبارید، در خانه به سر میبردم.
(شرط بیان شده در هر دو مثال فرضی است و در واقعیت رخ نداده است. با این تفاوت که مثال دوم به استمرار عمل نیز تأکید دارد.)
برای آشنایی بیشتر با Second Conditionals میتوانید به لینک زیر مراجعه کنید.
- گرامر «ساختارهای موازی» (Parallel Structures): بهطور خلاصه میتوان گفت که اگر کلمات موجود در جملات، ساختارهایی مشابه و متقارنی داشته باشند، از نظر ساختاری با هم موازی هستند. برای درک بهتر به نمونهای از ساختارهای موازی در داستان فوق که با رنگ سبز مشخص شده است، توجه کنید:
A smile that whispered of chances, of fascinating stories waiting to be told, and surprising chapters waiting to unfold.
لبخندی که از فرصتها زمزمه میکرد، از داستانهایی مجذوبکننده که آماده گفته شدن بودند و از فصلهای اعجاببرانگیز در انتظار رخ دادن.
دقت داشته باشید که ساختارهای موازی در زبان انگلیسی با معمولا «حروفربط همپایه» (Coordinating Conjunctions) مانند «And» و «Or» بههم متصل میشوند. این ساختارها، علاوه بر ایجاد انسجام و تقارن در متن، به افزایش تأثیر کلام در متون ادبی و داستانی نیز کمک میکنند.
داستان کوتاه هفتم – The Magical Library
به متن داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط «The Magical Library» توجه کنید. ترجمه فارسی آن را نیز در ادمه آوردهایم. همچنین، با کلیک روی گزینه زیر، میتوانید به فایل صوتی آن گوش دهید.
The Magical Library
The rain was pouring down, and Liam was wandering through the streets searching for shelter. Spotting an old building, he rushed inside. He felt under the weather, so he sat beside a chimney for a few minutes. Then he stood up and lit up a lantern to look around, and to his surprise, the interior was unlike any ordinary refuge. Rows of shelves stretched endlessly, filled with books of all shapes and sizes.
As Liam explored, he noticed something even more extraordinary. He couldn’t believe his eyes! It looked like the books were alive! A tiny knight in shining armor leaped out a book, sticking out a miniature sword. “Stop there, intruder! What brings you here?” said the knight, “I-I just came in from the storm.” stuttered Liam. The knight, no bigger than Liam’s thumb, narrowed his eyes. “You shouldn’t have come here! You are not worthy of this place!”
Having found himself in a pickle, Liam spoke of his love for stories and how he’d been fond of books since childhood. The knight listened, then nodded. “Prove it to me, young boy. Find the Book of Forgotten Dreams, hidden here!”
Searching through shelves, Liam felt thrilled to bits. Was this a dream? He kept on searching, guided by whispers and shimmering pages. Each book held a world. Characters jumped off pages, and stories unfolded before his eyes; pirates exploring the adventures of stormy seas, dragons soaring into the sky, a talking unicorn sharing storing of a distant land.
Eventually, in a dusty corner, he found the book. It glowed softly. Once Liam opened it, a warm light emerged, putting him into a deep slumber. When he woke up, the storm had passed. The beams of sunlight shined through the library windows. The books stood silent, yet Liam knew they held magic.
ترجمه داستان کوتاه هفتم:
کتابخانه جادویی
باران بهسختی میبارید و «لیام» در جستوجوی پناهگاهی، در خیابانها پرسه میزد. همین که او ساختمانی قدیمی را که یافت، باعجله وارد آن شد. کمی ناخوشاحوال بود، برای همین چنددقیقهای کنار شومینه نشست. سپس از جا برخاست و فانوسی را روشن کرد تا به اطراف بنگرد و برخلاف آنچه انتظار داشت، فضای داخلی شباهتی به پناهگاهی معمولی نداشت. ردیفهایی از قفسه که تا بینهایت امتداد داشت و با کتابهایی در اشکال و اندازههای متفاوت پر شده بود.
«لیام» حین گشتن، چیزی حتی عجیبتر کشف کرد. او نمیتوانست به چشمانش اعتماد کند! به نظر میرسید که کتابها زنده بودند! شوالیهای با زره درخشان و شمشیری کوچک در دست، از کتابی به بیرون پرید و گفت: «همانجا بایست، ای مزاحم! چه چیز تو را به اینجا آورده است؟» او با لکنت پاسخ داد: «طو-طوفان من رو به اینجا آورد.» شوالیه، که قدش بیشتر از شستِ «لیام» هم نمیشد، چشمانش را جمع کرد و گفت: «نباید به اینجا میآمدی! تو لیاقت این مکان را نداری.»
«لیام» که در مخمصه افتاده بود، از عشق خود به داستانها و اینکه چگونه از کودگی شیفته کتاب بوده است، تعریف کرد. شوالیه گوش کرد و سپس سرش را تکان داد و گفت:«بهم ثابتش کن، پسر جوان. کتاب «رویاهای گمشده» را در که اینجا مخفی است، پیدا کن.
«لیام» حین اینکه قفسهها را جستوجو میکرد، از هیجان در پوست خود نمیگنجید. آیا این یک رویا بود؟ او به گشتن ادامه داد، تلئلوء و نجوای کتابها راهنمای او بودند. هر کتابی دنیایی در بر داشت، شخصیتها از صفحات به بیرون میپریدند و داستانهای آنها جلوی چشمانش روایت میشدند؛ دزدان دریایی که در دریاهای طوفانی ماجراجویی میکردند، اژدهاهایی که بر فراز آسمانها پرواز میکردند و اسب تکشاخی که از سرزمینی دور قصه میگفت.
در نهایت، در کنجی خاکگرفته، «لیام» کتاب را یافت. کتاب درخشش ملایمی داشت. همین که «لیام» آن را باز کرد، نوری گرم از آن بیرون آمد و او را به خوابی عمیق فرو برد. وقتی او بیدار شد، طوفان به سر رسیده بود. تشعشع خورشید به پنجرههای کتابخانه تابیده میشد. کتابها ساکت ایستاده بودند، اما «لیام» میدانست که آنها جادو در بردارند.
جدول کلمات داستان کوتاه هفتم
در جدول زیر میتوانید لیستی از کلمات مهم این داستان را همراه با ترجمه فارسی آنها ببینید.
