شایانیوز- الیزابت تیلور، ستاره‌ سینمای جهان  که از کودکی در مرکز توجه جهانی قرار گرفت، نمونه‌ای از تضاد آشکار میان شهرت و سلامت روان است. چهره‌ او با آن برق بنفش چشم‌ها و جذابیت خارق‌العاده، همواره در حافظه جمعی مردم جهان به عنوان نماد زیبایی و حضور کاریزماتیک باقی مانده است؛ اما کمتر به این پرداخته شده که پشت این درخشش، روانی آسیب‌پذیر، جسمی شکننده و روحی در جستجوی هویت وجود داشته است که تمام عمر در حال جنگیدن بود؛ جنگی بی پایان. از منظر روانشناسی شخصیت، زندگی این زن خسته، نمونه‌ای برجسته از تداخل شدید میان هویت ساخته شده توسط دیگران و نیاز به امنیت روانی فردی است؛ یعنی فردی که از کودکی مجبور به ایفای نقش‌های بزرگسالانه شده و همواره کانون توجه بوده است، به مرور توانایی «بودن برای خود» را از دست می‌دهد و هر تعامل انسانی برایش زمینه‌ای برای جستجوی تأیید بیرونی می‌شود.

kjsdkgjsjkdfh

کودکی  زیر سایه شهرت

تیلور در سال 1932 در انگلستان به دنیا آمد. از سن ۹ سالگی وارد صنعت سینما شد و با فیلم‌هایی چون «ولوت ملی» به سرعت تبدیل به چهره‌ای شناخته شده گردید. اما همین موفقیت زودهنگام، به معنای از دست رفتن دوران کودکی او بود. از منظر روانشناسی رشد، فشارهای شدید اجتماعی و حرفه‌ای در کودکی می‌تواند منجر به خلق شخصیت‌های محافظتی و تقلیدی شود؛ یعنی فرد به جای توسعه یک هویت واقعی و پایدار، یاد می‌گیرد خود را مطابق انتظارات دیگران شکل دهد. در نتیجه شخصیتی ساختگی از او شکل می‌گیرد که با خود واقعی‌اش متفاوت است و این تعارض سبب می‌شود خود واقعی‌اش گم شود. برای تیلور، این تجربه باعث شد که هر موفقیت بیرونی با خلأ درونی همراه باشد و او همواره به دنبال تایید و پذیرش بیشتر از سوی دیگران باشد.

kkkkb

بدن آسیب‌پذیر و روان خسته

جدا از فشارهای روانی ناشی از شهرت، تیلور مشکلات جسمانی جدی داشت. از کودکی به بیماری اسکولیوز (انحنای ستون فقرات) مبتلا بود که در بزرگ‌سالی شدت یافت؛ این امر موجب درد مزمن در ناحیهٔ کمر و پشت شد.

در سال‌های بعد، جراحی‌ها، شکستگی‌ها، عفونت‌های متوالی، و درگیری با بیماری‌هایی مثل بیماری قلبی، تودهٔ مغزی و سرطان نیز در زندگی او وجود داشت.

او در مصاحبه‌هایش وضعیت جسمانی‌اش را بسیار دشوار می‌دانست و از درد و محدودیت شکایت می‌کرد.

lflflf

از منظر روان‌شناسی سلامت، چنین مجموعه‌ای از مصائب جسمانی می‌تواند بر اعتماد به نفس، احساس برتری یا کنترل‌پذیری فرد تأثیر بگذارد و او را در موقعیت آسیب‌پذیریِ بیشتر قرار دهد. درد مزمن، جراحی‌های پی‌درپی و کاهش توان جسمانی، ممکن است به احساس «ناتوانی» و «خودِ شکننده» منجر شوند، به ویژه برای کسی که از کودکی در نقش ستاره تعریف شده بود.

اعتیاد وی به انواع داروهای آرامبخش، خواب‌آور، مسکن و الکل نیز نشان‌ دهنده‌ تنش مداوم میان جسم و روان او است. روانشناسی سلامت نشان می‌دهد افرادی که از کودکی تحت فشار و انتظارات غیرواقعی قرار می‌گیرند، استرس مزمن و آسیب‌پذیری فیزیکی و روانی را تجربه می‌کنند. برای تیلور، هر بستری شدن در بیمارستان نه تنها درمان جسم نبود، بلکه فرصتی برای مواجهه با ناکامی‌ها و اضطراب‌های عاطفی او بود.

ifiififik

رابطه این رنج‌ها با ازدواج‌های متعدد؛ الگوی عشق به عنوان پناهگاه

تیلور هشت بار ازدواج کرد؛ اگرچه نمی‌توان به هر ازدواجِ او انگیزهٔ دقیقِ روان‌شناختی داد، اما تحلیل روان‌شناسی نشان می‌دهد که:

یکی از عوامل موثر در چندباره ازدواج کردن، نیاز به امنیت عاطفی و احساس ارزشمندی است؛ فردی که از کودکی تحت فشار قرار داشته، ممکن است برای اثبات خود یا پنهان‌سازی تنهایی وارد رابطه شود.