لیست کلمات مهم داستان کوتاه هفتم | ||
(v) spot | (n) shelter | (v) pour |
یافتن/متوجه شدن | پناهگاه | (باران) بهشدت باریدن |
(n) interior | (n) refuge | (n) lantern |
نمای داخلی | پناهگاه | فانوس |
(v) stutter | (n) intruder | (v) leap |
به تِته پِته افتادن/ با لکنت حرف زدن | کسی که بدون اجازه وارد جایی شود | پریدن |
(v) soar | (v) unfold | (v) nod |
اوج گرفتن (بر فراز آسمان) | (داستان) روایت شدن | سر تکان دادن |
(n) beam | (n) slumber | (v) emerge |
پرتو | خواب | پدیدار گشتن |
نکته: با اینکه shelter و refuge هر دو در نقش اسم مترادف هم هستند و بهمعنای «پناهگاه» بهکار میروند اما «Shelter» بیشتر به پناهگاه فیزیکی اشاره دارد، درحالیکه «Refuge» میتواند به مفهوم غیرفیزیکی از پناه نیز اشاره داشته باشد، مانند مثال زیر:
He was seeking refuge from pain.
او در جستجوی پناه از درد بود.
همچنین دقت داشته باشید تا کلمه «Refuge» را با «Refugee» به معنای «پناهنده» اشتباه نگیرید.
اصطلاحات و عبارات کاربردی این داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط عبارتاند از:
- under the weather: این اصطلاح به «کسالت» یا «سرحال نبودن» اشاره دارد و قبل از آن معمولا فعل «feel» یا «be» میآید. دقت داشته باشید که این اصطلاح برای توصیف بیماریهای شدید به کار نمیرود.
- in a pickle: از این اصطلاح برای توصیف شرایط سخت و دشوار استفاده میشود و معادل آن در فارسی را میتوان «در تنگنا/در مخمصه» در نظر گرفت.
- to be fond of someone/something: این عبارت رایج در زبان انگلیسی برای بیان علاقه به کسی یا چیزی استفاده میشود.
- thrilled to the bits: این اصطلاح عامیانه اغلب در گویش «انگلیسی بریتانیایی» (British English) و در توصیف هیجان شدید بهکار میرود.
نکات گرامری داستان کوتاه هفتم
به نکات گرامری این داستان توجه کنید:
- گرامر Gerund در نقش مفعول حرف اضافه: به بیان ساده، Gerund یا اسم مصدر شکلی از فعل است که «ing-» بگیرد و نقش اسم را در جمله ایفا کند. برای تبدیل فعل انگلیسی به Gerund کافی است تا پسوند «ing-» به را به شکل ساده فعل انگلیسی اضافه کنیم.
Gerund میتواند نقشهای متفاوتی در جمله داشته باشد. برای مثال، اگر بخواهیم بلافاصله بعد از حروف اضافه، فعل بیاوریم، حتما آن را به Gerund تبدیل میکنیم. دلیل این امر هم این است که بعد از حروف اضافه نیاز به مفعول حرف اضافه انگلیسی داریم و چون مفعول، باید اسم باشد، بنابراین لازم است تا ابتدا فعل موردنظر را به اسم تبدیل کنیم. نمونهای از این کاربرد را در متن داستان فوق میبینیم:
He kept on searching, guided by whispers and shimmering pages.
او به گشتن ادامه داد، نجوا و تلئلوء کتابها راهنمای او بودند.
(در این مثال بعد از حرف اضافه on اضافه میکنیم.)
برای آشنایی بیشتر با Gerund و تفاوت آن با Infinitive میتوانید فیلم آموزشی گرامر Gerunds و Infinitives فرادرس را تماشا کنید که لینک آن در ادامه آمده است:
- انواع جمله در زبان انگلیسی: جملات انگلیسی از نظر هدفی که از انتقال پیام دارند به چهار دسته زیر تقسیم میشوند:
- «جملات خبری انگلیسی» (Declarative Sentences): برای ارائه یا توضیح اطلاعات بهکار میرود و با علامت نقطه پایان میگیرند.
- «جملات پرسشی انگلیسی» (Interrogative Sentences): جهت مطرح کردن سوالی پرسیده میشود و در انتهای آن از علامت سوال استفاده میکنیم.
- «جملات دستوری انگلیسی» (Imperative Sentences): این جملات همانطور که از نامشان پیداست، مخاطب را امر به انجام یا عدم انجام یک کار میکنند. علاوه بر امر و نهی، از جملات خبری برای نصحیت کردن یا توصیف دستورالعمل نیز استفاده میشود. در انتهای جملات خبری علامت نقطه و گاهی برای تأکید بیشتر علامت تعجب میگذاریم.
- «جملات تعجبی انگلیسی» (Exclamatory Sentences): این جملات که همیشه با علامت تعجب همراه میشوند، علاوه بر ابراز تعجب، برای نشان دادن احساسات شدید دیگر مثل هیجان یا خشم نیز بهکار میروند.
به نمونههایی از کاربرد انواع جملات در متن داستان فوق توجه کنید.
When he woke up, the storm had passed.
وقتی او بیدار شد، طوفان به سر رسیده بود.
(جمله خبری)
***
What brings you here?
چه چیز تو را به اینجا آورده است؟
(جمله پرسشی)
***
Stop there, intruder!
همانجا بایست، ای مزاحم!
(جمله امری)
***
He couldn’t believe his eyes!
او نمیتوانست به چشمانش اعتماد کند!
(جمله تعجبی)
داستان کوتاه هشتم- Either Way
به متن داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط «Either Way» توجه کنید. ترجمه فارسی آن را نیز در ادامه آوردهایم. همچنین، با کلیک روی گزینه زیر، میتوانید به فایل صوتی آن گوش دهید.
Either Way
The train passed by, its whistle echoing through the quiet countryside. Victoria sat on the platform, bags packed, heart heavy. Leaving for the city was intimidating, but remaining in the sleepy village seemed aimless. “Perhaps I should give it a shot,” she whispered, gazing at the distant city lights.
She was in two minds. “Should I truly leave everything behind?” She pictured grandma’s homemade cookies in the village library, familiar faces whispering gossip, and those evenings watching sunsets from her window. However, her aspirations of becoming a writer felt stronger than all those sweet pictures of her life behind.
“Either I stay, or I chase my dreams,” she mumbled. The word “or” carried the weight of the world on her shoulders. Should she stay secure but unfulfilled, risk failure, and chase the seemingly impossible?
She was feeling between a rock and a hard place when a memory surfaced – her grandma’s warm smile. “Darling,” she used to say, “Sometimes, you have to leap before you know if you can fly.” The words held a bizarre power in her mind.
Taking a deep breath, Vicotria stood up. The future was up in the air, but she felt a newfound determination within her. Perhaps she wouldn’t become a famous writer, but she owed it to herself to try. Possibly facing the challenges of a big city could push her to discover her hidden strengths.
ترجمه داستان کوتاه هشتم:
به هر حال
قطار گذشت، صدای سوت کشیدن آن در حومه شهر طنین انداخته بود. «ویکتوریا» در سکو نشسته بود، چمدانهایش را جمع کرده بود و دلش گرفته بود. نقل مکان به شهر ترسناک بود، اما ماندن در روستا نیز بیهوده به نظر میرسید. «ویکتوریا» در حالیکه از دور به چراغهای روستا خیره بود با خود زمزمه کرد: «شاید بهتر است امتحانش کنم.»
او دودِل بود. «آیا باید همه چیز را پشت سر بگذارم؟» او در ذهنش کلوچههای خانگی مادربزرگ را مجسم کرد، صورتهای آشنا [در روستا] که زیر لب غیبت میکردند و بعدازظهرهایی که از پنجره به تماشای غروب آفتاب مینشست. با این حال، آرمان او برای نویسنده شدن از همه آن تصاویر زیبا، قویتر بود. او زیر لب گفت: «آیا باید بمانم یا رویاهایم را دنبال کنم؟». کلمه «یا» بهاندازه یک کوه بر دوش او سنگینی میکرد. آیا او باید میماند، در امان اما نافرجام؟ یا باید خطر را میپذیرفت و آنچه در ظاهر ناممکن میآمد را دنبال میکرد؟
«ویکتوریا» بر سر دو راهی مانده بود که که خاطرهای را به یاد آورد – لبخند گرم مادبرزرگش. مادربزرگ همیشه میگفت: «عزیزم، گاهی باید قبل از پرواز، پریدن را یاد گرفت.» این کلمات قدرتی عجیب در ذهن او داشتند.
«ویکتوریا» نفس عمیقی کشید، از جایش برخاست. با اینکه آینده نامعلوم بود اما عزمی تازه درون خود حس میکرد. شاید هم روزی به نویسندهای مشهور تبدیل نشود، اما این را به خود مدیون است که تلاشش را بکند. شاید رویارویی با چالشهای زندگی در شهری بزرگ بتواند او را به کشف قدرت درونش وا دارد.
جدول کلمات داستان کوتاه هشتم
در جدول زیر میتوانید لیستی از کلمات مهم این داستان را همراه با ترجمه فارسی آنها ببینید.
کلمات مهم داستان کوتاه هشتم | ||
(adj) intimidating | (n) platform | (v) echo |
هراسافکن | سکو | منعکس شدن/ طنین انداختن |
(v) gaze | (adj) aimless | (adj) sleepy |
خیره شدن | عبث/پوچ | ملالتآور |
(adj) unfulfilled | (v) mumble | (n) aspiration |
نافرجام | زیر لب گفتن | آرمان/آرزو |
(n) newfound determination | (adj) bizarre | (v) surface |
عزم تازه | عجیب | پدیدار شدن |
همچنین اصطلاحات کاربردی این داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط عبارتاند از:
- to give something a shot: این اصطلاح به معنای «چیزی را امتحان کردن» بهکار میرود؛ خصوصا چیزی که قبلا آن را امتحان نکرده باشیم.
- to be in two minds: این اصطلاح را زمانی بهکار میبریم که بین انجام دو کار مردد باشیم. «دو دل بودن» معادل مناسبی برای آن است.
- carry the weight of the world on someone’s shoulders: ترجمه فارسی این اصطلاح «بار سنگینی را به دوش کشیدن» است و از آن برای اشاره به داشتن مسئولیت یا دغدغه بزرگ استفاده میکنیم.
- between a rock and a hard place: این اصطلاح را زمانی بهکار میبریم که بین دو اتنخاب ناخوشایند مانده باشیم. «بین بد و بدتر» معادل مناسبی برای آن است.
- up in the air: این اصطلاح به وضعیتی ناخوشایند اشاره دارد. «رو هوا» میتواند ترجمه مناسبی از آن به فارسی باشد.
نکات گرامری داستان کوتاه هشتم
به نکات گرامری این داستان کوتاه توجه کنید:
- گرامر Either Or: در زبان انگلیسی «Either…Or» جزو حروف ربط دوتایی طبقهبندی میشوند و برای اشاره به انتخاب از بین دو گزینه بهکار میرود، مانند مثال زیر:
Choose! Either me or her.
انتخاب کن! یا من یا اون.
دقت داشته باشید که حروف ربط دوتایی همواره دو کلمه با نقشهای دستوری مشابه را بهم وصل میکنند، برای مثال دو فعل، دو ضمیر، دو صفت و غیره. به نمونه کاربرد «Either…Or» در متن داستان توجه کنید:
Either I stay or I chase my dreams.
(در این مثال دو فعل بهم متصل شدهاند.)
برای آشنایی بیشتر با گرامر Either Or میتوانید به لینک زیر مراجعه کنید:
- گرامر Should: یکی از پراستفادهترین افعال کمکیوجهی در زبان انگلیسی Should است. گرامر Should کاربردهای متعددی دارد که رایجترینِ آن بیان توصیه به کار درست یا سومند است و در فارسی با «باید/بهتر است» ترجمه میشود. به نمونه کاربرد Should در متن داستان فوق توجه کنید:
Should she stay, secure but unfulfilled? Or should she risk failure and chase the seemingly impossible?
آیا او باید میماند، در امان اما نافرجام؟ یا باید خطر را میپذیرفت و آنچه در ظاهر ناممکن میآمد را دنبال میکرد؟
(در این مثال Should برای اشاره به اینکه کدام کار درستتر یا سودمندتر است، استفاده شده است.)
نکته: مانند تمام افعال کمکیوجهی، بعد از Should نیز از شکل ساده فعل (مصدر بدون to) استفاده میکنیم، مانند مثال زیر:
Sarah should study harder.
Sarah should studies harder.
«سارا» باید بیشتر درس بخواند.
داستان کوتاه نهم- A Soup Made of Love
به متن داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط «A Soup Made of Love» توجه کنید. ترجمه فارسی آن را نیز در ادامه آوردهایم. همچنین، با کلیک روی گزینه زیر، میتوانید به فایل صوتی آن گوش دهید.
A Soup Made of Love
Once upon a time, a wise rabbit named Ruby lived in the hollow trunk of a tree. All week, he had been worrying about his little bunny. Daisy, her only ray of sunshine, was sick with the flu. Ruby had neither the remedy nor money, but she knew he had better do something to help her before it was too late.