ازدواج می‌تواند به ‌عنوان مکانیسمی برای جبران احساس ناتوانی یا تنهایی عمل کند؛ اگر این رابطه نتواند این نیاز را برآورده کند، شکست رخ می‌دهد و فرد مجدداً وارد چرخهٔ جستجو می‌شود؛ این بار با رنج بیشتر و روان زخمی‌تر.

fgdfgdhhgb

الیزابت تیلور و همسرش   مایکل ویلدینگ و دو پسرشان

برای تیلور، فشارهای شهرت، درد جسمانی و احساس نداشتنِ «خودِ واقعیِ آزاد» می‌توانسته‌اند ترکیبی ایجاد کنند که عشق و ازدواج را نه صرفاً انتخاب احساسی، بلکه راهی برای زنده‌ بودنِ روانِ در حال احتضار قرار دهد.

ازدواج‌های وی، فقط نشانه ناپایداری نبود؛ بلکه نمایانگر نیاز عمیق به امنیت عاطفی و اجتناب از تنهایی بود. از منظر روانکاوی و نظریه‌های اضطراب وجودی، ازدواج می‌تواند به عنوان ابزاری موقت برای کاهش ترس از رهاشدگی و ایجاد هویت تایید شده توسط دیگری عمل کند. در مورد تیلور، این چرخه‌ عشق، شکست و بازگشت به عشق‌های جدید، نشان‌ دهنده تلاش او برای پر کردن خلأ هویتی و احساس ناتوانی در کنترل محیط اطراف است. رابطه پرتنش او با ریچارد برتون و عشق آتشین این زوج، نمونه بارزی از این تضاد میان شور و ویرانگری، عشق و ترس از جدایی است.

kdkdkdkkdkd

الیزابت تیلور و همسرش ریچارد برتون

شکاف میان «منِ عمومی» و «منِ حقیقی»

یکی از مهم‌ترین ابعاد روانشناختی زندگی تیلور، تعارض میان «شخصیت عمومی» و «هویت حقیقی» او بود. هر چند جامعه او را ستایش می‌کرد، اما این ستایش هیچگاه نتوانست جایگزین نیاز به خودشناسی و آرامش درونی شود. روانشناسی شخصیت می‌گوید این شکاف، می‌تواند منجر به اضطراب مزمن، رفتارهای اعتیادآور و روابط پرتنش شود. تیلور در طول عمرش بارها تلاش کرد تا با عشق، ازدواج و فعالیت‌های انسان‌دوستانه، این شکاف را پر کند، اما هر بار با ناکامی مواجه شد.

sdfddfhb

عشق، شهرت و بقا

برای الیزابت خسته، عشق صرفاً یک احساس نبود؛ بلکه راهی برای بقا در دنیایی بی‌رحم و مملو از فشارهای بیرونی بود. روانشناسان معاصر معتقدند کسانی که از کودکی در معرض توجه شدید قرار می‌گیرند، برای احساس ارزشمندی به تأیید دیگران وابسته می‌شوند. ازدواج‌های متعدد تیلور را می‌توان به عنوان تلاش‌هایی برای اثبات اینکه هنوز کسی هست که به او تکیه کند، تحلیل کرد. این الگو، چرخه‌ای از امید، وابستگی و آسیب را خلق می‌کند که تیلور در تمام عمر با آن زندگی کرد.

kvkkvkkvv

بازسازی و میراث

او همزمان با درخشش عمومی و عملکرد حرفه‌ای قوی، در خلوت خودش با درد، تنهایی، شکست و جستجوی هویت مواجه بوده است. ترکیب فشارهای جسمانی مزمن، هویت عمومی قوی و نیاز به عشق و پذیرش، او را به مسیری کشاند که بخش زیادی از زندگی‌اش به مدیریت این سه ضلع گذشت.

با وجود تمام شکست‌ها و بحران‌ها، الیزابت توانست بر بسیاری از مشکلات خود غلبه کند و به یک فعال اجتماعی در زمینه بیماری ایدز و فعالیت‌های انسان دوستانه بدل شود. او نه صرفاً یک ستارهٔ سینما، بلکه نمادی از مقاومت روانی و بازسازی هویت در شرایط دشوار بوده است. میراث او، ترکیبی از زیبایی، استعداد و جسم و روانی آسیب‌پذیر است که با تلاش بی‌وقفه و خستگی ناپذیر برای بازسازی خود، درس‌های عمیقی درباره رابطه میان شهرت، هویت و عشق به مردم جهان داد.

روحش شاد و هنرش ماندگار

ldvlvlldsv

source

توسط expressjs.ir