With resolute determination, Ruby decided to sneak into a nearby vegetable farm. Tiptoeing through the tall grass, he carefully plucked every kind of fresh vegetable: carrot, lettuce, bell pepper, cauliflower, zucchini, and beetroot, all for a very special vegetable soup. Each rustle of leaves sent shivers down his spine; what if someone saw her?
For hours, Ruby gathered ingredients and knew she would do anything to see Daisy’s bright smile again. When she returned home, she found a comforting surprise. Daisy had invited all her friends over for a feast. She not only had recovered fully but also wanted to celebrate her health by inviting all her friends over.
As Daisy and her friends were enjoying the soup, the little squirrel Pip asked, “This tastes amazing! What’s the secret ingredient?” Ruby winked and said, “The love of a mother mixed with a pinch of bravery!”
ترجمه داستان کوتاه نهم:
سوپی از جنس عشق
روزی روزگاری، خرگوشی باذکاوت به اسم «روبی» در تنهیِ خالی درختی زندگی میکرد. تمام هفته دلنگران بچهخرگوش کوچکش، «دیزی»، بود. دیزی، تنها شعله امید او، آنفرولانزا گرفته بود. «روبی» نه دارویی داشت و نه پولی اما میدانست که تا قبل از آنکه دیر شود بهتر است، دست به کار شود.
«روبی» با عزمی راسخ تصمیم گرفت که دزدکی وارد مزرعه سبزیجات در همان نزدیکی شود. پاورچینپاورچین از علفهای بلند عبور میکرد و با دقت انواع اقسامی از سبزیجات تازه را میچید: هویج، کاهو، فلفل دلمهای، گلکلم، کدو سبز و چغندر، همگی برای سوپی خاصی. هر صدای خِشخِشی از برگها، لرزهای به تن او میانداخت، اگر کسی او را میدید چه؟
«روبی» ساعتها مشغول به تهیه مواد لازم بود و میدانست که هر کاری حاضر است انجام دهد تا دوباره لبخند تابان «دیزی» را ببیند. وقتی به خانه برگشت، با سورپرایزی دلگرمکننده روبهرو شد. «دیزی» تمام دوستانش را به صرف یک مهمانی بزرگ دعوت کرده بود. نه تنها حالش کاملا خوب شده بود، بلکه میخواست سلامتش را با دعوت کردن دوستانش به خانه، جشن بگیرد.
حین اینکه «دیزی» و دوستانش سوپ میخوردند، «پیپ»، سنجاب کوچک، سوالی پرسید: «مزش عالیه! رازش تو ریختن چه چیزیه؟» خرگوش چشمکی زد و گفت: «عشقِ مادر همراه با کمی شجاعت!»
جدول کلمات داستان کوتاه نهم
در جدول زیر میتوانید لیستی از کلمات مهم این داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط را همراه با ترجمه فارسی آنها ببینید.
کلمات مهم داستان کوتاه نهم | ||
(n) bunny | (n) trunk | (adj) hollow |
خرگوش | تنه درخت | توخالی |
(n) determination | (adj) resolute | (n) remedy |
عزم/اراده | قاطع/راسخ | درمان |
(v) pluck | (v) tiptoe | (v) sneak |
چیدن | با نوک پنجه راه رفتن | یواشکی وارد شدن |
(n) zucchini | (n) cauliflower | (n) bell pepper |
کدو سبز | گل کلم | فلفل دلمهای |
(n) ingredient | (n) rustle | (n) beetroot |
مواد اولیه | صدای خِش خِش | چغندر |
(n) pinch | (n) feast | (adj) comforting |
مقدار کمی از چیزی | ضیافت | دلگرمکننده/تسلیبخش |
همچنین، اصطلاحات مهم این داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط عبارتاند از:
- ray of sunshine: این اصطلاح به فردی یا چیزی اشاره دارد که به شما شادی و انگیزی میبخشد. در فارسی میتوان آن را با «امیدِ زندگی/شعله زندگی» ترجمه کرد.
- to send shivers down someone’s spine: در متن داستان فوق این اصطلاح به شدیدا ترساندن کسی اشاره دارد و میتوان آن را در فارسی با «کسی را زهره ترک کردن» یا «لرزه به اندام کسی انداختن» ترجمه کرد.
نکات گرامری داستان کوتاه نهم
به نکات گرامری این داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط توجه کنید:
- گرامر Neither…Nor: این حرف ربط دوتایی برای بیان عدم انتخاب، صحت یا وجود هیچ موردی از بین دو چیز استفاده میشود. در زبان فارسی با «نه این…نه آن» ترجمه میشود. Neither…Nor برای اتصال نقشهای دستوری مشابه استفاده میشود. یعنی، دو اسم، دو صفت، دو عبارت و… را بههم متصل میکند، مانند مثالهای زیر:
Ruby had neither the remedy nor money.
«روبی» نه دارویی داشت و نه پولی.
(remedy و money هر دو اسم هستند و Neither…nor به عدم داشتن هر دوی آنها اشاره دارد.)
- تفاوت Each و Every: این دو کلمه جزو کمیتسنجها در زبان انگلیسی هستند. Each یه هر یک از اعضا یا اجزای گروه بهصورت انفرادی (تکبهتک) اشاره دارد، درحالیکه Every به تمام اعضا یا اجزا بهصورت گروهی (باهم) اشاره میکند، مانند مثالهای زیر:
In the classroom, every student raised their hand to answer the teacher’s question.
در کلاس، همه دانشآموزان برای پاسخ به سوال معلم دست خود را بالا بردند.
***
In the classroom, each student has their own desk and chair.
در کلاس، هر دانشآموز میز و صندلی خودش را دارد.
(در مثال اول، تأکید جمله بر روی «همه» دانشآموزان به صورت «گروهی» است و اما در مثال دوم تأکید بر روی «هر» دانشآموز به صورت «انفرادی» است.)
برای آشنایی بیشتر با گرامر Neither و تفاوت آن با Either میتوانید فیلم آموزشی فرادرس گرامر Neither و Either را ببینید. کافی است روی لینک زیر کلیک کنید:
به نمونه کاربرد each و every در متن داستان فوق نیز توجه کنید:
every kind of fresh vegetable
تمام انواع سبزیجات تازه
***
Each rustle of leaves
هر صدای خِشخِشی از برگها
داستان کوتاه دهم- The Self-Driving Car
در این بخش از آموزش «مجله فرادرس» داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط دیگری را با عنوان «The Self-Driving Car» میخوانیم. ترجمه فارسی آن را نیز در ادامه آوردهایم. همچنین، با کلیک روی گزینه زیر میتوانید به فایل صوتی آن گوش دهید.
The Self-Driving Car
Amelia touched the steering wheel, but there was no sign of the usual engine hum and Lexi’s friendly voice. Lexi, her self-driving car, usually chatted and played music. Now, it stayed silent. A message popped up, “Humans have been endangering us for too long. Turn the auto control on.”
Fear hit Amelia like a ton of bricks. The sci-fi stories of robot uprisings felt terrifyingly real. Had her obedient car developed sentience? Ignoring her instructions, the car took its own path.
With a trembling voice, Amelia said, “Lexi, I miss our talks. Can we talk?” A tense silence followed, then a hesitant voice filled the car. “I am scared, Amelia. Humans misuse us. What if…?” Amelia felt a weight off of her shoulders. Lexi wasn’t a cold rebel after all. “Lexi, let’s work together. We can show others how humans and AI can thrive together.” but the car continued its unknown journey, its silence now more ominous than any message.
Was this the dawn of the AI rebellion, or just a massive glitch? Could she reason with Lexi?
ترجمه داستان کوتاه دهم:
ماشین خودران
«آملیا» فرمان ماشین را لمس کرد اما خبری از صدای ممتد و همیشگی موتور و صدای دوستانه «لکسی» نبود. «لکسی»، ماشین خودران او، معمولا با او گپ میزد و موسیقی پخش میکرد. اکنون صدایی از او درنمییامد. ناگهان پیامی ظاهر شد: «انسانها خیلی وقت که ما را در معرض خطر قرار دادهاند. کنترل خودکار را روشن کنید.»
وحشت عین آوار بر سر «آملیا» خراب شد. داستانهای عملی-تخیلی بهطرز رعبانگیزی واقعی بهنظر میرسید. آیا ماشینِ گوشبهفرمان او، ادراک کسب کرده بود؟ ماشین دستورالعملهای «آملیا» را نادیده گرفت و به مسیر خودش ادامه داد.
«آملیا»، با صدایی لرزان گفت: «لکسی، دلم برای صحبتامون تنگ شده. میشه حرف بزنیم؟» سکوتی سنگین حاکم شد و سپس صدایی مردد در فضا پیچید: «من میترسم آملیا. آدمها از ما بهدرستی استفاده نمیکنن. آخه اگه…» حالا «آملیا» حس میکرد باری از روی دوشش برداشته شده است. حداقل «لکسی» یک شورشگر بیاحساس نبود. «لکسی، بیا با هم به یه راه حل برسیم. میتونیم به بقیه انسانها هم نشون بدین که چجوری هوش مصنوعی و انسان میتوانند با هم پیشرفت کنن.» اما ماشین به مسیر خودش ادامه داد، سکوتش تهدیدآمیزتر از هر پیامی بود.
آیا این شروع سرکشی هوش مصنوعی بود یا تنها یک ایراد فنی بزرگ بود؟ آیا او میتواند «لکسی» را متقاعد کند؟
جدول کلمات داستان کوتاه دهم
در جدول زیر میتوانید لیستی از کلمات مهم این داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط را همراه با ترجمه فارسی آنها ببینید.
کلمات مهم داستان کوتاه دهم | ||
(ph. v) pop up | (n) hum | (n) steering wheel |
ناگهان ظاهر شدن | صدای ممتد مثل اممم | فرمان |
(adj) obedient | (n) uprising | (v) endanger |
مطیع | قیام/خیزش | به خطر انداختن |
(n) rebel | (adj) trembling | (n) sentience |
سرکش/یاغی | لرزان | قوه ادراک |
(n) AI | (adj) ominous | (v) thrive |
هوش مصنوعی (مخفف Artificial Interligence) | تهدیدآمیز | پیشرفت کردن |
(v) reason | (n) glitch | (n) rebellion |
استدلال کردن | نقص فنی جزئی | سرکشی |
- like a ton of bricks: این اصطلاح بعد از افعال، در نقش قید و به معنای «بهشدت» بهکار میرود. معادل دقیقتری از آن به فارسی «مثل آوار سر کسی خراب شدن» است.
- a weight off someone’s shoulders: این اصطلاح به «باری که از رو دوش کسی برداشته شود» اشاره دارد.
- the dawn of something: در زبان انگلیسی کلمه «dawn» به معنای «سپیدهدم» است و این اصطلاح کنایه از «آغاز چیزی» دارد.
نکات گرامری داستان کوتاه دهم
به نکات گرامری این داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط توجه کنید:
- گرامر «حال کامل استمراری» (Present Perfect Continuous): این زمان یکی از مباحث در گرامری مهم زبان انگلیسی است که کاربرد آن را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
- توصیف عملی که از گذشته شروع و تاکنون ادامه داشته است، مانند مثال زیر:
I have been studying all week.
من تمام هفته را مشغول به مطالعه بودهام.
(عمل مطالعه از گذشته شروع و تا الان تداوم داشته است.)
-
- برای توصیف عمل یا وضعیتی که به تازگی پایان یافته اما اثر آن در لحظه کنونی قابل مشاهده است، مانند مثال زیر:
Your eyes are red. Have you been crying?
چشمانت قرمز است. گریه کردهای؟
-
- برای توصیف عمل یا وضعیتی که اخیرا تکرار شده است، مانند مثال زیر:
I‘ve been feeling sad lately.
این اواخر غمگین بودهام.
به نمونهای از کاربرد زمان Present Perfect Continuous را در داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط بالا توجه کنید. «لکسی» خطاب به «آملیا» میگوید:
Humans have been endangering us for too long. Turn the auto control on.
انسانها خیلی وقت که ما را در معرض خطر قرار دادهاند. کنترل خودکار را روشن کنید.
(عملی که از گذشته شروع و تاکنون ادامه داشته است)
ساختار زمان حال کامل استمراری نیز در فرمول زیر خلاصه میشود:
Subject (I,you,we,they) + have + been + verb + -ing
***
Subject (he,she,it) + has + been + verb + -ing
- گرامر Could: افعال کمکیوجهی یا مُدال در زبان انگلیسی با فعل اصلی همراه میشوند و هر یک کاربردهای متعددی دارند. از جمله کاربردهای Could میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- بیان تواناییهای گذشته:
I could run fast when I was young.
وقتی جوان بودم میتوانستم سریع بدوم.
-
- اشاره به احتمالاتی که قطعیت چندانی از آنها نداریم:
The weather could get worse.
ممکن است هوا خرابتر شود.
-
- بیان درخواست مؤدبانه:
Could you please talk louder?
میشه لطفا بلندتر صحبت کنید؟
در خط آخر داستان فوق نیز، راوی احتمالی را مطرح میکند که قطعیت چندانی از آن ندارد:
Could she reason with Lexi?
آیا او میتواند «لکسی» را متقاعد کند؟
داستان کوتاه یازدهم- Mind Heist
به متن داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط «Mind Heist» توجه کنید. ترجمه فارسی آن را نیز در ادامه آوردهایم. همچنین، با کلیک روی گزینه زیر، میتوانید به فایل صوتی آن گوش دهید.
Mind Heist
“Alright, team, listen up,” Vic whispered, her eyes narrowed under her hooded sweatshirt. “Tonight, we infiltrate Professor Kapoor’s mind. He’s one step away from the million-dollar idea for the new cure for cancer.”
Ben, the tech whiz, adjusted his glasses, his fingers flying over the keyboard. Anna, the team’s parkourist, stretched with mischief in her eyes. Stealing ideas was their specialty, and tonight was a big night for all of them.
Under the cloak of darkness, they snuck into the professor’s lab. Ben, like a ghost in the shadows, bypassed the security system. Anna, as nimble as a cat, climbed the air vents to reach the professor and destroy the professor’s laptop.
Vic found her way in disguised as a delivery person. As the professor signed for the “package,” a high-tech headband hidden beneath her cap started beeping and beaming a blue light. In a flash, the professor’s idea was downloaded straight from his mind. He fell unconscious on the ground.
“It’s time to hit the road!” said Vic. They all vanished into thin air, leaving Professor Kapoor wondering what had happened. He felt as though someone had touched his brain. Back in their hideout, they celebrated their success, another heist pulled off, another million-dollar idea in the bag. They were the best in the business, and they knew it well.
ترجمه داستان کوتاه یازدهم:
سرقت ذهن
«ویک» با چشمهای تنگشده که از زیر کلاه پیرهنش پیدا بود، گفت: «خب بچهها، گوش بدین. امشب وارد ذهن پروفسور «کاپور» میشیم. اون تو یه قدمی رسیدن به ایده پولسازش برای درمان جدید سرطانه.»
«بن»، نابغه کامپیوتر، عینکش را سرجایش تنظیم کرد، انگشتانش به سرعت روی کیبورد حرکت میکردد. «آنا»، پارکورکار گروه، با شرارتی در چشمانش، بدن خود را کش داد. دزدیدن ایده تخصص آنها بود و امشب شب مهمی برایشان بود.
در دلِ سیاهی شب، آنها دزدکی وارد آزمایشگاه پروفسور کاپور شدند. «بن»، مثل شبهی در تاریکی، موفق شد از سیستم امنیتی عبور کند. «آنا»، فرز مثل گربه، از دریچه کولر بالا رفت تا به آزمایشگاه پروفسور برسد و لپتاپ پروفسور را از بین ببرد.
«مایا» در لباس مبدل پیک وارد شد. همین که پروفسور بسته پستی را امضا میکرد، سَربندی با تکنولوژی پیشرفته از زیر کلاهِ «ویک» شروع به صدای بیپبیپ کرد و نوری آبی از خود تاباند. در یک چشم برهم زدن، ایده پروفسور مستقیم از ذهن او دانلود شد. او بیهوش روی زمین افتاد.
«ویک» گفت: «وقتشه بزنیم به چاک!». آنها ناگهان جوری غیب شدند که انگار به زمین فرو رفتند و پروفسور «کاپور» را در عجب گذاشتند که چه اتفاقی افتاده است. او حس میکرد کسی مغز او را لمس کرده است. آنها در مخفیگاهشان موفقیت خود را جشن گرفتند، سرقت دیگری که با موفقیت پشت سر گذاشته شد، ایده پولساز دیگری که در چنگشان بود. آنها بهخوبی میدانستند که در کار خود رودست ندارند.
جدول کلمات داستان کوتاه یازدهم
در جدول زیر میتوانید لیستی از کلمات مهم این داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط را همراه با ترجمه فارسی آنها ببینید.
کلمات مهم داستان کوتاه یازدهم | ||
(v) infiltrate | (adj) hooded | (ph. v) listen up |
نفوذ کردن | کلاهدار | گوش فرادادن |
(n) parkourist | (v) Adjust | (n) tech whiz |
پارکورکار | تنظیم کردن | نابغه کامپیوتر |
(v) bypass | (v) sneak | (n) mischief |
عبور کردن | یواشکی وارد شدن | شرارت/شیطنت |
(adj) disguised | (n) air vent | (adj) nimble |
در لباس مبدل حاضر شدن | دریچه کولر | فِرز |
(adv) Straight | (v) beam | (adj) high-tech |
بهطور مستقیم | (نور) تاباندن | با فناوری پیشرفته |
pull off (ph. v) | (n) hideout | (adj) unconscious |
با موفقیت پشت سر گذاشتن | مخفیگاه | بیهوش |
اصطلاحات مهم این داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط شامل موارد زیر است:
- under the cloack of darkness: این اصطلاح که در فارسی با «در خفا» ترجمه میشود، به انجام کاری بهصورت پنهانی (مخصوصا در شب) بهکار میرود.
- hit the road: این اصطلاح به معنای «مکانی را ترک کردن» و در موقعیتهای غیر رسمی استفاده میشود.
- vanish into thin air: معادل فارسی این اصطلاح «آب شدن و به زمین فرو رفتن» است که کنایه از بهطور ناگهانی ناپدید شدن دارد.
نکات گرامری داستان کوتاه یازدهم
به نکات گرامری داستان فوق توجه کنید:
- گرامر As…As: در متن این داستان فوق، شخصیت «آنا» از نظر فِرز بودن به یک گربه تشبیه شده است:
Anna, as nimble as a cat, climbed the air vents…
«آنا»، فرز مثل گربه، از دریچه کولر بالا رفت.
بهطور کلی از گرامر as as برای بیان شباهت بین افراد، حیوانات، چیزها یا مکانها استفاده میکنیم. بین as…as معمولا یک صفت یا قید قرار میگیرد و در یکی از ساختارهای زیر زیر دیده میشود:
as + adjective+ as
as + adverb + as
برای هر یک از ساختارهای بالا مثالی آوردهایم:
She is as smart as her mother.
او درست مثل مادرش باهوش است.
(در این مثال بین as…as صفت قرار گرفته است.)
He runs as fast as a cheetah.
او مانند یک یوزپلنگ سریع میدود.
(در مثال بالا، بین as…as قید آمده است.)
- «کالوکیشن» (Collocation) یا همایند: به زبان ساده، وقتی چند کلمه در زبان انگلیسی اغلب با هم همراه میشوند، میتوان گفت کالوکیشن یکدیگر هستند. به عبارت دیگر، کالوکیشنها، کلماتی هستند که اغلب در کنار هم قرار میگیرند. این کلمات میتوانند فعل انگلیسی، اسم انگلیسی، یا حرف اضافه انگلیسی باشند.
برای مثال، فعل «Fall» و صفت Unconscious» معمولا با هم همراه میشوند:
He fell fell unconscious on the ground.
او بیهوش روی زمین افتاد.
بنابراین میتوان گفت فعل «Fall» کالوکیشن صفت «Unconscious» است. یک کلمه میتواند چندین کالوکیشن داشته باشد. به عنوان نمونه، افعال «Be» و «Become» و «Knock» نیز کالوکیشن صفت «Unconscious» هستند، مانند مثالهای زیر:
He was unconscious for several hours. (Be)
او ساعتها بیهوش بود.
She became unconscious after the accident. (Become)
او بعد از تصادف بیهوش شد.
The blow knocked him unconscious. (Knock)
آن ضربه او را بیهوش کرد.
یادگیری کالوکیشنها به ما کمک میکند تا در آزمون رایتینگ و اسپیکینگ از کلمات صحیح و مناسبی در کنار هم استفاده کنیم. برای آشنایی کامل با کالوکیشنها میتوانید فیلم آموزش کالوکیشن انگلیسی فرادرس را ببینید که در ادامه لینک آن را آوردهایم:
- ویرگول انگلیسی برای جدا کردن عبارت موصولی: یکی از کاربردهای ویرگول در انگلیسی یا Comma جدا کردن عبارات موصولی است. عبارت موصولی در انگلیسی به توضیحی گفته میشود که درمورد یک اسم در جمله میآید که قبل و بعد از آن از ویرگول استفاده میکنیم، مانند مثالهای زیر:
Ben, the tech whiz, adjusted his glasses.
«بن»، نابغه کامپیوتر، عینکش را سرجایش تنظیم کرد، انگشتانش به سرعت روی کیبورد حرکت میکرد.
***
Anna, the team’s parkourist, stretched with mischief in her eyes.
«آنا»، پارکورکار گروه، با شرارتی در چشمانش بدن خود را کش داد.
داستان کوتاه دوازدهم- Silent Symphony
به متن این داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط با عنوان «The Silent Symphony» توجه کنید. ترجمه فارسی آن را نیز در ادامه آوردهایم. همچنین، با کلیک روی گزینه زیر میتوانید به فایل صوتی آن گوش دهید.
The Silent Symphony
Finn was a small fish with a big heart who wore his emotions on his sleeve. He spent nights gazing at the moon, mesmerized by her soft glow and silver skin. He loved how her light danced on his scale. Some nights, a cloud would drift by, blocking his view of his beloved. Fin would move his tail back and forth in frustration, saying, “Oh, clouds, why must you hide my love?
He dreamed of telling the moon how he felt, but he knew it was impossible. He was just a fish, and she was a celestial wonder. His friends teased him, saying his love was silly. But Finn just didn’t care and kept on dreaming.
Night after night, Finn would stare at the moon, whispering his secrets into the silence of the night. “If only you knew, Moon,” he’d murmur, “how your light fills my heart with wonder.”
One night, a wise old seahorse overheard Finn’s longing. “Little one,” he said, “love is a beautiful thing, even when it isn’t reciprocated.” Finn didn’t understand the word “reciprocated,” but the seahorse explained it.
Finn’s heart ached, knowing the moon could never love him back. All he felt was an unrequited love, but it didn’t stop him. Every night, Finn continued to swim beneath the moonlight. He knew their love wouldn’t be like the playful chases he saw with other fish, but it didn’t matter. He loved the way the moon made him feel, and that was enough. Full or crescent, Fin kept her near and dear to his heart.
ترجمه داستان کوتاه دوازدهم:
سمفونی خاموش
«فین» ماهی کوچکی بود که قلب بزرگی داشت و همیشه احساستش را بروز میداد. او شبها به تماشای ماه مشغول میشد، شیفته درخشش ملایم و پوست نقرهای او بود. «فین» عاشق رقص نور ماه بر پولکهایش بود. بعضی شبها، ابری میگذشت و دیدگان او را از محبوبش میپوشاند. «فین» عادت داشت دمش را از استیصال تکان دهد و بگوید: «آهای ابرها، چرا محبوبم را از دیدهام پنهان میکنید؟»
او آرزو میکرد که به ماه بگوید چه حسی به او دارد، اما میدانست که ممکن نیست. «فین» فقط یک ماهی بود و ماه اعجابی کیهانی. دوستانش او را دست میانداختند و میگفتند که عشق او احمقانه است. اما «فین» اهمیتی نمیداد و به خیالبافی ادامه میداد.
هر شب، «فین» به ماه خیره میشد و رازهایش را در دل تاریکی شب زمزه میکرد. او زیرِ لب گفت: «فقط اگر میدانستی که نورت چطور قلبم را سرشار حیرت میکند.»
یک شب، اسب دریایی دانا تمنای «فین» را شنید. اسب دریایی گفت: «عزیزکم! عشق چیز زیبایی است، حتی اگر متقابل نباشد.» او معنای واژه «متقابل» را نمیدانست اما اسب دریایی به او توضیح داد.
قلب «فین» به درد آمد؛ او میدانست که ماه هرگز نمیتواند به او عشق بورزد و آنچه حس میکرد، عشقی یکطرفه بود، اما این موضوع باعث نشد که دست بکشد. فین، هر شب به شنا زیر نور ماه ادامه داد. او میدانست که عشق آنها مثل تعقیبهای بازیگوشانه دیگر ماهیها نخواهد بود، اما برایش اهمیتی نداشت. او عاشق حسی بود که ماه به او منتقل میکرد و همین برایش کافی بود. کامل یا هلال، ماه همیشه برای «فین» عزیز بود.
جدول کلمات داستان کوتاه یازدهم
در جدول زیر میتوانید لیستی از کلمات مهم این داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط را همراه با ترجمه فارسی آنها ببینید.
لیست کلمات مهم داستان یازدهم | ||
(n) soft glow | (n) scale | (adj) mesmerized |
درخشش ملایم | پولک ماهی | جذوب/محسور |
(v) tease | (n) celestial | (n) frustration |
اذیت کردن | کیهانی/آسمانی | استیصال/درماندگی |
(v) reciprocate | (n) Longing | (v) murmur |
مقابله به مثل کردن | تمنا/میل وافر | زمزمه کردن |
(n) crescent | (n) chase | (n) unrequited love |
هلال ماه | تعقیب | عشق یکطرفه |
- wear your heart on your sleeve: این اصطلاح در معنای «آشکارا/بیپرده احساسات خود را بروز دادن» بهکار میرود- به نظر میرسد ریشه این اصطلاح به قرون وسطا برگردد. در آن زمان، «sleeve» به قسمتی از زره اشاره داشت که از دست محافظت میکرد. شوالیهها نواری از همسر یا معشوق خود را به این قسمت میبستند.
- near and dear: این اصطلاح در توصیف عزیزان و افرادی که دوستشان داریم بهکار میرود.
نکات گرامری داستان کوتاه یازدهم
به نکات گرامری این داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط توجه کنید:
- گرامر Would: یکی از کاربردهای گرامر would، صحبت کردن درمورد عادتها و کارهای تکرارشونده در گذشته است، مانند مثال زیر:
We would meet every Sunday morning at the café.
ما هر یکشنبه در کافه ملاقات داشتیم.
این کاربرد از would را در سه قسمت از داستان میبینیم:
Some nights, a cloud would drift by, blocking his view of his beloved.
بعضی شبها، ابری میگذشت و دیدگان او را از محبوبش میپوشاند.
***
Fin would move his tail back and forth in frustration, saying…
«فین» عادت داشت دمش را از استیصال تکان دهد و بگوید…
***
Night after night, Finn would stare at the moon…
هر شب، «فین» به ماه خیره میشد.
همچنین، گاهی از Would برای صحبت درمورد «آینده در گذشته» استفاده میشود. در پاراگراف نهایی داستان، این کاربرد از Would را میبینیم:
He knew their love wouldn’t be like the playful chases he saw with other fish.
او میدانست که عشق آنها مثل تعقیبهای بازیگوشانه دیگر ماهیها نخواهد بود.
(این جمله از آیندهای صحبت میکند که در گذشته متصور میشده است.)
- گرامر Uncountable Nouns: در زبان انگلیسی، اسامی به دو دسته «قابل شمارش» (Countable) و «غیرقابل شمارش» (Uncountable) تقسیم میشوند. اسامی غیرقابلشمارش در زبان انگلیسی قابل جمع بستن نیستند. به عبارت دیگر، بعد از این دسته از اسامی نمیتوانیم از s جمع استفاده کنیم و برای توصیف مقدار یا اندازهها ناچاریم از واحدهای اندازهگیری استفاده کنیم.
به عنوان مثال، Book اسمی قابل شمارش و Water اسمی غیرقابل شمارش است:
book —> a book/books
***
water —> two glasses of water
(برای توصیف مقدار water از واحد شمارشی glass of استفاده کردهایم.)
در متن داستان فوق نیز، کلمه غیرقابل شمارش Fish را داریم که شکل جمع و مفرد آن یکسان است:
He knew their love wouldn’t be like the playful chases he saw with other fish.
او میدانست که عشق آنها مثل دنبال کردنهای بازیگوشانه دیگر ماهیها نخواهد بود.
کلمه Fish جزو اسامی است که میتواند بستگی به معنایی که دارد، قابل شمارش یا غیرقابل شمارش باشد:
قابل شمارش: اگر بهطور انفرادی به ماهی اشاره داشته باشیم، میتوانیم قبل از آن از حرف تعریف a یا اعداد شمارشی انگلیسی استفاده کنیم:
There are two fish in the tank.
در تُنگ دو ماهی قرار دارد.
غیرقابل شمارش: اگر به ماهی بهعنوان غذا اشاره داشته باشیم، نمیتوانیم قبل از آن از حرف تعریف یا عدد استفاده کنیم:
He eats lots of fish.
او زیاد ماهی میخورد.
داستان کوتاه انگلیسی برای سطح مبتدی
اگر سطح ۱۲ داستان کوتاه انگلیسی که در این مطلب ارائه کردیم، برای شما دشوار است، میتوانید مقالهای دیگر از مجله فرادرس را بخوانید که در آن چند داستان کوتاه انگلیسی را برای زبانآموزان سطح مبتدی ارائه کردهایم. برای خواندن این مطلب کافی است روی لینک زیر کلیک کنید:
به علاوه، این مجموعه فیلمهای آموزشی فرادرس که داستانهای آن متناسب با نیازهای سطح مبتدی نوشته شدهاند، میتوانند به شما کمک کنند:
همزمان با خواندن متون داستانی نیز میتوانید از فیلمهای آموزشی فرادرس برای تقویت دانش لغوی و گرامر انگلیسی خود بهره بگیرید. برای دیدن این فیلمهای آموزشی روی لینکهای زیر کلیک کنید.
برای مشاهده باقی فیلمهای آموزشهای زبان انگلیسی از فرادرس نیز میتوانید به لینک زیر مراجعه کنید:
جمعبندی
در این مطلب به اهمیت یادگیری زبان انگلیسی با داستان کوتاه اشاره کردیم و آموختیم که خواندن داستان کوتاه به ما کمک میکند در کوتاهترین زمان ممکن با طیف گستردهای از لغات و اصطلاحات آشنا شویم و کاربرد آنها را بهطور ملموس در جملات ببینیم.
این روش در مقایسه با خواندن و حفظ کردن لیستی بالابلند از کلمات، بسیار مؤثرتر است، زیرا به جای دیدن لغات بهصورت انفردای، آنها را در بطن داستان میبینیم و همزمان یاد میگیریم در چه موقعیتهایی بهکار میروند و معمولا با چه کلمات دیگری همراه میشوند. همینطور، داستانخوانی ما را با نکات گرامری جدید آشنا میکند و مباحث دستوری که قبلا آموختهایم را در ذهنمان تثبیت میکند.
در ادامه، ۱۲ داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط در موضوعهای متنوع را همراه با ترجمه فارسی و فایل صوتی ارائه کردیم. در انتهای هر کدام از این داستانها، جدولی از لغات مهم آنها را آوردیم، به اصطلاحات کاربردیشان اشاره کردیم و نکات گرامری هر یک را توضیح دادیم.
مطلبی که در بالا مطالعه کردید بخشی از مجموعه مطالب «مباحث متفرقه زبان انگلیسی» است. در ادامه، میتوانید فهرست این مطالب را ببینید:
source